شنبه, 30 ارديبهشت 1396 18:27

احمد میدری در همایش بزرگداشت دکتر عظیمی: اقتصاد سیاسی اهتمام دولت به عدالت اجتماعی

نوشته شده توسط

احمد میدری، معاون رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

شرق نوشت: عدالت یکی از اهداف است، اما تنها هدف نیست. در کنار دستیابی به برابری، سایر اهداف هم مهم هستند و سرنوشت جامعه خودمان و سایر کشورها نشان می‌دهد اگر از یک هدف غفلت کنیم، جامعه به سمت فروپاشی خواهد رفت. مرحوم تهرانیان می‌گفت در رژیم سابق، این ایده را مطرح کرده بود که فرهنگ ایران سه دسته است؛  فرهنگ ایران باستان، فرهنگ غربی و  فرهنگ شیعی و اگر می‌خواهیم فرهنگ شیعی را حذف کنیم، جامعه طغیان می‌کند و تعبیرش این بود که انقلاب ایران در اثر غفلت رژیم از فرهنگ شیعی بود. در کنار این هدف‌ها، ‌یعنی برابری، ‌آزادی، محیط‌ زیست، رشد اقتصادی، فرهنگ شیعی، آنچه امروز اقتصاددانان اضافه کرده‌اند، بحث امنیت داخلی است. اگر می‌خواهیم بگوییم چطور می‌توانیم جامعه‌ای عادلانه‌تر داشته باشیم باید بگوییم چگونه عدالت را با سایر اهداف جمع کنیم زیرا غفلت از هرکدام از این آرمان‌ها می‌تواند آثار ناخواسته و ویرانگری داشته باشد و سیاست‌گذاری و حرکت به سمت این مجموعه کار بسیار سختی است. در عرصه سیاست‌گذاری باید سازوکارهایی را ایجاد کنید که از دل آنها اهدافی که جمعشان بسیار سخت است، محقق شود. این سازوکارها چیزی نیست جز ترکیب بین دولت،‌ بازار و جامعه مدنی. یعنی اگر بتوانید ساختاری ایجاد کنید که ترکیب بهینه این سه در کنار هم ایجاد شود، آن زمان می‌توانید امیدوار باشید که این جامعه به همه اهدافش دست پیدا کند. درباره  عدالت صحبت می‌کنم اما به‌طور ضمنی به‌ویژه بحث امنیت را لحاظ می‌کنم تا به پیشنهادی در این زمینه دست پیدا کنم. قبل از ریکاردو اقتصاددانان می‌گفتند بحث اصلی این است که چطور می‌شود رشد پیدا کرد. بعد از رشد، دولت می‌گوید چطور مالیات بگیریم تا بتوانیم فقر را کاهش دهیم و نابرابری را مهار کنیم. نکته‌ای که ریکاردو گفت این بود که توزیع می‌تواند مقدم بر رشد اقتصادی باشد. در آن زمان مثالی که ریکاردو زد و برای جامعه خیلی گیرا بود، این بود که به دلیل حاکمیت اشراف زمین‌دار، سیاست‌های اقتصادی به نفع اشراف زمین‌دار وضع می‌‌شود و افزایش اجاره‌بهای زمین و رانتی که روی زمین به وجود می‌آید، انباشت سرمایه را از بخش صنعتی به بخش زمین‌داری می‌برد و توسعه صنعتی انگلستان مختل است مگر اینکه سیاست‌های تعرفه‌ای را تغییر دهیم. یعنی با ساخت قدرتی که اشراف زمین‌دار حاکم هستند،  نمی‌توانید توسعه صنعتی پیدا کنید. باید ساخت قدرت ابتدا تغییر کند تا بتوانید به رشد اقتصادی دست پیدا کنید. اختلاف سر اینکه رشد اول است یا توزیع قدرت و ثروت، تا امروز ادامه دارد. آنچه برای جامعه امروز ایران و سایر کشورها می‌توانیم بگوییم،  این است که توزیع قدرت اگر تصحیح نشود، نمی‌توانیم به رشد اقتصادی، برابری، امنیت و... برسیم. بخش عمده قدرت در نظام اداری است. دموکرات‌ها تصمیم می‌گیرند و خیلی جاها هم مردم حضور ندارند و نمی‌دانند. آن‌قدر حوزه‌ها تخصصی است که نه انتظار می‌رود و نه امکان‌پذیر است که درباره  مسائل آب یا در مورد بخش سلامت بدانید. من در دانشکده‌ها استادی ندیده‌ام که بتواند در دو،سه حوزه اطلاعات ریز و به‌روز داشته باشد. آن‌قدر سیاست‌ها به‌سرعت تغییر می‌کند که نمی‌شود انتظار داشت جمعی بدانند و حتی اگر بدانند،  بتوانند کاری کنند.  