علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در توصیف وضعیت خانوار ایرانی در شرایط حاضر، میگوید: تصویری که وضع وخیم اقتصادی برای خانوارها -به تعبیر علم اقتصاد- ساخته واقعاً تیره و تار است. با رجوع به برخی شاخصهای اقتصادی مانند هزینه خانوار، کاهش مصرف اقلام غیرخوراکی، از جمله آموزش و فراغت، نسبت هزینههای خوراکی به غیرخوراکی و شبیه به آن میتوان بهخوبی دید که خانوار ایرانی در شرایط بسیار دشواری زندگی میکند. البته این جامعهشناس ضمن تایید این نکته که به نظر میرسد خانوادههای ایرانی با توجه به وضع موجود چشمانداز روشنی در برابر خود نمیبینند، به ویژگیهای متفاوت سرمایهگذاران و خانواده اشاره و تاکید میکند: هر خانواده در یک فرآیند ساختیابی (چالش بین ساختهای خانواده و کنشهای اعضای خانواده) چیزی را ورای آنچه یک سرمایهگذار از ثبات درک میکند، میفهمد و انجام میدهد. به نظر میرسد یک سرمایهگذار ریسک کمتری در شرایط فعلی بکند و سرمایهگذاری بلندمدت از سوی سرمایهگذاران با تردید روبهرو است چون امکان محاسبه وجود ندارد و شرایط نامشخص است. اما خانواده اتفاقاً برای بلندمدت به وجود آمده و تجدید نسل یک ویژگی سرمایهگذاری بلندمدت است. سعیدی میگوید: اعضای خانوادهها در یک ساخت از پیش تعیینشده کم و بیش حرکت خود را ادامه میدهند.
شاخصهای کلان اقتصادی و اوضاع عمومی اجتماعی چه تصویری از ایران برای زندگی خانوارها ساخته است؟
اول باید یک مساله را روشن کرد که در علم اقتصاد استفاده از مفهوم خانوار نشان میدهد که منظور از خانوار یا خانواده توجه به کنشهای اقتصادی تکتک افراد است و خانواده جمع جبری کنشهای اقتصادی افراد محسوب میشود. اما در جامعهشناسی منظور از خانواده روابط عاطفی بین افراد در کنار منفعتطلبی است. اقتصاددانان نهادگرایی مانند گری بکر نیز خانواده را نهادی میدانند که به دنبال منفعتطلبی است، یعنی پدیده ازدواج، طلاق و میزان باروری و تمایل به داشتن فرزند دختر یا پسر به منفعت آدمی ارتباط دارد، در حالی که این اندیشه تقریباً زیر سوال رفته است. جدای از این تفاوت کلی، در هر جامعهای نیز انواع خانواده وجود دارد. مثلاً ساختار خانواده در هندوستان یا نروژ با ساختار خانواده ایرانی متفاوت است یا کشورهای آفریقایی. این تفاوت نگاه جامعهشناس و اقتصاددان را در پدیدهای مانند شرکت خانوادگی میتوانید ببینید. در ایران، معمولاً این شرکتها نمیتوانند بزرگ شوند چون برخلاف بسیاری کشورها نتوانستهاند تناقض روابط عاطفی و منفعتطلبی یا کنشهای عقلانی خود را سر و سامان دهند. اتفاقاً وجود روابط عاطفی قوی در خانواده باعث شده است که در بیشتر موارد فعالیت اقتصادی خانوادگی را به نفع استمرار روابط خانوادگی حل کنند. اتفاقاً این ضربالمثل ایرانی که «حساب حسابه، کاکا برادر» در بین شرکتهای خانوادگی ایرانی چندان مصداق ندارد بلکه اینکه «برادریمان مهمتر است از سود» بیشتر واقعیت پیدا میکند. پس از این مقدمه باید گفت تصویری که وضع وخیم اقتصادی برای خانوارها -به تعبیر علم اقتصاد- ساخته واقعاً تیره و تار است. این را تحقیقات زیادی نشان دادهاند و با رجوع به برخی شاخصهای اقتصادی مانند هزینه خانوار، کاهش مصرف اقلام غیرخوراکی، از جمله آموزش و فراغت، نسبت هزینههای خوراکی به غیرخوراکی و شبیه به آن میتوان بهخوبی دید که خانوار ایرانی در شرایط بسیار دشواری زندگی میکند. فکر میکنم پاسخ سوال شما امروزه امر بدیهی به نظر برسد که شاخصهای کلان اقتصادی از جمله تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی، میزان بیکاری و تورم و از همه مهمتر میزان سرمایهگذاری و موانع کسبوکار همه از وخامت اوضاع افراد جامعه حکایت دارد و ظاهراً تصویری مطلوب در جلوی چشم خانوارها قرار ندارد. یک بررسی ساده و مراجعه به اظهارنظرهای مردم در شبکههای اجتماعی مجازی نیز این را تایید میکند. اما اگر در این مواقع به خانوادهها به عنوان نهادی اجتماعی نگاه کنیم که علاوه بر کنشهای اقتصادی مجموعهای از روابط عاطفی و انسانی یا پیوندهای قوی را در میان خود دارند، شاید به تفسیر متفاوتتری دست بیابیم. منظورم این است که خانواده با مفهوم خانوار که در اقتصاد به آن پرداخته میشود متفاوت است. یعنی خانوار جمع جبری فعالیتهای اقتصادی از جمله مصرف فرد فرد اعضای خانواده است در حالی که خانواده نهادی است که یک روح جمعی دارد متفاوت از جمع تکتک افراد که ما به آن روابط عاطفی میگوییم. چند سال پیش کاریکاتوری در مجله نیویورکر چاپ شده بود که نشان میداد پدر خانواده اعضای خانواده را احضار کرده و به آنها میگوید به خاطر تورم شدید باید دو نفر از شما را اخراج کنم. این کاریکاتور بهخوبی نشان میداد که خانواده در بسیاری از مواقع سخت اقتصادی برخلاف شرکت اقتصادی که نمیتواند مانند مواقع عادی کارمندانش را نگه دارد انعطافپذیری بیشتری خواهد داشت. مساله دیگر که بر ساختن تصویری متفاوت در چشم خانوارها در این شرایط اقتصادی موثر است انواع خانواده است که هرکدام به نوع متفاوتی تصویرسازی میکنند. منظورم این است که در میان خانوادهها، انواع خانواده وجود دارند که در چنین شرایط اقتصادی بر حسب نوع و روابط، واکنشهای متفاوتی نسبت به شرایط اقتصادی نشان میدهند. البته منظور این نیست که خانواده هیچ تاثیری از شرایط بد اقتصادی نمیگیرد و سختیای را تحمل نمیکند بلکه اولاً منظور این است که تاثیری که یک خانوار در شرایط اقتصادی میپذیرد و تحمل میکند و قابل پیشبینی نیز هست، کاملاً همان تاثیری نیست که یک خانواده تحمل میکند. در خانواده روابط عاطفی به کمک تکتک افراد خانواده میآیند تا شدت تاثیر را کم کنند. مثلاً در ایران به لحاظ ساخت نیمههستهای نیمهگسترده خانواده، بیکاری جوانان یا بیمسکنی آنچنان که در کشورهای غربی معمول است خود را به صورت کارتنخوابی نشان نمیدهد و خانوادهها معمولاً فرزند بیکار خود را حمایت میکنند. اگرچه این مساله بر فقر خانواده موثر است اما سختیهای اقتصادی را همه تحمل میکنند. البته باید بپذیریم که خانواده ایرانی نیز دچار تغییراتی شده است اما نه به آن صورت که در کشورهای غربی با وجود وضعیت توسعهیافتگی رخ داده است.
با این توضیحات، خانوادههای ایرانی در شرایط کنونی با چشمانداز بلندمدت میتوانند ثبات و امیدواری برای خود متصور شوند؟
بر اساس همان توضیحاتی که عرض کردم در وهله اول به نظر میرسد که یک خانواده با توجه به وضع موجود چشمانداز روشنی در برابر خود نبیند. اما به نظر من هر خانواده در یک فرآیند ساختیابی (چالش بین ساختهای خانواده و کنشهای اعضای خانواده) چیزی را ورای آنچه یک سرمایهگذار از ثبات درک میکند، میفهمد و انجام میدهد. به نظر میرسد یک سرمایهگذار ریسک کمتری در شرایط فعلی بکند و سرمایهگذاری بلندمدت از سوی سرمایهگذاران با تردید روبهرو است، چون امکان محاسبه وجود ندارد و شرایط نامشخص است. اما خانواده اتفاقاً برای بلندمدت به وجود آمده و تجدید نسل یک ویژگی سرمایهگذاری بلندمدت است. از اینرو شاخص مناسبی که شاید بتواند وضعیت امیدواری خانواده را در شرایط فعلی اقتصاد نشان بدهد میزان ازدواج است. البته میزان ازدواج در سالهای اخیر کاهش یافته، اما وضعیت این شاخص را میتوان با تحولات فرهنگی بیشتر مرتبط دانست تا وضع بد اقتصادی. چون در کشورهای توسعهیافته هم میزان ازدواج سالهاست که کاهش را نشان میدهد در حالی که وضع اقتصادی بهبود داشته است. بنابراین، بهرغم سختیهایی که یک خانواده در این شرایط تحمل میکند باید به کار خود ادامه دهد. حتی افزایش میزان طلاق را نیز نمیتوان بهراحتی با وضع بد اقتصادی مرتبط دانست. به هر حال پاسخ سوال شما خیلی مشکل است و خانوادهها شاید امیدوارند که در آینده وضع بهبود بیابد اما حتی اگر وضع از این هم بدتر شود ساخت خانواده اجازه کنشهای خودسرانه به افراد نمیدهد. اما باید چیزی را اینجا روشن کنیم و آن جمعیت خانوادههای فقیر -دو دهک اول درآمدی- است. زنان سرپرست خانوارهای فقیر شاید فقیرترین خانواده باشند که متحمل سختیهای زیادی هستند اما همین خانوادهها نیز بهرغم بحرانها و آسیبهای مختلف خانوادگی به زندگی در همان ساختار ادامه میدهند.
البته باید گفت که چشمانداز بلندمدت خانوادهها تقریباً در تمام جهان مبهم است. مثلاً اگر در ایران یک خانواده نگران وضع اقتصادی است در غرب برخی خانوادهها نگران تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین هستند. آمارهایی که اخیراً در مورد آتشسوزی در استرالیا منتشر شده زنگ خطری است برای زیست جهانی، و رویهمرفته هر دقیقه یا کمتر از آن، جهان در معرض مواجهه با از دست رفتن فضای سبز به اندازه یک زمین فوتبال است. مسلماً چنین اخباری که هرروزه منتشر میشوند خبرهای خوبی برای خانوادهها نیستند و چشمانداز آینده را تیره و تار میکنند. همین مساله همهگیری بیماری کرونا را در نظر بگیرید که برخی معتقدند ویروسی است که حیات انسانی را به مخاطره انداخته، هرچند این بیماری شاید در ضمن و به نوعی واکسنی هم برای آلودگی محیط زیست و آلودگی آب و حیات وحش بوده است. به هر حال جهان دائماً درگیر یک عدم تعادل بوده است: عدم تعادل فعالیت انسانی و محیط زیست، یا عدم تعادل سرمایه و نیروی کار، از جمله این بلاهایی است که گرفتار آن شدهایم. البته وخامت اوضاع اقتصادی ایران نیز مزید بر علت است. منظور من این است که چشمانداز بلندمدت برای ثبات و امیدواری بهطور نسبی در همهجا در ابهام است و این تقریباً تمامی کشورهای دنیا را دربر میگیرد. اما به نظر من خانوادهها نمیتوانند به آینده امیدوار نباشند و کار خودشان را انجام میدهند. البته ساخت خانواده از کنشگران چنین میخواهد. در ایران بهرغم تغییراتی که در چهار دهه گذشته رخ داده است بهویژه انقلاب و جنگ، خانواده ایرانی کار خودش را انجام داده و کمتر اعضای خانواده توانستهاند این ساخت را تغییر بدهند. منظورم از ساخت خانواده روابطی است که از قبل بوده و کمتر میتوان در آن دخالتی انجام داد. اعضای خانوادهها در یک ساخت از پیش تعیینشده کم و بیش حرکت خود را ادامه میدهند.
آیا خانواده ایرانی میتواند با توجه به شرایط موجود و آینده پیشرو به ادامه زندگی در کشور و تشکیل و گسترش خانواده به عنوان یک نوع سرمایهگذاری بلندمدت دید مثبتی داشته باشد؟
البته باز هم تاکید کنم که شک و تردیدی نیست که خانوادههای ایرانی و بهویژه طبقه متوسط که از اوضاع موجود اقتصادی بیشتر صدمه دیده است در مشقت فراوان زندگی میکنند. اما اگر به مساله کاهش نرخ باروری و رابطه آن با شرایط موجود اقتصادی نگاه کنیم مساله فراتر از وضع موجود و چشماندازهای پیش روی خانواده ایرانی است. اتفاقاً کاهش باروری با سرمایهگذاری بلندمدت خانوارها ارتباط دارد. در ایران تحرک اجتماعی سریع بعد از انقلاب پدید آمده است و جایگاه اجتماعی بسیاری از خانوادهها را تغییر داده و در نتیجه باعث شده که سرمایهگذاری بلندمدت روی فرزندان افزایش یابد چون یکی از راههای تغییر منزلت اجتماعی از طریق سرمایهگذاری آموزشی روی فرزندان است؛ یعنی سرمایهگذاری فرهنگی. بهطور مثال اگر شما به خانواده سنتی روستایی نگاه کنید باروری بالا در این نوع خانوادهها نشان از نوعی سرمایهگذاری کوتاهمدت دارد نه بلندمدت. البته خانوادههای روستایی فعلی نیز تغییر کردهاند. در گذشته به دلیل نیاز به نیروی کار خانگی میزان باروری بالا بود اما وقتی میخواهید سرمایهگذاری بلندمدت کنید چون منابع محدود است امکان ندارد که تعداد بچهها زیاد باشد. کاهش میزان باروری بیشتر در اثر تغییرات در نگرش فرهنگی در ایران رخ داده است. منظورم امید به تغییر اقتصادی از راه افزایش سرمایه فرهنگی است. مثلاً تحقیقات نشان دادهاند که رابطه مستقیمی بین تعداد خانههای بهداشت و کاهش باروری برقرار نبوده است. از اینرو اگر سیاستهای تنظیم خانواده به سمت افزایش باروری هم سوق پیدا کند رابطه مستقیمی بین ارائه خدمات و حمایتهای مختلف و افزایش باروری به وجود نمیآید. همانطور که در مورد اجرای سیاستهای کنترل خانواده و کاهش باروری رخ نداد. از اینرو باید دنبال عوامل دیگری بود که به نظرم تغییر بینش خانوادهها نسبت به آینده است.
از بین شش شاخص اصلی تعیینشده، ایران در کدامیک بدترین و در کدام بهترین وضعیت را دارد؟ میتوان امیدوار بود که در آینده نقاط مثبت تقویت و نقاط ضعف کمرنگ شوند؟
البته از انتخاب بدترین و بهترین باید اجتناب کرد. انتخاب بدترین و بهترینها به درک مردم هر کشور برمیگردد. برخی مردم هندوستان از نظر ما شاید در بدترین وضعیت بهداشتی قرار داشته باشند اما خودشان شاید چنین تصوری نداشته باشند. اما باید قبول کنیم که اینچنین شاخصهایی درک مردم را از زندگی خودشان ممکن است عوض کند. منظورم این است که وقتی میشنویم شاخص امنیت در نروژ از همه کشورها بهتر است درگیر نوعی مقایسه میشویم که به آن نیاز مقایسهای میگوییم. حتی در ایران هم کسانی که در شهرستانها زندگی میکنند زندگی خود را با مردم شهرهای بزرگ مقایسه میکنند. اما صرف نظر از اینها، از شش شاخصی که در این گزارش آمده، در زمینه امنیت، شادی، و هزینه زندگی در دهههای اخیر وضع خوبی نداشتهایم و روند نزولی بوده است. اما نظام درمانی ما در چند دهه اخیر بهبود داشته، اگرچه فشار تقاضا هم بالا بوده است. شاخصهای کلان اقتصادی در چند دهه اخیر افزایش مصرف را بسیار بیشتر از سرمایهگذاری نشان میدهد که این هم ناشی از افزایش تقاضا بوده درحالیکه انباشت و سرمایهگذاری به موازات آن رشد نکرده است. علت اصلی این امر همان چشماندازهای پیشرفتی است که مردم بعد از انقلاب پیدا کردهاند و میخواهند پیشرفت و ترقی کنند اما سیاستگذاریها معمولاً متناسب با این خواستها نبوده است.
