در اعتماد نوشت: نگرانيهاي عميقي از آينده كشور در جامعه در حال سربرآوردن است. تا يك ماه پيش اين حجم از نگراني در سطح جامعه و زندگي روزانه مردم ديده نميشد. در فروردين ماه پس از كشيده شدن ماشه ابرچالشهاي اقتصادي كشور توسط نرخ ارز نگرانيهايي در ميان روشنفكران و برخي دولتمردان ايجاد شده بود اما اين نگرانيها هماكنون به زندگي روزانه مردم و به اصطلاح كف جامعه رسيده است. خود من روزانه بيش از ١٠ پيام كه حاوي نگراني مردم از آينده زندگي اقتصادي فردي آنهاست دريافت ميكنم. نظرسنجيهاي معتبر هم با قوت اين روند نگراني مردم از آينده را تاييد ميكنند.
اصل وجود نگرانيها درست است. كشور شرايط خوبي ندارد. مشكلات ارزي جدي است. در كنار اين مشكلات، ابرچالشهاي بزرگي در كشور داريم. همانطور كه قبلا هم گفتهام اين ابرچالشها قابل حل نيستند اما قابل مديريت هستند. خصوصا كه منابع كشور نسبت به چند دهه گذشته كاهش بسياري داشته است. در دهههاي گذشته، با وجود منابع سرشار عملا هيچ مسالهاي را حل نكردهايم و با انباشتگي و درهمتنيدگي بحرانها روبهرو هستيم. از ديگر سو، ديوانگان در دنيا و منطقه دست بالا را دارند و بيمهار ميتازند. تركيب بن سلمان، ترامپ و نتانياهو به لحاظ راديكاليسم، ضد ايران بودن و قدرت مالي و نظامي تقريبا در تاريخ معاصر بيسابقه است. ابزارهاي فشار هم در ٤٠ سال گذشته كاملا تغيير ماهيت داده و بسيار قدرتمند شدهاند. خصوصا كه نظام مالي و پولي دنيا به كلي دگرگون شده و امكان بازيهاي متفاوتي را به ابرقدرتها ميدهد. بنابراين با بحرانهاي داخلي و خارجي متفاوتي مواجهيم كه به كلي با آنچه تا به حال تجربه كردهايم متفاوت است. فضاي متفاوت، راهبرد متفاوت ميخواهد. راجع به تهديدها، نقاط ضعف و مشكلاتمان و اينكه راهبرد گذار چه بايد باشد قبلا نوشتهام و باز هم خواهم نوشت اما آنچه در اين يادداشت ميخواهم به آن بپردازم نيمه پر ليوان است. نگاه كردن به ظرفيتهايي است كه بر بستر آنها ميتوان راهحل ساخت و از پتانسيلهايي ميخواهم بگويم كه ايران هنوز ميتواند با كمك آنها به زمين نيفتد. ميخواهم از ويژگيهايي بگويم كه باعث ميشود تا كشور از اين مرحله بسيار بحراني نيز بگذرد. در اين فضاي بدبيني و بدحالي ميخواهم اميد بدهم اما نه اميد واهي. اميدي كه مبتني بر بسترهاي واقعي است و اگر بتوانيم از اين بسترها به خوبي استفاده كنيم، ميتوان اين درخت رنجوري كه اسمش ايران است را در مقابل تندبادهاي شديد خارجي و آفتهاي داخلي محافظت كرد. و البته ايران نشان داده است كه در مواقع بحراني از پتانسيلهايش بخوبي استفاده ميكند (و البته فقط در مواقع بحراني اين كار را ميكند!)
١- نسبت بدهي به توليد ناخالص داخلي در ايران بسيار پايينتر از استاندارد جهاني است. طبق آمار IMF نسبت بدهي ناخالص دولت به توليد ناخالص داخلي ٤٠ درصد و بدهي خالص دولت به توليد ناخالص داخلي ٢٩ درصد است. نكته مهم اين است كه بدهي خارجي نداريم و اين حجم پايين از بدهي هم داخلي و به ريال است كه عملا سقفي به لحاظ ثبات مالي براي آن وجود ندارد. اين ويژگي منحصربهفرد ميتواند به مهمترين ابزار براي ساختن يك راهحل براي برون رفت تبديل شود. راهحلي كه با انتشار اوراق دولتي هم به رونق اقتصاد كمك خواهد كرد، هم با عمليات بازار باز به مديريت نرخ بهره و هم مشكل نظام بانكي را ميتواند تخفيف دهد.
٢- پنجره جمعيتي ايران تا سال ١٤٢٠ باز است. اين پتانسيلي است كه هر كشوري از آن بهرهمند نميشود. اين امكان كم نظير ميتواند به پتانسيلي عظيم براي رشد كشور بدل شود.
٣- مرزهاي طبيعي و امتزاج قومي بالا از ويژگيهاي استراتژيك ايران است. همانطور كه كاپلان در كتاب انتقام جغرافيا ميگويد، ايران تنها كشور خاورميانه است كه مرزهاي طبيعي و امتزاج بالاي قومي دارد. اين دو عامل سبب ميشود در شرايط پرآشوب فعلي، خطر بزرگي تماميت ارضي كشور را تهديد نكند. اين بدان معنا نيست كه در ايران تضادهاي قوميتي وجود ندارد بلكه به معني پايين بودن اين تضادها در مقام مقايسه با ساير كشورهاست. اين به سياستگذار اجازه ميدهد تا آزادي عمل بسيار بيشتري براي دست و پا كردن راهحل و براي ايجاد اتحاد در مواقع بحراني داشته باشد.
٤- ايران براي چين براي دسترسي به مديترانه و اروپا اهميت استراتژيك دارد. هرچند در طرح جاده ابريشم جديد راههاي جديدي هم پيشبيني شده كه از بالاي خزر ميگذرد اما تنها راه اقتصادي راه ايران است. لذا بازنده بزرگ در ايجاد بحران داخلي در ايران، كشور چين است. اين اهميت تا به حال كمتر بازگو شده اما چين در صورت ايجاد يا امكان ايجاد بحران يا ناآرامي در ايران همكاريهاي بسيار بيشتري خواهد كرد. همكاريهايي كه باعث ميشود تا زمين بازي به كلي براي امريكا تغيير كند. به عبارت ديگر، كمك به ايران در صورت تشديد تحريمها يك اجبار استراتژيك براي چين است. ايران بايد به خوبي و به موقع با اين كارت بازي كند.
٥- نحوه مقابله امريكا و شيوه خروج از برجام باعث ايجاد شكاف بزرگي بين محور اروپا- شرق و امريكا شد. اروپا حفظ برجام را از مهمترين اولويتهاي خود به عنوان يك قدرت بينالمللي ميداند. ترامپ راهي را انتخاب كرد كه پرستيژ بينالمللي اروپا و شرق را ناديده ميگرفت. لذا اين شكاف فرصتي است كه هم با تهديد به موقع از سوي ايران و هم با نشان دادن گوشهاي شنوا در ايران ميتواند قدرت چانهزني خوبي به ما براي گرفتن امتيازات مشخص اقتصادي بدهد. به نظر من رياستجمهوري كلينتون ميتوانست براي ايران خطرناكتر باشد.
٦- ايران تنها كشور منطقه است كه امتيازاتي مشخص در سوريه، يمن، لبنان، عراق و افغانستان دارد. از اين اهرمها ميتوان براي گرفتن برخي امتيازات مشخص استفاده كرد.
٧- نظام سياسي ايران آلترناتيو ندارد. لذا تصور درهمپيچيدگي ساختارها و از بين رفتن قدرت مركزي تصوري خام انديشانه است. اين شرايط دست سياستگذار را بازتر ميكند و امكان سياستگذاريهاي اصلاحي را در بحران كنوني به نظام تدبير ميدهد. شرايطي كه در بسياري از كشورها وجود ندارد و دست براي اصلاح امور بسيار بسته است.
٨- وجود ساختارهاي حمايتي نسبتا كارآمد كه به سرعت قابل بهرهبرداري هستند از ديگر بسترهاي مهم براي ساختن راهحل است. يارانه نقدي نقش بسيار مهمي در اين بحران ميتواند بازي كند. وجود ساختار سبد كالا به صورت مدرن و در كارتهاي بانكي از دستاوردهاي دولت است و ميتواند به عنوان يك چتر امنيت غذايي با كمترين فساد سيستمي در كل كشور پهن شود.
٩- داراييهاي عظيم دولت ايران كه حدود ١٨هزار هزار ميليارد تومان تخمين زده ميشود اهرمي است كه برخي راهحلها ميتواند با اتكا به آن تعبيه و اجرا شود. دولتها در همه كشورها اين امكان را ندارند. همچنين هزينههاي دولت قابل كاهش است كه ميتوان بر مبناي اين كاهش فرصتي براي برخي برنامههاي اصلاحي ايجاد كرد.
١٠- ارتباط مويرگي با كشورهاي همجوار همچون عراق و افغانستان و وجود مهاجران فراوان امكان خوبي براي كماثر كردن برخي از انواع تحريمها خواهد داد كه خود مبناي برخي ديگر از سياستها ميتواند باشد.
ايران در بدترين شرايط هم امكانها و ظرفيتهاي بزرگي دارد. قدر اين كشور را بدانيم و در اين گرگ و ميش بينالمللي و ضعفهاي داخلي به فكر ايران باشيم. اتحاد همه گروههاي سياسي، قومي و اقتصادي براي استفاده از اين ظرفيتها ضروري است.