نظام اداری، صاحب قدرت است. نگاه ما به قدرت هم باید به‌شدت تغییر کند. دولت یکپارچه نیست. خیلی امور را معاون وزیر انجام می‌دهد و وزیر خبر  ندارد. ساخت قدرت در دولت و نظام اداری بسیار پیچیده است. بخش قدرت در دولت و در نظام تصمیم‌گیری است. بخش دیگر قدرت در بازار است. یعنی صاحبان کسب‌‌وکار قدرت دارند. به‌خاطر اینکه می‌توانند از طریق لابیگری و فضاسازی در جامعه فرهنگی و رسانه‌ها به نفع خودشان قواعد وضع کنند. منافع اینها با هم تضاد دارد و یکسان نیست. منافع بازار با منافع دولت، نظام اداری‌ و حکومت در تضاد است. در بازار هم تکثر بسیار پیچیده منافع داریم. به‌همین‌دلیل شناخت ساخت قدرت در بازار هم  بسیار کار پیچیده‌ای است.
  نهادهای مردمی می‌توانند قدرت دولت و بازار  را مهار کنند
آنچه می‌تواند این دو قدرت را مهار کند، نهادهای مردمی هستند که خودشان به دو دسته نهادهای مردمی رسمی و نهادهای مردمی غیررسمی تقسیم می‌شوندنهادهای مردمی رسمی اتحادیه‌های کارگری، انجمن‌های صنفی و حرفه‌ای، احزاب و جاهایی هستند که مردم می‌توانند به‌طور مستقیم آنها را شکل دهند. در کنار این نهادهای رسمی، شبکه‌ای از نهادهای غیررسمی وجود دارد. انجمن‌های محلی، کلوپ‌های ورزشی، شبکه‌های مجازی، انجمن‌های محیط ‌زیست و... . نظریه‌پردازان حوزه اقتصاد سیاسی در حوزه رفاه می‌گویند آنچه می‌تواند کمک کند تا به توسعه پایدار دست یابیم، این است که اولا نهادهای مردمی رسمی چقدر انسجام دارند، چقدر قدرت سازمان‌یافته دارند، و بعد اینها چقدر در نهادهای غیررسمی حل شده‌اند. اگر احزاب قوی داشته باشید ولی این احزاب در شبکه‌ای از نهادهای مردمی پیوند نخورند،  می‌توانند تبدیل به خائنان ملت شوند. آنچه جامعه نیاز دارد که بتواند نهاد دولت و نهاد بازار را کنترل کند، این است که این شبکه درهم‌تنیده باشد و از انسجام و هم‌بستگی برخوردار باشد. هیچ گلایه‌ای به احزاب نیست. حزب به خاطر شرایط سیاسی نمی‌تواند تداوم پیدا کند. سیر تشکل‌های سیاسی در ایران را بررسی کنید، اینکه حزبی اگر ٣٠ سال ادامه پیدا کند، کم‌کم به سمت دستورالعمل‌ و مانیفست داشتن می‌رود. پدیده‌های اجتماعی اصلا ساده نیستند که بتوانیم به‌سرعت آنها را تغییر دهیم.می‌خواهید جامعه تغییر کند. تا زمانی‌که تشکل‌های رسمی قوی نداشته باشید، جامعه تغییر چندانی نمی کند. چند حالت دارد. یا نهادهای رسمی قدرت سازماندهی دارند یا ندارند. اینها یا یک شبکه درهم‌تنیده در نهادهای غیررسمی دارند یا ندارند. در‌ حالتی ‌که انسجام نهادهای مدنی وجود ندارد، یعنی حزب قوی و انجمن صنفی قوی و اتحادیه کارگری قوی نداریم در چنین جامعه‌ای اصلاحات تقریبا غیرممکن می‌شود. یعنی تکنوکرات‌ها و صاحبان کسب و کار پیوند خورده و منافع مردم را مصادره می‌کنند. اگر نهادهای رسمی قوی داشته باشید و در دل شبکه‌های غیررسمی بتوانند پیوند بخورند، آن زمان می‌‌توانید اصلاحات فراگیر مردمی داشته باشید و اگر احزاب قوی داشته باشید اما پیوند رسمی نداشته باشید، اصلاحات باز غیرمردمی و شکننده خواهد بود. مرحوم دکتر عظیمی بر این بحث تأکید داشتند که اگر بخواهیم توسعه‌ پیدا کنیم باید نظام آموزشی ما توسعه پیدا کند. خاطرم هست از ایشان پرسیدم نظام آموزشی چقدر اهمیت دارد، اینکه بچه‌ها دانشگاه خوب بروند؟ گفتند خیر بینش باید تغییر کند. بچه‌ها قبل از مدرسه‌رفتن سؤال می‌کنند اما در مدرسه کاری می‌کنند که بچه‌ها دیگر سؤال نمی‌کنند. یعنی سؤال سرکوب می‌شود و بعد به جای اینکه بینش علمی یاد بگیرید، کارشناس سازمان  برنامه می‌شوید و می‌خواهید پروژه اجرا کنید! با این نظام آموزشی نمی‌توانید برای کشور توسعه ایجاد کنید.
