×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 92
چاپ کردن این صفحه
سه شنبه, 23 فروردين 1401 19:38

تخریب خلاق

تخريب خلاق 

فرشاد پرویزیان

 تخریب خلاق اصطلاحی است که جلب توجه می کند. برای ان که به نظر یک پارادكس(ترکیب متضاد کلمات) می آید. اصطلاحی که در تضاد مقابل همدیگرند. این یک مفهوم کلیدی است، چرا که میزان غیر معمول از تغییرات، در رسانه ها و در تولید و مصرف فرهنگی رخ می دهد و به خاطر فرصت ها، همچنان با نزول این تغییرات ایده صنایع خلاق به مفاهیم تغییر و تحول گره خورده است. تخریب خلاق در اینجا مرکزی است. همانطور که به سمت این سوال که چه چیزی تغییرات اجتماعی و اقتصادی را به سمت جوامع کاپیتالیست می کشاند و این مکانیزم ها ما را به کجا می برند.تخریب خلاق اصطلاحی است که مستقیما از تئوری اقتصادی مارکسیست گرفته شده که به فرایندهای مرتبط ذخیره و نابودی ثروت تحت کاپیتالیسم اشاره می کند. این ایده قدرتمند است، چرا که اصرار دارد ذخیره سازی( پیشرفت، کالایی بهتر برای عده ای بیشتر) و نابودی (شکست تجاری، افول زیست محیطی) نیرو های تشکیل دهنده ی دوجانبه هستند. با این وجود دارای ریشه های مفهومی در اندیشه های منطق هگلی است و حتی شاید در آیین هندو، جایی که خدای شیوا هم حالث و هم نابود گر تصور شده، همچنان که سایر خالقان-نابودکنندگان از یونان باستان_هرمز) تا آمریکای بومی(کایوت) به تصویر کشیده شده اند. 

اما پش قدمان اصلی آن مارکز و اگلز بودند که کاپیتالیسم را به عنوان بحرانی دائمی بررسی کردند: در این بحران ها، بخش عظیمی نه فقط از تولید موجود، بلکه از نیرو های تولید ایجاد شده سابق، در فواصل معین از بیت رفتند. عقاید مارکزی در فعالیت های چنین نویسندگان معاصری مثل دیوید هاروی،مارشال برمن و مانوئل کستل ادامه یافت. هاروی یک جغرافیدان که تاکید بر مسیری می کند که کاپیتالیسم می خواهد بحران هایش را از طریق یک استقرار فضایی و دائما به دنبال بازار هایی که دستاورد هایش را گسترش می دهد و دائما نرخ فناوری را رشد می دهد، که در این بررسی ها به معنای افزایش نرخ تخریب ارزش بازار تاسیس شده و ارزش های اجتماعی است که با آن ها همراه است.

 یک انشعاب در مسیر انتقاد سرمایه داری، توسط اقتصاد دان اتریشی، جوزف شامپیتر رخ داد، و کسی که اصطلاح تخریب خلاق تقریبا مترادف با نام او بود، شامپیتر مورد توجه نزدیک تری واقع شد. شامپیتر قدردانی پایداری از مارکز و یکی از پر جستجو ترین نقد های سیستمیک از کاپیتالیسم که توسط یکی از سرسخت ترین مدافعانش صورت گرفته را سبب شده است. حال همه این ها می تواند بازی استادانه ای بوده باشد، تمرین گسترده ای به طنز، همانطور که شرح حال نویس او می گوید، اما این حسی را که شامپیتر ما را سفارش می کند تا شباهت های نقد او با نقد مارکز ، هر چه هم که متفاوت اند را بدانیم، از بین نمی برد.

از نظر شامپیتر، کاپیتالیسم بذر سقوط خودش را پرورش می دهد. اما این بذر ها از شکست آن رشد نمی کنند-افزایش بدبختی توده ها به نسبت اولیه خود کاهش می یابد- اما از موفقیت آن.کاپیتالیسم رشد قابل توجهی را به استاندار زندگی مردم کارگر بخشیده است، اما موتور سرمایه داری، طوفان هایی پی در پی از تخریب خلاق را سبب می شود.

