چاپ کردن این صفحه
شنبه, 04 آبان 1398 13:37

جمشید پژویان : کدام مردم به دولت پول نمی‌دهند؟

نوشته شده توسط

جمشید پژویان اصلاح نظام حمایتی را ضروری می‌داند

سیستم مالیاتی در کشور به گونه‌ای است که بخش مهمی از بار مالیاتی بر دوش طبقه متوسط و متوسط به پایین جامعه است. این سخن جمشید پژویان، اقتصاددان است. پژویان که سابقه مطالعه بر ساختار مالیاتی ایران را در کارنامه پژوهشی خود دارد، معتقد است که اتفاقاً در سیستم فعلی کشور، طبقه مرفه است که چندان زیر بار مالیات نرفته است. به گفته این اقتصاددان، برای حمایت از قشر محروم، باید نظام پرداخت یارانه نقدی برچیده شود و یک سیستم تامین اجتماعی حرفه‌ای جایگزین آن شود که تغذیه اطلاعاتی آن نیز از طریق سیستم مالیاتی ممکن خواهد بود، سیستم مالیاتی‌ای که بر مبنای مالیات بر مجموع درآمد افراد باشد.

 

کدام مردم به دولت پول نمی‌دهند؟

 

سیستم مالیاتی در کشور به گونه‌ای است که بخش مهمی از بار مالیاتی بر دوش طبقه متوسط و متوسط به پایین جامعه است. این سخن جمشید پژویان، اقتصاددان است. پژویان که سابقه مطالعه بر ساختار مالیاتی ایران را در کارنامه پژوهشی خود دارد، معتقد است که اتفاقاً در سیستم فعلی کشور، طبقه مرفه است که چندان زیر بار مالیات نرفته است. به گفته این اقتصاددان، برای حمایت از قشر محروم، باید نظام پرداخت یارانه نقدی برچیده شود و یک سیستم تامین اجتماعی حرفه‌ای جایگزین آن شود که تغذیه اطلاعاتی آن نیز از طریق سیستم مالیاتی ممکن خواهد بود، سیستم مالیاتی‌ای که بر مبنای مالیات بر مجموع درآمد افراد باشد.

 

♦♦♦

 

  علی مطهری گفته است «مردم باید کار کنند و به دولت پول بدهند نه اینکه از دولت یارانه بگیرند»، این سخنان با واکنش‌های مختلفی همراه بوده است. عده‌ای از اقتصاددانان با این صحبت موافق بودند و عده‌ای هم به نقد آن پرداختند. به نظر شما این صحبت‌ها برای چه اقتصادی می‌تواند درست باشد و به چه پیش‌فرض‌هایی نیاز دارد؟

 