  تغییر در نظام آموزشی ایران مثل زلزله ٩ریشتری است
تغییر در نظام آموزشی را می‌توان به زلزله‌ای ٩ریشتری تشبیه کرد. اینکه هر سال کتاب‌ها تغییر می‌کند به چه علت است؟ طبق آماری که دولت ارائه کرده، هزینه چاپ کتاب برای دولت ‌هزار ‌میلیارد تومان است. یک‌سری آموزشگاه‌ها و تدریس خصوصی و گاج و قلمچی داریم که منافعشان ایجاب می‌کند که کتاب‌ها هر سال تغییر کند. با این اتفاق خانواده نمی‌تواند به فرزندش درس بدهد یعنی خانواده به‌عنوان کانون آموزشی در ایران از بین رفته. من دیگر نمی‌توانم به فرزندم درس دهم. بنابراین با گسترش تجارت در آموزش‌وپرورش کارکرد خانواده به هم ریخته. چرا کسی اینها را نمی‌گوید؟ چون کانون صنفی معلمان اجازه فعالیت ندارند. علت هم نگاه غیر علمی به نهادهای مدنی است. احتیاج داریم در درون دولت نگاه به امنیت عوض شود. در سیستان‌و‌‌بلوچستان، کردستان، خوزستان، نگاه‌ها آن‌قدر امنیتی شده که فقر هم به مسئله‌ای امنیتی تبدیل شده است. وقتی مسئله امنیت داخلی خیلی بزرگ می‌شود فقر، نابرابری، تخریب محیط ‌زیست به مسئله‌ای تبدیل می‌شود که امنیت را مختل می‌کند. این دانش را باید به درون دولت انتقال داد و دولت بداند بدون نهادهای مدنی نمی‌تواند آموزش‌وپرورش و سلامت را اصلاح کند. اصلاح اینها چیزی نیست که منِ دانشگاهی حتی وقتی وارد حوزه سیاست‌گذاری می‌شوم،  بتوانم کار بزرگی کنم. اینها امر جاری کشور است. نهادهای مدنی و احزاب باید قدرتمند باشد. نظام سیاسی این اجازه را نمی‌دهد چون تصور می‌کند امنیت کشور به خطر می‌افتد. از طرف دیگر نیروهای سیاسی نباید دست به بازی‌ای بزنند که مسئولان امنیتی احساس کنند امنیت کشور به خطر می‌افتد. باید بدانم کنار حکومت بایستم. در دوران اصلاحات، تحمل جریان های مقابل کم بود و دچار تنش سیاسی ٩ روز یک‌بار بودیم. در دوران احمدی‌نژاد اعلام تنش نمي‌شود اما همه جامعه دچار تنش است. گروه توسعه دانشگاه علامه منحل و استادان بازنشسته می‌شوند. بنابراین جامعه دچار تنش سیاسی گسترده است اما در دوره آقای روحانی آرامش به جامعه برگشت. ما نیازمند این آرامش هستیم که نیروهای سیاسی به‌تدریج رشد کنند و اجازه فعالیت به احزاب داده شود که این امر می‌تواند پروژه‌ای ١٠، ١٥ساله باشد. ما به نهاد مدنی‌ای نیازمندیم که از این وضعیت ناخوشایند خارج شویم.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: