سه شنبه, 29 فروردين 1396 13:42

بایزید مردوخی: توسعه در مکان

نوشته شده توسط

بايزيد مردوخي.

اقتصاددان

متن سخنراني بایزید مردوخی در دانشگاه علامه را ویژه نامه شرق 25 اسفند 1395 منتشر کرد:

برنامه ششم من را یاد آن ضرب‌المثل اسپانیایی می‌اندازد که شبان‌ها جلسه داشتند، گوسفندها مردند. حال ما دو، سه سال است که مشغول تهیه برنامه ششم هستیم. در بهترین شرایط می‌توان گفت که در دوران معاصر امید بسته‌ایم که این برنامه می‌تواند بسیار مؤثر باشد اما از شواهد پیداست که این برنامه، هیچ ‌وجهی ندارد تا بتوان به آن اعتماد کرد. من را یاد برنامه دوم توسعه می‌اندازد که مجلس محترم شورای اسلامی کلا برنامه را در اختیار گرفت و در نهایت آنچه دولت تعیین کرده بود، به ظن مجلس برنامه جامعی بود که شامل همه چیز است. به نظر می‌آید مجلس این‌ بار نیز همان ماجرا را تکرار و برنامه ششم هم با همین وضعیت مواجه خواهد شد. به عبارتی باید گفت برنامه‌ای که برای همه دردها برنامه داشته و راهکاری پیشنهاد کرده باشد، یقینا بدانید آن برنامه نیست. برای اینکه عقل حکم می‌کند که به یک برنامه به‌خصوص برنامه‌های بعد از انقلاب، صفت فرهنگی اضافه شود. این در حالی است که برنامه‌ای که از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و زیست‌محیطی حرف داشته باشد، نیازمند یک توانایی فوق‌العاده بشری و علمی است. در نتیجه می‌توان گفت ما متأسفانه فقط و فقط مفاهیم و کلمات را مصرف می‌کنیم. اما از نظر شرایطی که برنامه ششم توسعه در پیش گرفته، وابستگی به مسیر گذشته همچنان مشهود است. یعنی از اول که برنامه شروع شد، هیچ نسبتی با شرایط موجود نظام تدبیر، با شرایط موجود اقتصاد جهانی و با شرایط اقتصاد ایران متصور نبود که به آن توجه کرده باشند و فقط آن راه و رسمی که ما در سازمان برنامه و بودجه، برای تهیه برنامه‌های مختلف، پیش از انقلاب و بعد از انقلاب، استفاده می‌کردیم، در پیش گرفته شد.
نظامی تعریف شده است، به نام نظام برنامه‌ریزی یا ماشین برنامه‌ریزی، ٣٠ تا ٤٠ شورا و هر شورا با ٢٠ تا ٣٠ عضو و گران‌ترین هزینه‌های نفرساعت صرف جلسات این شوراها می‌شود که من خودم یکی از کمترین‌ها بودم که در دو تا سه شورا عضو بودم و می‌دیدم که هیچ سندی نیست و چون شب امتحان باید یک نفر آنجا مسئول ‌می‌بود و متنی تهیه می‌کرد و به شخصی که در سازمان برنامه امضا می‌کرد، تحویل می‌داد. طبیعتا از این برنامه و مجلس شورای اسلامی که این برنامه را تلفیق می‌کند، هیچ انتظاری نباید داشت. من یقین دارم مانند برنامه دوم توسعه، که من منصفانه گفتم خیلی صادقانه همه دردها را در آنجا بیان کردند و برای آن راه‌حل دادند و در شرایط اقتصادی آن زمان ایران بسیار راه‌حل‌های منطقی داشت، منتها برنامه نمی‌تواند جامع این همه حرف باشد، برنامه ششم هم بندها و تبصره‌هایی دارد که دو تا سه صفحه، مطلب دارد. اکنون که این همه هزینه  کرده‌ایم، بهتر است باز گردیم و ببینیم در تعیین برنامه‌ریزی، چه اتفاقی رخ داد که همه برنامه‌ریزی‌ها، ما را به این وضع انداخته است؟ یعنی بحث منابع و امکانات و ژئوپلیتیک و همه اینها که ویژگی‌های خاص کشور ماست و از هر لحاظ؛ چه منابع انسانی و چه منابع طبیعی، بسیار غنی هستیم. می‌شود نتیجه‌گیری کرد که شکل و نوع برنامه‌ریزی‌هایمان در بسیاری از برنامه‌ها اشکال داشت و نباید این شکل و نوع را دوباره ادامه می‌دادیم. نکته دیگر این است که در برنامه‌ریزی‌های ما فقط دموکرات‌ها مشارکت دارند. یعنی من خود شاهد بودم در چند برنامه کشور، هرگز به مردم مراجعه نشده است. حال می‌توان گفت مراجعه‌کردن به مردم مشکل است ولی حداقل می‌شود از ٣١ استان فعلی کشور درخواست کرد که بگویند اولویت‌های شما چیست؟ مشکلی که وجود دارد ما چنین ابزاری نداریم که در آن برنامه‌های استانی را قرار بدهیم و نتیجه مطلوب را به دست آوریم. اولویت‌های ٣١ استان می‌تواند ٣١ صفحه باشد و به آن توجه کنیم و اهمیت بدهیم  و اسم آن را بگذاریم مشارکت مردم استان‌ها و برای استان یک شیوه تهیه کنیم که چگونه اولویت‌ها را تعریف کنیم. متأسفانه این اتفاق نیفتاد. موضوع دیگری که تئوری‌های اقتصاد آن را ثابت کرده، این است که توسعه در مکان صورت می‌گیرد نه در تهران و در اتاق‌های سازمان برنامه و بودجه، پس بهتر است ما این روش را که سال‌هاست ادامه می‌دهیم، تعطیل کنیم و بپذیریم توسعه در مکان صورت می‌گیرد. ببینیم مشکل هر مکان چیست؟ فقر چه‌ اندازه است؟ بی‌کاری چقدر است؟ و منابع و امکانات هر مکان چیست و آن را به یک صفحه منتج کنیم.