به نظرم ایشان دانش اقتصادی لازم برای چنین اظهارنظری را ندارند. من نمی‌فهمم چرا هر کسی که نماینده مجلس یا وزیر می‌شود یا به یک مقام نظامی می‌رسد، اظهارنظرهایی می‌کند که ربطی به دانش و تخصصش ندارد. هیچ اقتصادی در دنیا نیست که بگوییم، این اقتصاد احتیاج ندارد در آن یارانه پرداخت شود، یا انتقالاتی از طرف دولت به مردم صورت گیرد. بخش عمده بودجه کشورهای اروپای شمالی، همین انتقالات و هزینه‌های انتقالی دولت است. در هر نوع کشوری، دلایلی وجود دارد که یارانه داده شود. مثلاً از نظر کارایی اقتصادی، دادن یارانه به آموزش، بهداشت و به آن مجموعه خدمات و کالاهایی که پیامدهای خارجی مثبت دارند، در تئوری اقتصاد توصیه می‌شود. البته اگر یارانه بیهوده داده شود، قطعاً مضر است. یعنی اگر دولت‌ها یارانه‌ای بدون توجه به اثراتش در تخصیص منابع، بپردازند، قطعاً کار اشتباهی انجام شده است. مثل یارانه‌ای که اکنون دولت بابت کاهش قیمت بنزین و انرژی پرداخت می‌کند، کار بیهوده‌ای است، چراکه تخصیص منابع را به هم می‌زند. در این حالت بخش عمده یارانه هم به جیب قشر ثروتمند می‌رود و عایدی چندانی هم برای دهک‌های پایین جامعه ندارد. فقرا و اقشار متعلق به صدک‌های پایین درآمدی، شاید تنها یک اتاق داشته باشند و از یک لامپ در خانه‌شان استفاده کنند، در نتیجه یارانه برق بیشتر به دست افرادی می‌رسد که استفاده بیشتری از آن می‌کنند. بسیاری از اهالی روستاها و ساکنان شهرهای کوچک، تمام رفت‌وآمدشان با پای پیاده است و استفاده از اتومبیل و حتی حمل‌ونقل عمومی هم ندارند که از یارانه انبوه بنزین استفاده کنند. این قشر ثروتمند هستند که چندین برابر قشر کم‌درآمد مصرف انرژی دارند و با این اوصاف، یارانه‌ای که دولت پرداخت می‌کند بیشتر قشر ثروتمند را منتفع می‌سازد. پس این مسائل باید اصلاح و پرداخت یارانه‌ها بهینه شود. یعنی دولت باید این یارانه‌ها را حذف کند و به طریق دیگری، یارانه بدهد که متوجه افراد کم‌درآمد، بیکاران و فرودستان شود. اما اینکه مطهری می‌فرمایند مردم باید کار کنند و به دولت مالیات دهند، در وهله اول باید از ایشان پرسید که اقتصاد دولتی ایران کاری ایجاد کرده است که مردم کار کنند؟ شما برای مردم کار فراهم کرده‌اید که درآمد مناسب داشته باشند و از قبل آن مالیات پرداخت کنند؟ حرف ایشان غیردقیق است.

 

  البته فکر می‌کنم در نهایت منظور ایشان هم این بوده که یارانه‌ها به یک قشر خاص کم‌درآمد داده شود و بقیه جامعه از شمول دریافت یارانه خارج شوند. اما سوال اینجاست که حتی برای طبقه متوسط، با وجود دولت رانتیر در اقتصاد ایران، آیا می‌توانیم از مردم انتظار داشته باشیم که کار کنند و مالیات دهند؟

 

اگر یک مطالعه کوچک و نه در حد تخصص اقتصاد مالیاتی داشته باشیم می‌فهمیم که باز هم سخنان مطهری غیرکارشناسی است. اگر مطالعه و مروری بر انواع پایه‌های مالیاتی و تفاوت مقداری آنها در کل درآمدهای مالیاتی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که اصلاً بخش عمده مالیات این مملکت را طبقه متوسط و قشر پایین جامعه می‌پردازند. یعنی اتفاقاً بار فشار مالیاتی روی طبقه متوسط و طبقه متوسط به پایین جامعه است. حتی بخشی از کسانی که می‌توانیم به آنها بگوییم فقیر، در دادن مالیات سهیم هستند. یکی از پایه‌های مالیاتی که وصول مالیات آن قطعی یا با ضریب بالایی انجام می‌شود، مالیات بر حقوق است. اما مالیات بر حقوق، افراد با درآمدهای بالا را لزوماً نشانه نمی‌گیرد و اغلب افراد کم‌درآمد یا با درآمد متوسط را در تور مالیاتی قرار می‌دهد. در این نوع مالیات، افراد از نظر درآمدی به درستی شناسایی نمی‌شوند؛ ممکن است فردی باشد که تنها یک منبع درآمد بالا از طریق حقوق دارد، اما در کنارش افرادی باشند که علاوه بر حقوق، دارای درآمد از املاک، مستغلات، باغ و... هستند؛ در نتیجه در چنین سیستم مالیاتی، اتفاقاً طبقه متوسط و پایین بیشتر در تور مالیاتی قرار می‌گیرد.

 

یعنی نهایت بحث اینجاست که باید سیستم جدید حمایتی برقرار شود و تامین اجتماعی گسترده و علمی شود. نه به این شکل فعلی تامین اجتماعی که در ایران وجود دارد. باید به شکل علمی و تخصصی تغییر حالت دهد و همه قشر فقیر و کم‌درآمد را زیر چتر پوششی خودش بگیرد. نهادهایی مانند کمیته امداد یا بهزیستی، کارآمد نیستند چراکه تخصص ندارند؛ اینها برای اینکه تعداد افراد تحت پوشش خود را بالا ببرند، مبلغی جزئی می‌پردازند، در حالی که بسیاری از این پرداخت‌ها بی‌مورد است. برای مثال، مطالعه‌ای که در زمان هدفمندی یارانه‌ها در کمیته امداد کردند، نشان می‌داد که نام یک خانم، هفت تا هشت بار تکرار شده است، یعنی این شخص به تعداد هفت یا هشت بار، مطالبه از کمیته امداد و بهزیستی می‌گیرد. در نتیجه بسیاری از افرادی که ذیل بهزیستی و کمیته امداد قرار دارند، اصولاً افراد متعلق به صدک‌های پایین درآمدی نیستند و اتفاقاً بسیاری از افراد فرودست جامعه، تحت پوشش هیچ‌کدام از این دو نهاد قرار ندارند. بهزیستی اصولاً وظایف دیگری دارد که باید به آنها بپردازد و کمیته امداد هم خیریه‌ای است و نباید بودجه‌ای به آن تعلق بگیرد. اگر مردم می‌خواهند کمکی کنند، می‌توانند به موسسات خیریه کمک کنند. اما کار تامین اجتماعی، یک کار حرفه‌ای است. در تمام دنیا، دولت‌ها وظایف حمایتی خود را بر اساس یک سیستم تامین اجتماعی حرفه‌ای دنبال می‌کنند. باید دولت ما هم ببیند که در بقیه دنیا چه سازوکاری را پیاده می‌کنند و همان را پیگیری کند. دولت ما هم باید از تجربه‌های آزموده‌شده و موفق دنیا الهام بگیرد و همان روش‌ها را اجرایی کند، نه اینکه به شکل غیرعلمی و غیرتخصصی، روش‌های اشتباه را بار دیگر به‌کار گیرد.

 

  نکته‌ای که گفتید، جالب است. در واقع طبقه متوسط ما کار خود را می‌کند و پولش را هم به دولت پرداخت می‌کند. در واقع روی سخن مطهری نباید کل مردم باشد، شاید بهتر است بگوییم روی صحبت ایشان فقط قشر پردرآمد جامعه باید باشد.

 

دقیقاً، ثروتمندان هستند که مالیات چندانی نمی‌دهند. مخاطب ایشان باید دهک‌ها یا صدک‌های بالای جامعه باشد. اداره مالیاتی باید به صورتی پایه‌های مالیاتی را طراحی کند که بیشتر، افراد دارای ثروت بالا در تور مالیاتی قرار گیرند و مالیات بپردازند.

 

  با توجه به صحبت مطهری، برخی کارشناسان هم ایشان را نقد کردند و گفتند چون دولت ما صلاحیت خرج کردن پول ملت را ندارد، ملزم به پرداخت یارانه باید باشد، چنین استدلالی می‌تواند صحیح باشد؟

 

به نظرم این حرف ساده‌انگارانه‌ای است. البته خیلی‌ها در ایران خود را اقتصاددان می‌شناسند در حالی که الفبای اقتصاد را هم نمی‌شناسند. این حرف نمی‌تواند صحیح باشد. دولت‌ها اگر در ایران توانایی درست هزینه کردن درآمدهای مالیاتی و درآمدهای نفتی (که آن هم نوعی مالیات محسوب می‌شود) را ندارند، باید دولت‌ها را کارآمد کرد نه اینکه دولت‌ها وادار شوند با دادن یارانه به مردم جریمه دهند. این حرف مبنای درستی ندارد.

