سه شنبه, 28 مرداد 1399 15:58

عباس عبدی: كيمياي سياستمدار

نوشته شده توسط

اگر از من پرسيده شود كه در ايران كنوني به چه تخصصي بيش از همه نيازمنديم كه در وجود آن به ‌شدت فقير هستيم خيلي سريع خواهم گفت به سياستمدار. در واقع مشكل اصلي و مادر مشكلات كشور، سياست است. درست است كه مردم با مشكلات و مسائل اقتصادي و اجتماعي دست به گريبان هستند ولي ريشه همه اين مسائل و مشكلات در ضعف و نارسايي‌هاي سياسي است زيرا كه سياست و سياستمدار بايد اين مسائل را شناخته و آنها را حل كند. اگر سياستمداران كاربلد نباشند، چه كسي آن را انجام خواهد داد؟  واقعيت اين است كه سياست اگرچه ميداني گسترده و فراگير به گستره 80 ميليون نفر جمعيت دارد و شايد هيچ حوزه‌اي تا اين حد گستردگي و فراگيري نداشته باشد ولي از آنجا كه اين ميدان در ايران كنوني محلي براي انجام بازي بي‌قاعده و فاقد استانداردهاي لازم است هر كسي كه فيلش ياد هندوستان كند به مبتذل‌ترين شكل ممكن وارد اين ميدان شده و به بازيگري مشغول مي‌شود. هر كسي كه درست يا نادرست فكر مي‌كند آدم خوبيه و انگيزه خيرخواهانه‌اي دارد، خيال مي‌كند حتما سياستمدار خوبي هم هست. ولي اگر ميان فوتباليست خوب يا آهنگر خوب يا... خوب بودن با انسان خوب بودن تلازم پيدا كرديد، اينجا هم مي‌توانيد ملازمه برقرار كنيد.

چندي پيش يكي از دوستان متني را از گفت‌وگوي آقاي بهرام بيضايي برايم فرستاد كه در ابتداي سال 1357 با هفته‌نامه جوان انجام داده بود. او درباره تئاتر در آن زمان مي‌گويد:«با كمال تاسف تئاتر از نظر ظاهر از زماني شروع به خراب شدن كرد كه برشت به ايران آمد. در نتيجه ديگر كسي بازيگري نكرد... براي اينكه برشت را با بي‌استعدادي هم مي‌شد، بازي كرد و پشت نام او مخفي شد... كم‌كم پي مي‌بريد كه بازي، فهم و ميزانسن لازم نيست و به راحتي مي‌توان تماشاگر را فريفت. بي‌استعدادترين آدم‌ها روي صحنه رفتند، بي‌استعدادترين ميزانسن‌ها داده شد و همه پشت نام برشت مخفي شدند. پشت اسم تعهد مخفي شدند. حالا كار نداريم به اينكه اينها تا چه حد تعهد دارند... مردم تنها عربده مي‌خواهند و من نمي‌توانم روي صحنه عربده بكشم و فكر مي‌كنم كه هر كس نعره مي‌زند دروغ مي‌گويد... اداي همه‌ چيز از جمله اداي تئاتر، جاي تئاتر را گرفته...»