نکته بعدی هم که به نظر من خیلی مهم است. این است که ما شاهد پدیده تسخیر هستیم (state capture)؛ چیزی که دنیل کفرمن، درباره ایالات متحده آمریکا از آن نام برده است و می‌گوید پیش از اینکه چنین بحرانی شروع شود، پنج کمپانی عظیم آمریکایی در یکی از طبقات زیرزمین آن مؤسسه فوق‌العاده قدرتمند آمریکا، مدت ٥٠ دقیقه نشستند و تمام مقررات حاکم در نظام پولی مالی ایالات متحده را از بین بردند، تعدیل کردند و پشت سر آن می‌گویند این بحران آمریکا و دنیای غرب را گرفت. در ایران نیز ممکن است پدیده تسخیر رخ دهد. در آنجا کمپانی‌های بزرگ بود؛ در اینجا من کارشناس می‌توانم باشم که تبدیل شده به یکی از اعضای گروه ذی‌نفع بوروکراتیک که دارم یک روش را ترویج و تشویق می‌کنم که باید این روش پیش برود؛ نوع دیگر آن می‌تواند نفوذ بخش خصوصی اقتصاد باشد در سیاست‌گذاری‌های دولت که این هم پدیده‌ای است که قابل بررسی است. من چنین ادعایی ندارم ولی خب شواهد زیاد است. این هم می‌تواند برنامه را به این روز بیندازد. نکته دیگر این است که برنامه‌های ما در یک نظام اداری اجرا می‌شود که نسبت به نظام اجرائی و نظام تدبیر گذشته، بدتر شده است. اگر برنامه‌های گذشته ما به نتیجه نرسیده، علت نرسیدن آن یکی نوع برنامه بوده است، یکی هم کیفیت برنامه‌های اجرائی.
در قالب پیشنهاد می‌توانم بگویم:
اول از همه برنامه مدیریت تغییر را در سازمان برنامه‌ریزی کشور اجرا کنیم. Change management که در همه حوزه‌ها در دنیا مرسوم است و برای اینکه سیستماتیک پیش بروند، مدیر یک شرکت، یک دولت و یک وزارتخانه، تصمیم به تغییر می‌گیرد. تغییر در ادبیات دنیایی و سیاسی این معنا را دارد که کاری کنند که تمام نقطه ضعف‌های یک نظام را کاهش دهند و یک نظام کارآمد درست کنند که چندماهی باید زمان برای این کار صرف شود؛ پیش از اینکه تمام مراحل برنامه‌ریزی شروع شود. بعد از این مدیریت تغییر، باید برنامه‌ریزی را شروع کرد.
دوم برنامه اصلاح نظام تدبیر کلی است. اصلاح نظام تدبیر کشور بر مبنای تعریف عملیاتی از نظام تدبیر شایسته در چارچوب قانون اساسی کشور، ضرورتی است که امکان می‌دهد هم برنامه‌ریزی درست صورت بگیرد هم موفقیت آن کم و بیش امکان‌پذیر شود.
راه سوم تحلیل اقتصاد کلان و عملکرد پنج سال گذشته و ارائه تصویر دقیق از سال پایه برنامه آتی است. ما خیلی در این سال‌ها به اقتصاد کلان مراجعه و متأسفانه همه موفقیت‌هایمان را در چند شاخص کلان می‌بینیم. این را تحلیل اقتصادی- اجتماعی کنیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است؛ یک تصویر کامل از سال پایه ارائه دهیم.
چهارم؛ محورهای کلیدی اقتصادی حال و آینده‌های میان‌مدت و بلندمدت را پیدا کنیم. من کاملا روی اقتصادی تأکید دارم؛ منظورم فرهنگی و اجتماعی نیست.
 پنجم تهیه و تنظیم آینده‌نگری اقتصاد کشور بر پایه محورهای کلیدی اقتصادی و جوانه‌های تغییر در آینده در سه سناریو؛ سناریو ادامه وضع موجود که فقط برای متقاعدسازی است، سناریو مطلوب و سناریو ممکن.
ششم؛ تعیین هدف‌ها و استراتژی‌های برنامه مبتنی بر سناریو ممکن مطلوب و در راستای چشم‌انداز بلندمدتی که قبلا تهیه کردیم.
هفتم برآورد منابع موردنیاز برنامه مبتنی بر سناریو مطلوب در پنج سال آینده و هشتم عناوین، زمان‌بندی، مجریان و منابع موردنیاز پروژه‌های برنامه نهم که تصویری از برنامه‌ها و پروژه‌های ٣١ استان کشور در پنج سال آینده بر پایه نیازها و اولویت هر استان در چارچوب برنامه پنج‌ساله ملی است.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: