همه ما، چپ و راست، قبل از دولت نهم، با هم زندگی می کردیم، وقتی دروغ شروع شد، تا امروز، یعنی 19 سال است که همه چیز در سرازیری قرار گرفته؛ نه فقط اخلاق، بلکه اقتصاد و توسعه و خلق در کشور هم در سرازیری افتاده اند. باید راهی بیابیم که در آن شعار «چگونه با یکدیگر زندگی کنیم» را پیش ببریم.
ایران را ساختمان سُستی بگیریم که مهرجویی در دهه دشوار شصت ایران در فیلم «اجارهنشین ها» به تصویر کشید. آدمهایی با مرام و مشرب مختلف؛ برخی نمازخوان و برخی نخوان؛ برخی با حجابتر از برخی دیگر؛ همه با قصهها و غصههای خود، برخی طمعکارتر از بقیه، برخی ثروتمندتر، کاسب و کارمند، ... . برای زندگی و کار در کنار هم، آیا در آنچنان بنای سستی هم نمیتوانیم جمع شویم؟ آیا به اتکای تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم؛ به پشتوانه سابقه غنی از مشارکت جمعی در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و دینی؛ و با حمایت مزیتهای اقتصادی جغرافیای ایران نمیتوانیم سیاست را در ایران منعطفتر کنیم؟
آیا کشور ما با تنوع قومیتی، فرهنگی و مذهبی خود، پتانسیل زیادی برای ایجاد انسجام اجتماعی قوی ندارد؟ آیا این تنوع نقطه قوتی نباید تلقی شود؟ آیا اختلافات سیاسی و کژمنشیهای عدهای در عرصهی اقتصاد باید مانع شود که به عنوان یک ملت احساس وحدت و همبستگی کنیم؟ آیا ایجاد و حفظ سرمایه و انسجام اجتماعی در شرایط فعلی ایران ناممکن است؟ آیا هر یک از گروه ها، در حد ظرفیت و بضاعت خودشان، برای غلبه بر این چالشها، ممکن است تلاشهای متمرکزی برای افزایش اعتماد عمومی، تقویت هویت ملی، و ارتقای همکاریهای بینگروهی انجام دهند، یا باید بنشینند و دائما خبر و ویدیوی پیشرفت دیگران را مرور کنند، و حسرت گذشتهها را بخورند؟ کاری که در شبکههای اجتماعی مختلف شاهد آن هستیم.
امکان همزیستی و گفتگو بین نیروهای مختلف در ایران وجود دارد
تجربه موجود: بهرغم نقدهای منفیِ در جریانِ در امروز ما، آیا مثلا در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی در ایران، به دلیل تلاشها برای ایجاد فضای بازتر سیاسی و فرهنگی و تقویت روابط بینالمللی، ایران شاهد مشارکت گستردهتر مردم در فرایندهای سیاسی و اجتماعی و افزایش تساهل و تحمل در بین گروههای مختلف شهروندان خود نبود!؟ آیا این دوره نشان نداد که امکان همزیستی و گفتگو بین نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی در ایران وجود دارد؟ امروزه، ایران با اختلافات عمیقتری روبرو است که ریشه در عوامل متعددی دارند، از جمله افزایش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی، و تنشهای قومی و مذهبی. این شرایط به تقویت دیدگاههای متضاد و گاهی تفرقه در بین اقشار مختلف جامعه منجر شده است. ایران دچار اختلافات بسیار زیادی است. دولت و نظام اسلامی هم انعطاف زیادی نشان نمیدهند و تلقی مخالفان آن است که در همه سطوح سرکوب پیشه شده است. در این جامعه چطور زندگی کنیم و با هم کنار بیاییم؟ چگونه اتفاقات بد و درگیری را کمتر کنیم؟ چه شد که در این وضعیت گیر آمدیم و وضعیت بهتر بعد از جنگ، حفظ و تقویت نشد؟
چرا حالا درگیریها بیشتر شده است و صدای مخالفت بیشتری از اقوام مختلف ایرانی میشنویم؟ چگونه با هم کنار بیاییم و انسجام جامعه از بین نرود؟ برای حفظ انسجام جامعه و همزیستی مسالمتآمیز در ایران امروز چه باید کرد؟ و چه گامهای اساسی باید برداشته شود؟ چگونه گفت و گو و ارتباطات بینگروهی را تقویت کنیم؟ چگونه فضاهای جدیدی برای بحث و تبادلنظر بین افراد و گروههای با دیدگاههای متفاوت را میتوان ایجاد کرد و سوءتفاهمها را کاهش داد و درک متقابل بهتری ایجاد کرد؟ وقتی میدانیم که در جامعهای تنوعگرا، تمرکز بر اهداف و نیازهای مشترک میتواند زمینهساز همکاری و همبستگی شود، چگونه روی مشترکات و هدفهای مشترک متمرکز شویم؟
روزنه جدید: در پی اتفاقات ناگوار سقوط بالگرد رئیس جمهور مرحوم در هفتههای اخیر، و با توجه به انتخابات پیش رو، آیا فرصتی و روزنهای برای اصلاحات و تحمل بیشتر یکدیگر در دسترس قرار خواهد گرفت؟ دو سه گروه موجودِ درونِ تقسیمبندیهای محدود سیاسی باقیمانده در مقابل یکدیگر صف خواهند کشید. آیا این امکان وجود دارد که شخصیت دیگری که با گفتگوهای ما آشناتر است، توسعه را میفهمد و وقتی اقتصاددانان کشور، از ابرچالشهای اقتصادی صحبت میکنند، با ایشان همدل شود، کاندید ریاست جمهوری گردد؟ آیا اجازه داده خواهد شد، و آیا موفق به کسب رأی خواهد شد؟ آیا از دل حادثه تلخ و ناگوار رخ داده، روزنهای به تحمل و انعطاف باز خواهد شد؟
از نظر اقتصادی، چنین فضایی چقدر احتمال وقوع دارد؟ آیا میتوانیم به شرایطی امیدوار باشیم که در آن قدرت حاکم، این نوع بحثها را سیاهنمایی تلقی نکند، و علاقهمند شود که به آنها گوش دهد؟ آیا صدور مجوز حضور در انتخابات برای آقای دکتر پزشکیان، نوید از گشایش روزنه جدیدی برای همدلی و تقویت روحیه ملی می دهد؟ همه ما، چپ و راست، قبل از دولت نهم، با هم زندگی می کردیم، وقتی دروغ شروع شد، تا امروز، یعنی 19 سال است که همه چیز در سرازیری قرار گرفته؛ نه فقط اخلاق، بلکه اقتصاد و توسعه و خُلق در کشور هم در سرازیری افتاده اند. باید راهی بیابیم که در آن شعار «چگونه با یکدیگر زندگی کنیم» را پیش ببریم.