در حقيقت اين توصيفي كه او از وضعيت تئاتر در دهه 1350 مي‌كند اكنون قابل تعميم بر خيلي از حوزه‌ها و به‌طور مشخص در سياست است. چيزي به نام خير عمومي و سياست‌ورزي منتهي به خير عمومي در كشور ديده نمي‌شود. موضوع سياست و بازيگران آن به پايين‌ترين سطوح قابل تصور و ممكن تنزل يافته‌اند. يكي به اين علت كه ساختارهاي مناسب براي شكل‌گيري فضاي سياسي مطلوب در جامعه وجود ندارد. به‌طور مشخص بايد به ضرورت وجود رسانه‌هاي مسوول و نهادهاي سياسي مدني براي گفت‌وگوي عمومي در جامعه اشاره كرد. همه آنها به نحوي تضعيف شده‌اند. علت ديگر اينكه كنشگران اصيل سياست از همه جناح‌ها كم‌كم به حاشيه رفته‌اند و يك عده هوچي كه قدرت را فقط براي قدرت مي‌خواهند و هدف و غايت زندگي آنان قدرت است، ميدان‌دار عرصه سياست شده‌اند و هر كس نعره‌هاي گوشخراش‌تري درباره فساد و عليه اين و آن فرد يا كشور بزند، پژواك حرف‌هايش بازتاب بيشتري خواهد داشت حتي اگر خودش تا خرخره در فساد غرق باشد. تقريبا مي‌توان گفت كمتر هفته‌اي است كه يك يا دو جمله ارزشمند و قابل فهم و قابل اعتنا از سياست‌ورزان كشور بشنويم. ولي تا دل‌تان بخواهد هر روز از يمين و يسار حرف‌هاي بي‌ربط و بي‌محتوا و متناقض و صد من يك غاز زده مي‌شود. حرف‌هايي كه عموما از روي ناآگاهي و بي‌اطلاعي و حتي بي‌مسووليتي مفرط زده مي‌شود و بيشتر از طرف مشاوران كم‌مايه و سطحي به اين سياستمداران خورانده مي‌شود. در واقع بايد گفت كه بزرگ‌ترين دروغ در مبارزه با فساد، فسادي است كه در جريان اين مثلا مبارزه رخ داده و مبارزه سطحي با فساد مستمسكي شده كه لايه‌هاي اصلي فساد و ناكارآمدي ديده نشود و پنهان بماند. اين وضعيت محصول يكه‌تازي سياست‌ورزان قدرت‌طلب و كم‌خرد است. در ايران قحطي سياستمدار به وجود آمده است. بازي سياست در ايران را مي‌توان مقايسه كرد با مسابقه فوتبالي كه صدها نفر از تماشاگران وارد زمين شده باشند و هر كس دنبال زدن گل باشد. به دروازه خودي يا رقيب؟ فرق يا اهميتي ندارد. داوري، سرگردان. مربي و نظم و انضباط هم وجود ندارد. اگر اين بازي زيبا و قابل پيگيري باشد، سياست‌ورزي در ايران نيز زيباست و قابليت پيگيري دارد. تا هنگامي كه بازي سياست در ايران قاعده‌مند و با حضور بازيگران صاحب صلاحيت و متكي به رسانه آزاد و مسوول و نهاد حزبي نباشد، وضع كشور سر و سامان نخواهد گرفت.

اعتماد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید:

1 نظر

  • پیوند نظر درویش علی کولاییان پنج شنبه, 30 مرداد 1399 09:59 ارسال شده توسط درویش علی کولاییان

    جناب عبدی با فرمایشات خود مساله مان را پیچیده تر کرد !
    سیاستمدار خوب همه جای دنیا کسی است که با اهرم قدرت خوب بازی می کند . منظور ما از قدرت همانا قدرت مردم است . قدرت مردم چیست ؟ بسیاری از ما قدرت را برآمده از صندوق رای می دانند یا آن را فقط در های و هوی خیابانی درک می کنند . این همان اشتباه ویرانگر است که پنجاه سال فرصت را از ملت گرفت .
    قدرت اصلی یا همان قدرت مادی که دولت و حکومت از آن برخوردار است ، مالیه ایست که به خزانه یا به صندوق دولت واریز می شود .
    حال از خود می پرسیم اهداکنندگان این قدرت و یا خالقان این قدرت ، چه کسانی هستند ؟ در پاسخ باید گفت بزرگترین سهم و یا قریب به تمامی این مالیه که گفته شد از سوی مردم است .
    پرسش بعدی اینست که پرداخت کنندگان مالیه مورد بحث آیا وقوف و آگاهی به مقدار و یا به میزان آن چه که می دهند دارند ؟ پاسخ منفی است چرا که طی پنجاه سال اخیر اعظم آن مالیه درآمدهای حاصله از نفت و گاز بود که برآورنده نیاز های مادی دولت و حکومت در ایران شده است . دولت و حکومت طی این نیم قرن به سیاق پیشینه ای که بود این مالیه عظیم را به گواهی اقتصاددانان جزم اندیش ما درآمدی غیر مالیاتی دانسته ، ضرورت صدور قبض رسید این مالیات هنگفت را ، برای هر خانوار ایرانی ، بی مورد انگاشته اند . تصور کنید جریانی از قدرت عظیم مالی بدون اطلاع و آگاهی صاحبان آن ، دستاورد دسته ای خاص از سیاست پیشگان می شود . همانطور که گفتیم این قدرت بلاصاحب است که صاحبان اصلی آن حتی از مقدار و میزان دهشی که از سوی آنان به دولت می رسد آگاه نمی شوند .
    یادآورشویم این وضعیت پنجاه سال ، یعنی دهه پایانی حکومت شاه و همه دهه های اخیر تاریخ ایران را شامل شده است . این وضع که ریشه ای پنجاه ساله در تار و پود هستی اجتماعی ما مردم ایران دوانده است چگونه می شود که با آن چه که آقای عبدی و دیگرانی که مانند ایشان حرف می زنند چاره شود . بیائیم ریشه ها را دریابیم تا امیدی تازه در دل هایمان جوانه بزند .