 

  آقا ما در نهایت مالیات می‌دهیم که از دولت کالای عمومی باکیفیت تحویل بگیریم. سوال این است که آیا جامعه ما این کالای عمومی باکیفیت را از سمت دولت می‌بیند که تهییج به پرداخت مالیات شود؟

 

ما مالیات می‌دهیم تا دولت هزینه‌هایی را که توجیه دارد، بپردازد، که یکی از آنها کالای عمومی است. چراکه اگر کالای عمومی از تولید و عرضه دولت خارج شود، بخش خصوصی هرگز برای تولید آن قدم پیش نمی‌گذارد مگر آنکه به آن انحصار بسیار بزرگی دهیم که قطعاً به ضرر جامعه است.

 

در مورد سوال شما باید بگویم خیر. معمولاً نه‌تنها در کشورهای فدرال، بلکه در کشورهایی با حکومت متمرکز نیز نزدیک به سه دهه است که مالیات‌های محلی (local task) به شدت افزایش پیدا کرده است؛ چراکه هنگامی که مالیات به شکل محلی اخذ می‌شود، اهالی مالیات را می‌پردازند و به عینه می‌بینند که چطور صرف امور و خدمات عمومی خودشان می‌شود. اما به این صورتی که الان در کشور وجود دارد، بسیاری از خدمات به برخی مناطق داده می‌شود و برخی مناطق و استان‌ها و شهرهای دیگر از آن خبری ندارند.

 

  یعنی یک تبعیض جغرافیایی اتفاق افتاده است؟

 

بله، تفاوت‌های جغرافیایی در توزیع خدمات دولت به وجود آمده است که می‌تواند در نگرش جامعه نسبت به عرضه کالاهای عمومی اثر زیادی داشته باشد.

 

  اکنون با توجه به شرایط کلی موجود، راه گذار از این وضعیت و رسیدن به شرایطی که در اقتصادهای متعارف تجربه می‌شود، برای اقتصاد ایران چیست؟

 

یک راه گذار ما این است که از یک کشور تاجر که هزاران سال آن را تجربه کرده‌ایم، خودمان را نجات دهیم و به کشوری تولیدکننده تبدیل شویم. این یک گره بسیار بزرگ است که باعث شده قرص نانی که بخواهیم توزیع کنیم، کوچک باشد. اول قرص نان را باید بزرگ کرد و بعد باید از سیستم‌هایی که از نظر عدالت اجتماعی، می‌توانند کمک‌کننده باشند، استفاده کنیم؛ که یکی از آنها نظام مالیاتی و دیگری نظام تامین اجتماعی است.

 

  یعنی در درجه اول فارغ از بحث یارانه باید به دنبال بزرگ کردن کیک اقتصادمان باشیم.

 

دقیقاً. یک مثال ساده می‌زنم. اگر شما یک نان تافتون داشته باشید و به طور کاملاً مساوی بین پنج نفر تقسیم کنید، هر پنج نفر گرسنه می‌مانند. اما اگر به جای یک نان، 10 نان داشته باشید، حتی اگر به شکل نامساوی تقسیم کنید، همه سیر خواهند شد، با وجود اینکه عدالت و تساوی رعایت نشده، اما از نظر رفاهی همه در وضع بالاتری نسبت به وضعیت قبلی قرار می‌گیرند. در درجه اول باید قرص نان را افزایش دهیم، اگر بتوانیم قرص نان را به 10 برسانیم و به شکل متعادل هم توزیع کنیم، حالت بهینه است. اینکه این دو را با هم انجام دهیم مهم است، چیزی که اقتصادهای توسعه‌یافته و پیشرفته انجام می‌دهند.

 

  اکنون با توجه به اینکه قرص نان ما کوچک است، به نظر شما بهترین راهکار چیست و آیا پرداخت یارانه نقدی به همین منوال فعلی باید ادامه پیدا کند؟

 

خیر، من با اینکه به این صورت یارانه نقدی توزیع شود، مخالفم. از اول هم در زمان هدفمندی یارانه‌ها و اصلاح قیمت‌های انرژی قرار بود به طور موقت پرداخت یارانه نقدی صورت گیرد. به دلیل اینکه شناسایی گروه‌های کم‌درآمد و فقیر در سیستمی که ما داریم، ممکن نیست. در سیستم اقتصادی و مالیاتی فعلی، ممکن نیست که بتوانیم تشخیص دهیم چه افرادی استحقاق دریافت یارانه نقدی را دارند. زمانی هم که من شروع به جمع‌آوری اطلاعات کردم، بارها هشدار دارم که امکان شناسایی وجود ندارد، اما متاسفانه مسوولان به این حرف‌ها اهمیتی نمی‌دهند چراکه برای حرف متخصصان ارزشی قائل نیستند. افراد می‌خواهند در زمان کوتاهی که رئیس مرکز آمار یا نماینده مجلس یا وزیر هستند، کاری بکنند که وجهه‌ای پیدا کنند. در مجموع این یارانه نقدی فعلی باید تبدیل به فعالیت موثر سازمان تامین اجتماعی شود و روش حمایتی کاملاً تغییر کند. تنها راه شناسایی دهک‌های جامعه (با ضریب اطمینان قابل قبول) از طریق روش‌هایی حاصل می‌شود که با کمک سیستم مالیاتی است. نظام مالیاتی است که می‌تواند یک بستر اطلاعاتی مناسب را برای اجرای سیاست‌های حمایتی ایجاد کند. تجربه کشورهای موفق دنیا در این زمینه هم تایید می‌کند که این زیرساخت تنها از طریق نظام مالیاتی قابل حصول است. اینکه به همه افراد جامعه به یک میزان یارانه بدهیم، نیاز به سیاستگذار و سیاستگذاری ندارد. هدف شناسایی از طریق سیستم مالیاتی نیز از طریق مالیات بر مجموع درآمد ممکن است که قبلاً قانونش وجود داشت و اجرا نمی‌شد. در سال 80 هم این را به طور کل از قانون درآوردند، چراکه بسیاری علاقه ندارند مجموع درآمدشان مشخص باشد. چراکه در این نوع مالیات، افراد موظفند تمام درآمدهای خود را در اظهارنامه به طور شفاف اظهار کنند. در این حالت امکان اظهار درآمدهای غیرمشروع و غیرقانونی مانند رشوه و قاچاق وجود ندارد و از همین رو، مالیات بر مجموع درآمد، خود مانعی برای فساد به حساب می‌آید.

 

  البته به نظر در بودجه 99 قرار است مالیات بر مجموع درآمد پیاده‌سازی شود.

 

بعید می‌دانم. همین اواخر سازمان مالیاتی پیگیر مالیات بر سود بانکی بود؛ در حالی که اگر سود بانکی ما مثلاً 17 تا 20 درصد است، ما در تورم 40درصدی به سر می‌بریم، یعنی نرخ سود بانکی در حقیقت منفی است. غیر از اینکه افراد با درآمد بالا را ملاک قرار دهیم که آنها هم کمتر سرمایه خود را در بانک‌ها می‌خوابانند و به دنبال سودهای 15درصدی در این شرایط می‌روند. شاید بازنشسته‌ای که نمی‌تواند مخارج ماهانه خود را دربیاورد با قرار دادن اندک سرمایه‌ای در بانک، به دنبال سود بانکی و تامین مخارج زندگی باشد. اینها همگی ناشی از این است که مدیریت اقتصادی‌مان ضعیف است.

منبع: تجارت فردا

آخرین‌ها از ریحانه غیور

موارد مرتبط