در طور زمان فرهنگى كه کاپیتالیسم بلند مدت ساخته، برایش مضر شده است. عقل گرایی و فرسایش ارزش های روحی و اخلاقی طبقه متوسط است که به کاپیتالیسم انگیزه داده،حساب سود و زیان معيار تمامی روش های مبادلات اسنان، چکیده ی بازار سهام به جای معاملات دارایی واقعی، روزمرگی نوآوری را شکل داده است.به نظر میرسد مارکز 100 سال جلوتر از زمانش بوده. نقد شامپیتر درک افراطی از پویایی ارائه میدهد، تضاد ذاتی و شکستنی بودن موتور کاپیتالیست بدون تسلیم شدن در برار خاتمه آن برای همیشه یا پیشگویی آینده. گفتنی است که شناخت ضعف این موتور، کمک اساسی به تامین امنیت نقش مداوم دولت در سیاست گذاری، می کند.حتی شامپیتر بازار-لیبرال، خودش چنین نقشی را تایید کرده، به خصوص بیداری تجربه ی نزدیک به مرگ لیبرالیسم. رکود بزرگ در دهه 1930. این چشم انداز می تواند به بررسی فرهنگ سازی زندگی هر روزه و معانی اش برای سیاست "صنایع خلاق"، از جمله سقوط نمونه های تجاری که به صنایع خدمت کردند مثل موسیقی، فیلم، و انتشارات برای دهه ها، کمک کند. این می تواند فرای این وضع تحت فشار، برخواسته از مباحث زیادی که بر پایه مخالفت های اغراق آمیز به وجود آمده است، به ما کمک کند. اشتیاق خوش بینی بیش از حد در مقابل بدبینی مشخصی درباره پتانسیل های تکنولوژی جدید قرار دارد. بحران اساسی در زیست پذیری طولانی مدت تر این صنایع در مقابل نا گریزی ای که قرار دارند که در آن پایتخت های سلطه یافته همواره پیرو خواهند بود.

 به جای این ما می توانیم حدودی از سوالات بپرسیم که موضوعی برای تایید تجربی و یا تکذیب باشند: نمونه ها چگونه هستند؟ مدل های دیگر چگونه هستند؟ تاریخچه ی آن ها و پیروزی شکست آن ها چگونه بوده است؟ در چه سطحی تخریب خلاق رخ می دهد؟تثرات مختلف در بخش های مختلف چگونه هستند؟ نقش سیاست بعد ها نمی تواند به عنوان پاسخی به مکان فعالیت های فرهنگی در زمینه وسیع تر اقتصادی آن فهمیده شود.

شامپیتر به ما در شکستن جعبه سیاه رویکرد کاپیتالیسم ای که به مطالعات فرهنگی و رسانه ای را از مارکسیسم فرهنگی به ارث برده، کمک می کند. او بر امتیاز و تجارت بزرگ(لزوما بد نیست و در طول تاریخ، پیشرفت هایی را به مردم عادی رسانده). او فشار عظیمی بر سازمان انسانی فردی در تغییرات اقتصادی و اجتماعی بزرگ مقیاس نهاد. او به کار آفرینی به عنوان عاملی بحرانی در روند ناشی از هماهنگ سازی(توازن) منابع متمرکز کرد. او قاطعانه منتقد اقتصاد های متعادل(متوازن) و موضوع منطقی غیر ممکن اش بود. اصرار او بر مرکزیت دسترسی به اقتصاد برای زنده نگه داشتن کارآفرینی، مشخصا در حوزه صنایع خلاق نیست، همانطور که متقاعد کردن سرمایه گذاران بر ارزش طراحی و دارایی هایشان دشوار است.( علاوه بر سبک واقعیت دراگون دن، تلویزیون نشان می دهد که هشدار سرمایه گذاران به خوبی قابل توجیه می باشد.

 

ایده تخریب خلاق به مباحث صنایع خلاق، از طریق نیاز به محاسبه سطوح غیر معمول از تغییراتی که هم اکنون در رسانه و در تولید و مصرف فرهنگی رخ می دهد، برگردانده شد. ما شاهد ایده های مشابهی از کار میان متفکرین فرهنگی اصلی هستیم. گونه شناسی ریموند ویلیام از فرهنگ " باقی مانده، مسلط و مبرم" تاکید می کند که فرهنگ، یک پویایی، تناقض و توپوگرافی نا همواری دارد. ویلیامز خود را در مقابل بیشتر بررسی های فرهنگی ساختار گرایانه، با همگن سازی روح عصر قرار می دهد، به طور مثال در فعالیت غالب و رسمی، ممکن است با سبک حاشیه ای و باقی مانده جابه جا شود، در حالی که در همان زمان رقابت، سبک لازم دیگری به رقابت می پردازد. تایلر کوئن در رابطه با تخریب خلاق کتابی نوشته است. یک اقتصاد داد فرهنگی بحث برانگیز که مزایای بازار آزاد را ترویج کرد، کوئن بر پیشنهاد (جهانی سازی=همگن سازی )معتقد است- ایده ای که جهانی سازی به معنای تخریب نا همگونی فرهنگی است. او بر این عقیده است که مبادلات میان فرهنگی به بهبود تنوع میان یک جامعه و نه اختلاف میان جوامع، کمک می کند. همگن سازی و جداسازی فرهنگی در طور زمان تمایل به ملحق شدن دارند. و در حالی که جهانی سازی، پایبندی فرهنگی را مختل و ممکن است آن را از بین ببرد،نوآوری، رشد و افق های جدید را شکل می دهد.به علاوه جهانی سازی فرهنگی در میان بخش ها نا متوازن است:

سینمای هالیوود بر جهان مسلط شده است، تلویزیون ایالت متحده به لحاظ جهانی سرشناس است، اما مسلط و غالب نیست، چاپ پر فروش آمریکایی هم اغلب اینچنین است. کوئن ممکت است به خاطر این بی توجهی به جهانی سازی و تخریب خلاقی که موجب شده، مورد انتقاد قرار گیرد، اما او برنامه های تحلیلی و روش های جالبی از ایده هارا ارائه می دهد، او گونه های مختلفی از تخریب خلاق را مطرح می کند و درباره آنان به بحث می پردازد و می سنجد که چه مقدار از تخریب در تشکیلات فرهنگی کاپیتالیست(سرمایه داری) معاصر، خلاقانه است.

مک نایت چهار نمونه تخریب خلاق را مطرح می کند:

•​ساختار های صنعتی، سنتی( که برای مثال موانع ورود را کاهش داده)

•​روش های تنظیمی سنتی( که هنگامی که تجارت های اینترنتی از حوزه های مشخصی جابه جا می شود، کمتر کار می کند)

•​استراتژی های مکانیابی رقابتی سنتی( این خیلی سخت تر است تا از صنعتی که تماما دیجیتال است محافظت کرد) و

•​فرضیات تکنولوژیکی( برای مثال دزدی بیشتر با پهنای وسیع تر وجود دارد)

رییس کمسیسون بازرگانی فدرال،جان لیبوویتز سوال می کند که روزنامه نگاران در عصر اینترنت دوام می آورند: آیا این تخریب خلاق در حال انجام است و یا تنها تنوعی ساده است؟ پاسخ او دومی است، چرا که در حالی که نیاز های عمومی برای انواع اطلاعات اساسی برای دموکراسی باقی مانده است، نمونه های تجاری که خبرشان داده می شود، شکست خورده اند.

فروشندگان محتوایی که به عنوان هسته کالای عمومی هستند، به میزان کافی پول نمی گیرند تا در تجارت باقی بمانند. یک شکست بازار به طور اساسی به وجود آمده است. با این وجود پاسخ معمول به شکست بازار- برای دولت که وارد آن شود- مشکل ساز است، چرا که استقلال دسته چهارم را به خطر می اندازد. این که حق با لیبوویتز است معلوم خواهد شد. اما به طور واضح بازار در آزمایش با نمونه های آنلاین روزنامه نگاری شکست نخورد. پس شاید بدبینی او زود هنگام است.

 

اقتصاد دان کریستین هانکه، برای نشان دادن تفاوت بین تخریب خلاق و ساده، آزمایش بررسی از بین رفتن حق کپی رایت را طرح می کند. هانکه نه یک پوزش خواه برای صنعت است و نه یک معتقد به کپی رایت. اما به طور تجربی نشان می دهد که شمار بسیار زیادی از ورودی ها به بازار توسط شرکت های ضبط با پیشینه کم در طی چندید بحران اقتصادی در بازار ضبط موسیقی آلمان ها وجود داشته است. با این حال او متوجه شد که تخریب خلاق در محل کار رخ می دهد، و یکی از عوابق آن این است که تلاش های جداگانه برای تقویت محافظت از کپی رایت می تواند به گمراهی کشانده شود. آن ها می توانند توسط تلاش هایی برای ترویج نوآوری در میان صنایع کامل شوند.

نوع دیگری از خود تخریبی در سلسله واکنش های صنایع خلاق به تهدید ایجاد شده توسط اشتراک گذاری دیجیتال مثال زده شده است. در یک تاریخ جامع( و مسلم از بازنگری)، استیو ناپر تصویری از تصمیمات بد سیتماتیک توسط صنایع می کشدکه فقط وضع بدشان را تشدید می کند.(گرفتاریشان را بیشتر می کند). از نقطه نظر موارد قابل تحقیق در صنایع خلاق نمی توان انتخابی جابل تر و با زمینه مرتبط تر از این داشت: صنایع رسانه ای اصلی چه چیزی از این که ناپر آن را اشتیاق صنایع ضبط برای خود تخریبی نامید، آموخته اند؟

در این مثال ها می بینید حوزه ی وسیعی برای بررسی استفاده ی فرهنگ معاصر از مفهوم تخریب خلاق وجود دارد. این به اندازه کافی انعطاف پذیر است که درباره تغییرات به وجود آمده توسط دیجیتالیسازی-جهانی سازی-همگرایی و ظهور رسانه اجتماعی هم دیدگاهی خوش بینانه و هم بدبینانه داشته باشد. اما مهم تر این که همانگونه که شاهد پویایی فرهنگی مغایر –تولید شده از ریموند ویلیامز و واکنش تند و دقیق تایلر کوئن به نمای کلی و دراز مدت تئوری هایی مثل جهانی سازی هستیم، مارا به روش های تجربی ای که به دنبال تغییرات واقعی در پیچیدگی کلیت باز آن سفارش می کند(امر می کند).

کنار هم گذاشتن شامپیتر و ویلیامز، ممکن است این شود که اگر در عصر نوآورانه هستید- سلطه لازم – ممکن است دیدگاهی خوش بینانه داشته باشید، تمرکز بر فرصت های تخریب خلاق. این به طور یقین تاکید بررسی های شامپیتری بر نقش کار آفرینی است. اگر درگیر باقی مانده این سلطه گری شده اید، ممکن است متاسف شوید که خیلی زیاد در این فرایند گم می شود. برای آنان که به دنبال روندی هستند که به طور مستقیم بر آن ها تاثیر نگذارد، ممکن است دیدگاه تکاملی، چیره شود- و این تنها راهی است که کاپیتالیسم کار می کند. اما از جانب آن ها که در جبهه ی چب سیاسی هستند، بدیهی است که پایتخت جهانی باید از طریق سیاست های عمومی متمدن شود تا جابه جایی های اجتماعی را در حالی که فراز و نشیب های چرخه های تجاری را هموار می کند، بهبود بخشد.

 

منبع: کانال اقتصاد و رسانه

موارد مرتبط