شرط اصلی عضویت کشورها در سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، پایبندی کشورها به اقتصاد بازار آزاد و دموکراسی است. ریشه اصلی متمایز شدن وضعیت ایران برای زندگی خانوادهها با «بهترین کشورها برای مهاجرت خانوارها» که در گزارش اخیر بیزینس اینسایدر برگزیده شدهاند چیست؟
اگر مساله را از زاویه مناسب بودن شرایط اقتصادی و اجتماعی برای زندگی نگاه کنیم اصولاً ایران کشوری مهاجرپذیر نبوده است و در طول تاریخ مهاجرفرست هم بوده است. البته ما در مقاطعی شاهد هجوم مهاجران افغانستانی بعد از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و همینطور مهاجران لهستانی در زمان جنگ دوم جهانی بودهایم، اما اگر این استثنائات را کنار بگذاریم ایران کشور مناسبی برای مهاجرت خانوادهها نبوده است. البته باید توجه داشت که مهاجرپذیری به دو عامل سرمایه و نیروی کار ارتباط دارد. در دهههای اخیر که ماهیت سرمایه از سرمایه فیزیکی به سرمایه مالی تغییر چشمگیری کرده، تحرک سرمایه افزایش پیدا کرده و به سرعت در حال حرکت است و با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی این تحرک بیشتر نیز شده، در مقابل حرکت نیروی کار بسیار کندتر و به شکل مهاجرتهای گسترده بوده است. از این جهت میتوان گفت که مهاجرت خانوارها به این کشورها به مثابه پیدا کردن موقعیت اقتصادی است. البته استثناهایی در مورد برخی از کشورها وجود دارد. اصولاً کشورهایی که مقصد خوبی برای زندگی مهاجران هستند کشورهایی هستند که امکان تحرک اجتماعی در آنها فراهمتر است چون اصل اساسی در استفاده از خدمات اجتماعی در این کشورها اصل شهروندی است. در بسیاری از این کشورها حتی درحالیکه مهاجران به عنوان شهروند پذیرفته نشدهاند امکانات بهداشت و درمان و آموزش به عنوان نیازهای اساسی به آنها ارائه میشود و در بسیاری از این کشورها مهاجران تا گرفتن شغلهایی مانند قضات دادگستری نیز ارتقا پیدا میکنند. باید توجه کرد که در همین گزارش اخیر نیز کشورهایی مانند آمریکا و ترکیه که مهاجرپذیر هم هستند، شرایط مطلوبی از لحاظ شاخصهای اجتماعی مانند خودکشی نداشتند. در نتیجه لزوماً ارتباط مستقیمی از این جهت بین میزان مهاجرت و نوع اقتصاد بازار و دموکراسی وجود ندارد و باید به متغیرهای دیگری نیز توجه کرد. به نظر شاخصهایی مانند چندفرهنگی، تساهل فرهنگی، امنیت، تحمل عقاید و اعتقادات دیگران، گفتمان سیاست اجتماعی، که عوامل تسهیلکننده تحرک اجتماعی هستند و وجود قوانینی که به آسانی برای فرد کسب امتیازات اقتصادی و اجتماعی از جمله خرید مسکن و معاملات اقتصادی را ممکن میکند، این کشورها را برای مهاجرت مناسب کرده است.
منبع: تجارت فردا