شنبه, 20 آذر 1395 16:43

جعفر خیرخواهان: دشواری‌های مهار ترامپ

نوشته شده توسط

دکتر جعفر خیرخواهان
اقتصاددان

در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3926  نوشت:

اجماع کارشناسان و تحلیلگران و همه پيش‌بيني‌ها بر این بود که ترامپ برنده انتخابات نخواهد بود اما ترامپ رای چه کسانی را به دست آورد كه انتخاب شد؟ آن بخش از جامعه آمریکا به ترامپ رای دادند که از مدل سنتي بوش و كلينتون خسته شده بودند یعنی خانواده‌هایی از سياستمداران که مدت طولاني و به‌طور سنتی در قدرت بودند. راي‌دهندگان را مردان سفیدپوست کم‌سواد و با مهارت‌های پایین تشكيل مي‌دادند که بیکار شده بودند یا احساس می‌کردند درآمدهای‌شان هر روز کاهش می‌یابد و عقب مانده‌اند. نظام اقتصادی آمریکا در چند دهه گذشته به نابرابری شدید و گسترده دامن زد و نتوانست نیازهای اکثریت جامعه را تامین کند.

 

حالا این مردم ناراضی فرصت يافته بودند تا خشم و ناراحتی خود را پای صندوق رای نشان دادند. به واقع مردم و رای‌دهندگان اکثر کشورهای پیشرفته از تشکیلات موجود، شامل رهبران سیاسی جریان اصلی، مدیران تجاری شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ و کارشناسان اقتصادی که توجیه‌گر وضع موجود هستند آزرده خاطر شده‌اند و آنها را مسوول مشکلات اقتصادی خود می‌دانند. به این دلیل است که آنها به حرف صاحب‌نظران و عقلا گوش نمی‌کنند و با تعجب شاهد دوقلوهای برگزيت و تراگزيت هستیم و در ماه‌های دیگر اگزیت‌های دیگر هم از راه خواهد رسيد. آمریکا با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری به سرزمینی دو تكه و پر از تضاد تبدیل شده است. او با اینکه موفق نشد رای اکثریت مردم آمریکا را به دست آورد به ریاست جمهوری کشورش انتخاب شد. با اینکه اکثریت حزب جمهوری‌خواه موافق وی نبودند و میثاق‌های اعلام‌شده حزب را نقض کرد به ریاست جمهوری رسید. کشوری که بهترین دانشگاه‌ها و بیشترین برندگان جایزه نوبل را دارد، دارای رئیس‌جمهوری شده است که شعارهای تبلیغاتی‌اش با علم و پژوهش و اصول اولیه اقتصاد سر سازگاری ندارد.

آمریکا که بنیانگذارانش بر تفکیک قوا و احترام به قانون تاکید داشتند، گرفتار شخصیتی شده است که تا جایی که بتواند قانون را رعایت نمی‌کند، مخالفان را مسخره می‌کند، تحمل انتقاد کردن را ندارد و کلی‌تر بگوییم به هیچ نهاد و اصولی خود را پايبند نمي‌داند. ترامپ در حالي كه شعار «اول آمريكا» و به عظمت رساندن آمريكا را سر مي‌دهد، مبلغ تفرقه و انشقاق، خشونت و قانون‌گريزي، دشمني و تنش‌آفريني است و با سياست‌هاي پوپوليستي خود مايه شرمساري آمريكايي‌ها شده و نقش رهبري آمريكا در جهان را تضعيف خواهد كرد. چهار سال ديگر راي‌دهندگان به ترامپ از انتخاب خود پشيمان خواهند شد. آمريكا تاكنون قدرتمندترين و ثروتمندترين كشور جهان بوده است و جالب است كه ترامپ دقيقا همان ارزش‌هايي را نشانه رفته است كه اين كشور را به ثروت و شكوفايي اقتصادي رسانده است. بزرگترین زیان آمریکا با انتخاب ترامپ در صورت مهار نشدن وي، از دست دادن قدرت نرم آمريكا خواهد بود، قدرتی که با ترسیم بهشت مهاجران، سرزمین فرصت‌ها، رسانه‌هاي آزاد و دموکراسی و سردمداری تجارت آزاد و جهانی‌شدن به دست آمده بود. ترامپ همه مسائل را از ديد يك بسازوبفروش مي‌بيند و طرفدار سرمايه‌گذاري در زيرساخت‌ها مثل ساختن بزرگراه،‌ پل، ‌تونل، فرودگاه، مدرسه و بيمارستان شده است و به‌ندرت به مسائل ناملموس مانند كيفيت‌ و بخش خدمات توجه نشان مي‌دهد. او افزايش توليد فولاد را به بهبود خدمات درماني ترجيح مي‌دهد.

مهار کردن ترامپ از آنجا سخت است که وی به هیچ‌کس مدیون نیست و با ثروت شخصی بالا آمده است. همچنین این خطر وجود دارد که مراكز قدرت (مجلسین، دیوان عالی، کاخ سفید) کاملا در خدمت وی درآیند و خوشایند وی حرف بزنند و عمل کنند. ترامپ با وجود مخالفت رسانه‌ها، اقتصاددانان و اندیشمندان و نهادهای جامعه مدنی به ریاست جمهوری رسید و احتمال دارد این نهادها را تضعیف و تخریب کند. ترامپ اعلام کرده است خواهان روابط نزدیک با روسیه است. مخالفان ترامپ می‌گویند وی منافع ملی آمریکا را به روسیه می‌فروشد و هشدار می‌دهند با توجه به روحیه توسعه‌طلبی روسیه احتمال دارد این کشور بخواهد جای آمریکا را در اروپا بگیرد. پس با توجه به غیر قابل پیش‌بینی نبودن ترامپ و روحیه دمدمی مزاج وی امکان دارد پس از مصالحه اولیه با روسيه، ناگهان به سمت جنگ با اين كشور كشيده شود. ترامپ ارزشمندی تعهدات خارجی آمریکا نسبت به متحدان خود را نيز زیر سوال برده است و خواهان کاهش تعهدات سنتی آمریکا در خارج به خصوص با متحدان ناتو است. او حاضر به پرداخت هزينه‌هاي بزرگ بودن نيست به این معنا که از جنگ جهانی دوم به این سو که آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان شد همیشه سهم بیشتری از تولید ملی خود را نسبت به متحدانش صرف هزینه‌های دفاعی کرده است (آمریکا اکنون نزديك به 4 درصد تولید ملی را صرف هزینه‌های دفاعی می‌کند در حالی که آلمان و ژاپن تنها یک درصد صرف می‌کنند. در دهه 1960 این درصد برای آمریکا 10 و کشورهای متحد آمریکا 5 تا 6 درصد بود).

این مساله به سواری مجانی سایریني می‌انجامد که زیر سایه كشور ابرقدرت هستند و هزینه کمتری براي امنیت و دفاع خود صرف می‌کنند. در مقام مقايسه، همین وضعیت در بین اعضای اوپک تا سال گذشته وجود داشت که عربستان به‌عنوان تولیدکننده بزرگ همیشه جور بقیه کشورها را می‌کشید و در هنگام کاهش قیمت‌ها بیشترین کاهش سهمیه تولید را متحمل می‌شد تا قیمت‌ها مجدد بالا برود (اما به تازگی عربستان برای ضربه زدن به دشمنانش مانند ایران و روسیه از ایفای این نقش شانه خالی کرد و قیمت نفت پایین آمد.) دهه‌های 1990 و 2000 تا پیش از بحران مالی جهانی، شاهد جهانی‌شدن و اجماع واشنگتنی بودیم که توصیه به آزادسازی تجاری، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی بخش مالی، استفاده بیشتر از سازوکار قیمت‌ها و اصلاحات پولی و مالی می‌کرد، اما نتیجه اصلی آن افزایش نابرابري بود به نحوی که حتی صندوق بین‌المللی را وادار به اعتراف کرد که سیاست‌های لیبرالیستی و توجه صرف به رشد اقتصادی در کنار مزایایی که دارد ریسک‌های اقتصادی و نابرابری‌ها را هم افزایش می‌دهد.

ترامپ تجارت جهانی و واردات به خصوص از چین و مکزیک را متهم اصلي بیکاری کارگران کم مهارت آمریکایی مي‌داند. او نگاهي مرکانتیلیستی داشته و مي‌گويد بايد واردات کمتر و صادرات بیشتر داشته باشیم تا دوباره آمریکا را کشوري بزرگ و باعظمت بسازیم. ترامپ تجارت را بازی حاصل جمع صفر مي‌نگرد كه دارای بازندگان و برندگان است. او مي‌گويد دیگران (چین و مکزیک) برنده و ما (مردم آمریکا) بازنده هستیم. پس یک راه حل ساده وجود دارد: تهدید به جنگ تجاری مثلا افزایش تعرفه‌ها كه 45 درصد تعرفه بر واردات از چين و 35 درصد تعرفه بر واردات از مكزيك بسته شود. او همچنين خواهان لغو يا اصلاح عضويت امريكا در پيمان‌هاي تجاري چندجانبه است و اينكه بنگاه‌هاي آمريكايي فعال در خارج بايد به خاك آمريكا بازگردند. ترامپ به این نکته توجه ندارد که فناوری‌ها به‌سرعت پیشرفت کرده است و مشاغل مربوط به صنایع کارخانه‌ای در همه جای جهان روبه افول است و اختصاص به آمریکا ندارد. دليل واقعي درد و رنج اقتصادي كارگران آمريكايي پيشرفت‌هاي فناوري و نوآوري‌هاي صرفه‌جويي‌كننده در كارگر ساده و همچنين سياست‌هاي مالياتي و مخارجي به نفع طبقه ثروتمند بوده است. در اين ميان سهم تجارت و جهاني‌شدن بسيار اندك است. از بعد اقتصاد سياسي مشكلي كه هميشه با تجارت خارجي داريم اين است كه منافع تجارت به سختي قابل تشخيص است چون بين گروه‌هاي مختلف جامعه توزيع مي‌شود: ‌مصرف‌كنندگان،‌ صادركنندگان و كارگران (مثلا كارگران تشخيص نمي‌دهند چقدر از توليدات آنها به خارج صادر مي‌شود.)

برعكس هزينه‌هاي تجارت به‌شدت متمركز است. درحالي كه واردات ارزان چيني به همه جامعه آمريكا نفع مي‌رساند اما هزينه‌اش را كارگران كم‌مهارت صنايع خاص به شكل بيكار شدن متحمل مي‌شوند. آيا احتمال تغيير ديدگاه‌ها و رويكرد ترامپ پس از تصدي پست رياست جمهوري وجود دارد؟ يك نور اميد احتمالي اين است كه انگيزه حكومت‌كردن متفاوت با انگيزه رقابت انتخاباتي ‌ است. همچنین به نظر می‌رسد ترامپ اهل معامله کردن باشد. نهاد بوروکراسی (نظام اداری و کارشناسان و اهل فن و مشاوران) در آمریکا هم مي‌تواند موضع مخالف و کارشکنانه در برابر تصمیمات وی بگیرد. نمایندگان دوراندیش کنگره و کل حزب جمهوری‌خواه که به فکر انتخابات بعدی هست مي‌توانند تمايلات افراطي رئیس‌جمهور را مهار كنند. جمهوری‌خواهان كه احتمال پيروزي ترامپ را نمي‌دادند به مردم می‌گفتند به کنگره جمهوری‌خواه رای بدهید تا در برابر رئیس‌جمهور دموکرات (کلینتون) ایستادگی کند. اگر او بيمه درماني 10 ميليون كارگر را بدون دادن يك جايگزين حذف کند، اگر بي‌ملاحظه اقدام به اخراج 11 ميليون اعضاي مهاجر غيرقانوني خانواده‌ها كند، اگر كشور را وارد جنگ تجاري و برخوردهاي پرهزينه كند، انتخابات بعدي نتايج خوبي براي حزب نخواهد داشت. انتخاب ترامپ چه تبعاتي براي ايران دارد؟ با توجه به حركت جهان به سمت حمايت‌گرايي كه پس از بحران مالي جهاني شروع شد، سياست برونگرايي و امكان ورود بنگاه‌هاي ايراني به بازارهاي جهاني سخت‌تر شده است.

چند دهه گذشته بهترين فرصتي بود كه از اقتصاد جهاني‌شده و بازارهاي آزاد خارجي براي مستحكم‌تر و مقاوم‌تر كردن اقتصاد كشور و صادرات و حضور بيشتر بنگاه‌هاي ايراني استفاده كنيم كه نكرديم و به تحريم و انزوا تن داديم. با انتخاب ترامپ احتمال مي‌رود اين فرصت‌ها كمتر شود. اين احتمال نيز هست كه كساني در داخل با پيروي از سياست‌هاي ملي‌گرايانه ترامپ راي به بسته شدن بيشتر اقتصاد ايران بدهند و آن را حافظ توليد ملي و قدرتمندي كشور بدانند. حمايت‌گرايي از طريق مقابله به مثل و افزايش بي‌ثباتي‌هاي ژئوپليتيك در مناطق مختلف جهان مسبب جنگ نيز هست كه تجارت را بيشتر كاهش مي‌دهد. در كنار اينها بايد توجه داشت كه افزايش فقر نسبي و نابرابري در آمريكا از دلايل پيروزي ترامپ بود. در ایران هم اگر سياست‌هاي اقتصادي بيكاري و فقر و نابرابري را كاهش ندهد، زمينه برآمدن مجدد رئيس جمهوري پوپوليست دور از ذهن نخواهد بود.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: