به نامه نگاریهای امام خمینی بعد از پایان جنگ، با دانشجویان، طلبه ها و گروه های مختلف اجتماعی نگاه کنید. ایشان بیش از 10 بار تضمین می کند که سران اصلی کشور مزدور و طرفدار سرمایه داری نیستند، حسن نیت دارند، ولو اینکه ممکن است اشتباهاتی هم کرده باشند. در آن پیامها، آن احساس نگرانی را از بلافاصله بعد از پذیرفتن قطعنامه می توانید حتی در نامه های امام خمینی که انتشار عمومی پیدا کرده هم ردگیری کنید. اتفاقا بعد از پایان جنگ، جهتگیری های امام خمینی، به نفع عدالت اجتماعی و علیه پایگاه های نفوذ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که می خواست مناسبات را تغییر دهد، بسیار عریان تر و شدید اللحن تر هم شد.
او اظهارداشت: در این میان، آنچه که بسیار قابل اعتنا بود، این بود که به محض اینکه مرحوم هاشمی رفسنجانی ریاست دولت را بر عهده گرفتند، سند لایحه برنامه اول را که در دوره مهندس موسوی تدوین شده بود از مجلس پس گرفتند و در همان چارچوب کلی که گفته شده بود که باید پس از جنگ تغییراتی پدیدار شود، تغییراتی اعمال کردند. اما مساله کلیدی این بود که به صورت پنهانکارانه، غیررسمی و غیراعلام شده به جای آن قانون برنامه اول مصوب مجلس، برنامه دیگری به نام برنامه تعدیل ساختاری در دستور کار قرار گرفت.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد اما از نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور خواست با بررسی همه تجربیاتی که در سالهای بعد از انقلاب به دست آمده، از درسهای آن استفاده کند و تاکید کرد: با بیشمار شاقولهای دیگرهم می توان نشان داد که آن جهتگیریهای سیاستی که در دوره جنگ، با اتکا به آن سه گروه دانایی انجام شد، در مجموع کارنامه قابل قبول تر و آبرومندانه تری برای ایران رقم زده است. این موضوع اصلا به معنای نبود کاستی، مشکل و بحران در آن دوره نیست و ما به طور نسبی مقایسه می کنیم.
مومنی با تاکید بر ضرورت تصویب بودجه ارزی دولت از سوی مجلس، تلویحا درباره انتخاب وزیر اقتصاد نیز توصیه کرد: وقتی به ذائقه رانت زده ما مشکل پیش می آید، به جای اینکه بنیانهای معرفتی، نهادی و اقتصاد سیاسی آن را بررسی کنیم، روی اشخاص متمرکز می شویم. به همین دلیل در ذهن بخش بزرگی از ساختار قدرت در ایران، تصور این است که اگر گرفتاریها حاد شد، باید با جابجا کردن افراد در جستجوی حل مساله برآییم، در حالی که اگر از تمرکز بر افراد صرف نظر کنیم و آن ملاحظه های اندیشه ای و منفعتی و منطقی رفتاری استمرار سیاستها را در مرکز توجه قرار دهیم ، بسیار بهتر می توانیم کشورمان را اداره کنیم.
متن کامل سخنان این اقتصاددان در نهاد کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، در ادامه می آید:
تغییر در جهت گیریهای سیاستی اداره اقتصاد ملی در هیچ جای دنیا پدیده ای غریب و غیرمتعارف نیست
دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که در «نهاد کتابخانه های عمومی» استان کرمانشاه با عنوان « واکاوی تغییر پارادایمی از مدل 10 ساله اول انقلاب اسلامی به مدل تعدیل ساختاری» سخن می گفت، با بیان اینکه تغییر در جهت گیریهای سیاستی اداره اقتصاد ملی در هیچ جای دنیا پدیده ای غریب و غیرمتعارف نیست و همیشه در هر کدام از این تغییرها، مجموعه عواملی دست به دست هم می دهند و آن تغییر را موجب می شوند، اظهارداشت: وقتی به تاریخچه نگاه به برنامه ریزی برای اداره اقتصاد ملی نگاه می کنید، در هنگامه جنگ جهانی اول در فاصله 1914 تا 1917 در انگلستان، مباحث بسیار جدی مطرح بود که آیا اقتصاد جنگی را هم می توان همچنان به بازار احاله داد یا شرایط خاص جنگی، بایسته های خاص خود را دارد. اواخر سال 1917 اینها به این جمعبندی رسیدند که باید مداخله کرد و هزینه های عدم مداخله، از هزینه های مداخله به مراتب بیشتر است.
وی افزود: به فاصله چند ماهی پس از این جمعبندی ، جنگ جهانی اول خاتمه پیدا کرد و خاتمه جنگ جهانی اول، خاتمه هژمونی انگلستان بر سراسر دنیا بود. در فاصله بین جنگ جهانی اول، تا جنگ جهانی دوم، ما با پدیده بحران بزرگ در کشورهای صنعتی روبرو بودیم و یک دگرگونی پارادایمی اتفاق افتاد و پارادایم مداخله، جای خود را به پارادایم عدم مداخله داد. از این زاویه، آثار استراتژیستهای بزرگ مانند آندره فونتن خواندنی است. او می گوید در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، احدی از متفکران و قاعده گذاران به خود جرات نمی داد درباره ضرورت مداخله بازار در اداره اقتصاد ملی سخن بگوید. چنین سخنی منفور بود. بنابراین این فراز و فرودها همیشه در همه جای دنیا وجود دارد.
این اقتصاد دانشگاه با یادآوری اینکه انگلستان در فاصله دو جنگ جایگاه اصلی خود در دنیا را از دست داد اما در سال 1938 و به فاصله بیست سال که جنگ دوم آغاز شد، میزان تمرکزگرایی و مداخله ای که دولت انگلستان در اقتصاد این کشور کرد، به اندازه ای بود که شاخص مداخله دولت در اقتصاد را از حدود 13 و 14 درصد به حدود 63 درصد در سال پایانی جنگ دوم رساند، گفت: مهد لیبرالیسم و آزادی اقتصادی در تراز یک اقتصاد سوسیالیستی تمام عیار اداره شد و نتیجه آن هم این بود که در سال پایانی جنگ جهانی دوم، تمام شاخصهای اقتصادی انگلستان نسبت به سال شروع جنگ بهتر بود.
نگاه ایدئولوژی زده به امر برنامه ریزی، باید جای خود را به نگاه ابزاری بدهد
مومنی ضمن اشاره به بخشهایی از کتاب «کالبدشناسی یک برنامه توسعه» که سال 1374 منتشر کرده است، ادامه داد: از نقطه عطف جنگ جهانی دوم به بعد، این جمعبندی حاصل شد که نگاه ایدئولوژی زده به امر برنامه ریزی، باید جای خود را به نگاه ابزاری بدهد و برای همگان محرز شد که برنامه ریزی به مثابه ابزار، متناسب با هر نظم اجتماعی می تواند در خدمت آنها قرار گیرد. چون تا قبل از آن، تصور این بود که هر کس که از برنامه ریزی بحث کند، تمایلات سوسیالیستی دارد. اما تجربه جنگ جهانی دوم هم نشان داد که یک کشور مهد سرمایه داری جهانی هم بر اساس اقتضاء، می تواند برنامه ریزی حتی به صورت رادیکال و افراطی داشته باشد. در کل سالهای جنگ جهانی دوم، حتی هیچ مغازه ای بدون هماهنگی با دولت اجازه استخدام و اخراج یک نیروی کار جدید نداشت. یعنی در انگلستان، در کل دوره جنگ جهانی دوم، کنترلهایی در این سطح به کار گرفته شده، بنابراین اصل این دگردیسی ها در جهتگیریهای سیاستی، اصلا پدیده شگفت انگیزی نیست و در همه جای دنیا رایج است.
در طول جنگ، حتی در دولت مهندس موسوی هم این بحث بود که با پایان جنگ سیاستهای اقتصادی جنگی پایان یابد
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد اظهارداشت: در طول جنگ، حتی در سطح دولت مهندس موسوی هم این بحث بود که اگر جنگ تمام شود، هیچ دلیلی ندارد که همه آن جهتگیری های سیاستی دوره جنگ همچنان استمرار داشته باشد. اما آنچه که آن زمان مطرح بود، این بود که گردانندگان اقتصاد ملی، آشنایی بسیار عمیقی به تاریخ اقتصادی ایران داشتند و ساختار اقتصادی آن را بسیار عالمانه می شناختند و اشراف بسیار قابل قبولی از آخرین دستاوردهای نظری اندیشه توسعه در دنیا و آشنایی نسبتا عمیق همراه با تسلط کافی به موازین اسلامی هم داشتند. بنابراین ترکیب این سه گروه دانایی را در سطوحی بسیار عالی در جهت گیریهای کلی قانون اساسی جمهوری اسلامی می توانید مشاهده کنید و به شکلهایی هم به اعتبار پایبندی نسبی بیشتر دولتهای در 10 ساله اول بعد از پیروزی انقلاب نسبت به قانون اساسی، در عرصه اجرا هم مشاهده می کنید.
مسیری که بعد از پایان جنگ طی شد، غیرطبیعی جلوه کرد
مومنی اضافه کرد: همان زمان هم طبیعتا در درون دولت بحث از این بود که باید آن دسته از سیاستهایی که منحصرا به اقتضای شرایط جنگی وضع شده اند تغییر کند؛ اما آنچه که به گمان ما غیرطبیعی جلوه کرد، مسیری بود که بعد از پایان جنگ طی شد. این مسیر، این ذهنیت را القا می کرد که یک تغییر ایدئولوژی در نظام اداره کشور رخ داده و این نگرانی درباره طول و عرض این تغییر ایدئولوژی و آثاری که می خواهد بر سر جامعه پدیدار کند، در زمان حیات امام خمینی(ع) هم موضوعیت دارد. شدت نگرانی نیروهای انقلابی از اینکه قرار است چه پیش آید، بازتاب ابراز تمایل برخی از مقامات کلیدی کشور در این زمینه بود و زمزمه هایی که مضمون آنها این بود که راه نجات کشور از اجرای برنامه تعدیل ساختاری می گذرد.
احساس نگرانی امام درباره جهتگیریهای اقتصادی بعد از پایان جنگ
جهتگیری های امام خمینی، به نفع عدالت اجتماعی و علیه پایگاه های نفوذ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که می خواست مناسبات را تغییر دهد، بسیار عریان تر و شدید اللحن تر هم شد
این اقتصاددان توضیح داد: به نامه نگاریهای امام خمینی بعد از پایان جنگ، با دانشجویان، طلبه ها و گروه های مختلف اجتماعی نگاه کنید. ایشان بیش از 10 بار تضمین می کند که سران اصلی کشور مزدور و طرفدار سرمایه داری نیستند، حسن نیت دارند، ولو اینکه ممکن است اشتباهاتی هم کرده باشند. در آن پیامها، آن احساس نگرانی را از بلافاصله بعد از پذیرفتن قطعنامه می توانید حتی در نامه های امام خمینی که انتشار عمومی پیدا کرده هم ردگیری کنید. اتفاقا بعد از پایان جنگ، جهتگیری های امام خمینی، به نفع عدالت اجتماعی و علیه پایگاه های نفوذ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که می خواست مناسبات را تغییر دهد، بسیار عریان تر و شدید اللحن تر هم شد، خصوصا آن مباحثی که ایشان درباره روحانیت داشتند. منشور روحانیت امام را بخوانید و ببینید آیا اکنون یک نفر جرات دارد چنین عباراتی را به کار بگیرد و بحث از اسلام آمریکایی را مطرح کند!؟
به گفته مومنی؛ ایده محوری که همه به گونه ای آن را پذیرفتند، این بود که در بهترین حالت، شرایط جنگی اقتضائات خاص خود را داشته اما بعد از جنگ، باید کشتی بان سیاست دیگری را در پیش بگیرد. این لفظ مشترکی بود که همه آن را به کار می بردند، اما هر کس منظور خاص خود را داشت. در این میان، آنچه که بسیار قابل اعتنا بود و شما رد آن درسها را برای فهم بایسته های امروز اقتصاد سیاسی ایران هم می توانید به کار ببرید، این بود که به محض اینکه مرحوم هاشمی رفسنجانی ریاست دولت را بر عهده گرفتند، سند لایحه برنامه اول را که در دوره مهندس موسوی تدوین شده بود از مجلس پس گرفتند و در همان چارچوب کلی که گفته شده بود که باید پس از جنگ تغییراتی پدیدار شود، تغییراتی اعمال کردند. اما مساله کلیدی این بود که به صورت پنهانکارانه، غیررسمی و غیراعلام شده به جای آن قانون برنامه اول مصوب مجلس، برنامه دیگری به نام برنامه تعدیل ساختاری در دستور کار قرار گرفت.
فشارها به دولت موسوی برای اجرای سیاست پرفساد تضعیف ارزش پول ملی با مداخله امام فیصله یافت
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد یادآورشد: همه آن نیروهای بیرونی که فشارهای سنگینی به کشورهای در حال توسعه تحمیل می کردند که به سمت اجرای برنامه تعدیل ساختاری پیش روند، در درون ایران هم در دوره جنگ وجود داشت و می خواستند سیاست منحط و مشکوک و پرفساد تضعیف ارزش پول ملی اجرا شود و از نقطه عطف 1365 به بعد، یکی از خرد کننده ترین و شکننده ترین فشارها به دولت مهندس موسوی تحمیل شد که این سیاست را اجرا کند و جزئیات زیادی دارد. این مساله با مداخله امام خمینی فیصله پیدا کرد. یعنی حتی در سطح سران قوا هم کسانی بودند که گمان می کردند راه نجات ایران از تضعیف ارزش پول ملی می گذرد.
استاد گروه برنامه ریزی و مطالعات توسعه دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: منطق و استدلالی که آن زمان به کار برده می شد، به همان اندازه سهل گیرانه و سهل انگارانه است که اکنون منطق شوک درمانی از سوی طرفدارانش ارائه می شود. آنها می گفتند از نقطه عطف 1365 جهان با نخستین شوک معکوس قیمت نفت روبرو شد. ما با سقوط شدید درآمدهای نفتی از 1365 روبرو بودیم و طبیعتا برای یک اقتصاد نفتی، آن هم در شرایط جنگی، سقوط قیمت نفت، فشارهای غیرقابل باوری به همراه دارد. برای نمونه در آن زمان، مهندس بهزاد نبوی، که وزیر صنایع سنگین بودند، گفته بود وقتی سقوط قیمت نفت اتفاق افتاد، ستادی که در نخست وزیری برای برنامه ریزی در شرایط جدید ایجاد شد و به همه دستگاه ها اعلام کرد باید حداقل منابع ارزی مورد نیازشان را برای سال 1365 ارائه کنند و تعریف عملیاتی آن حداقل این بود که زیرمجموعه دستگاه ها با بحران روبرو نشوند. مثلا وزارت صنایع سنگین، آن حداقل نیاز درآمد ارزی اش را 3 میلیارد دلار اعلام کرد، اما رقمی که برای این وزارتخانه تصویب شد، 150 میلیون دلار بود. ببینید ابعاد فشاری که به نظام اجرایی کشور وارد شد چه بود!
مومنی ادامه داد: همزمان با سقوط قیمت نفت، استراتژی جنگی صدام حسین هم تغییر کرد. در حالی که تا قبل از آن، استراتژی کلی جنگی او هدف گیری ظرفیتها و مناطق استراتژیک ایران بود، از 1365 به بعد ظرفیتهای تولید صنعتی ایران در مرکز توجه صدام حسین قرار گرفت. بعدها معلوم شد که همدستی آمریکا و عربستان برای سقوط قیمت نفت برای ضربه زدن به اتحاد شوروی و مجبور کردن ایران به قرار گرفتن در مسیر پایان دادن به جنگ بود و دلیل تغییر استراتژی جنگی صدام حسین هم این بود که آنها به این نتیجه رسیده بودند که مدیریت اقتصادی ایران در دوره جنگ به طرز غیرقابل باوری ستونهای بنیه تولیدی کشور را به خوبی نگه داری و تقویت کرده و جمعبندی آنها این بود که تا زمانی که ماشین تولید صنعتی کار می کند، ایران تسلیم نخواهد شد.
اینکه ایران سالهای 65 تا 68 بدون بحران سپری کرد، مانند معجزه است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد تاکید کرد: نفس اینکه ایران در سالهای 65 تا 68 دوره بدون بحرانی را سپری کرد، مانند معجزه است و این موضوع با پایمردی ها و مجاهدتهای افرادی مانند میرمصطفی عالی نسب انجام شد. ایشان با آن وضعیت جسمی، تا نیمه شب در نخست وزیری می ماندند و جلسات طولانی طاقت فرسا داشتند. یکی از یافته های کلیدی که در آن دوره با همت آقای عالی نسب به دست آمد این بود که ثابت کردند هزینه اخراج نیروی کار از بنگاه های صنعتی برای ایران، به مراتب بیشتر از این است که آنها را حفظ کنیم و برای آنها ماموریت جدید تعریف کنیم.
وی ضمن تاکید بر اینکه حفظ آن ذخیره استراتژیک دانش ضمنی صنعتی و ظرفیتهای سازمانی ایجاد شده در شرایط جنگی ثروت غیرقابل تصوری بود که با هوشمندی و درایت امثال عالی نسب و مهندس موسوی حفظ شد، اظهارداشت: این در حالی است که اکنون ما با سقوطهای بزرگ در جمعیت شاغل در کشاورزی و صنعت و جهشهای بزرگ در جمعیت شاغل در مسافرکشی روبرو هستیم. این وضعیت رو به توسعه یا پشت به آن بودن را به خوبی نشان می دهد. در شرایط کنونی، نظام پاداش دهی برای نیروی کار تعریف شده که افراد ترجیح می دهند از صنعت و کشاورزی خارج شوند و مسافرکشی کنند.
تنظیم الگوی مصرف، برای یک کشور در حال توسعه، مهمترین کانون آسیب پذیری برای برون رفت از دورهای باطل توسعه نیافتگی است
مومنی با بیان اینکه واکاوی این تجربیات می تواند درسهای بزرگی برای ما داشته باشد، به آرای «ژان بودریار» مبنی بر اینکه ستون فقرات مدرنیه، جهش غیرقابل تصور در بنیه تولیدی بود در حالی که در کشورهای در حال توسعه مواجهه با دستاوردهای مدرنیته از دریچه مصرف آغاز شد، گفت: مساله تنظیم الگوی مصرف، برای یک کشور در حال توسعه، به عنوان مهمترین کانون آسیب پذیری برای برون رفت از دورهای باطل توسعه نیافتگی مطرح می شود. بودریار می گوید آنها که با مدرنیته از کانال مصرف آشنا شدند، مثل آنها است که می خواهند با سر راه روند که نیروی محرکه گونه های پرشماری از آشفتگی و نابسامانی و بی ثباتی های ذاتی و ناپایدار است.
منتقدان مدیریت اقتصادی دوره جنگ هم از دستاوردها ابراز شگفتی کردند
وی یادآورشد: برای اینکه ببینید از این دریچه اقتصاد ملی به چه دقتهایی اداره می شد، کافی است که به سند پیوست لایحه برنامه اول توسعه بعد از انقلاب نگاه کنید. تدوین کنندگان این سند، جزء رادیکال ترین منتقدان مدیریت اقتصادی کشور در دوره جنگ بودند. اما همانها در آن سند از این دستاوردها ابزار شگفتی می کنند و آن را معجزه آسا می دانند و می گویند الگوی مصرف باقی مانده از دوره جنگ در طراز یک معجزه است. بعد در تعریف آن معجزه، می گویند منابع تخصیص یافته در دوره جنگ، درباره مصارف جامعه با ضریب صد درصد بر نیازهای اساسی متمرکز است و سهم مصارف لوکس و تجملی به سمت صفر متمایل می شود. در آن سند تصریح شده چنین الگوی مصرفی، بزرگترین نیروی محرکه برای یک جهش بزرگ اقتصادی در دوره جنگ تلقی می شود اما در کادر تعدیل ساختاری، وقتی آن سیاستهای تجاری با آن سطح از کارآمدی جای خود را به آزادسازی واردات داد، بر اساس یک تعریف بسیار محدود از کالاهای لوکس و تجملی در فاصله 1369 تا 1373 اندازه کالاهای لوکس تجملی ثبت شده در گمرکات کشور، 53 درصد افزایش پیدا کرد.
انتقادات جدی نهادگرایان به طرفداران آموزه بازارگرایی
این استاد اقتصاد، با بیان اینکه آموزه نهادگرایی نسبت به فرض اطلاعات کامل در انتخابهای افراد و خانوارها که ستون فقرات بنیادگرایی بازار محسوب می شود، فرض عقلانیت محدود را مطرح کردند و تاکید داشتند در هیچ دوره ای از تاریخ بشر، هیچ گونه ای از بنی بشر از اطلاعات کامل برخوردار نبوده و اطلاعات ناقص، نیروی محرکه نااطمینانی می شود، ادامه داد: نهادگراها توضیح دادند که این اطلاعات ناقص، یک توزیع نامتقارن دارد و هر دو فردی که به صورت تصادفی انتخاب کنید، با هر سطحی از دانش و تجربه، هر کدام از آنها هزاران چیز می داند که دیگری نمی داند. توزیع نامتقارن اطلاعات، نیروی محرکه فرصت طلبی می شود.
بخش بزرگ دگردیسی در پارادایم اداره اقتصاد پس از جنگ، به فریب ها و دروغها برمی گردد
مومنی عنوان کرد: بخش بزرگی از دگردیسی که ما در پارادایم اداره اقتصاد ملی در دوره پس از جنگ داشتیم، به اغواگریها، فریب ها و دروغها بر می گردد که از یک سو به مدیریت اقتصاد ملی در دوره جنگ نسبت داده می شد و از سوی دیگر در باغ سبزهای سهل گیرانه و ساده انگارانه که می گفتند اگر این مداخله ها کنار گذاشته شود، مشکلات حل می شوند. تعبیر حسن روحانی این بود که وقتی من سر کار آمدم، آن کسانی که به عنوان مشاوران و دستیاران ویژه خودم انتخاب کردم به من گفتند اگر این میزان قیمت ارز را بالا ببرید، ایران گلستان می شود، بعد می گفت ما به مراتب بیش از آنچه مورد نظر آنها بود قیمت ارز را بالا بردیم اما نه تنها ایران گلستان نشد، بلکه بحرانهایش پیچیده تر هم شد.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: کلید بحث این است که به اعتبار نقض اطلاعات و توزیع نامتقارن آن، چه در سطح فردی و چه در سطح مدیریت اقتصادی، بروز خطا و اشتباه غیرمتعارف نیست و همه افراد و جوامع هم در معرض این خطر قرار دارند. تفاوتهای جوامع تنها در این است که چقدر می توانیم از این خطاها درس بگیریم. آنچه که کانون شدت بخشی به آسیب پذیریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیت ملی ایران در دوره پس از جنگ است، این است که یادگیری وضعیت فاجعه آمیزی دارد. یک آزمون بارها و بارها در دستور کار قرار می گیرد، خطابودنش هم محرز می شود اما یادگیری اتفاق نمی افتد و همان سیاستهای منحط دوباره عینا در معرض آزمونهای بعدی قرار می گیرند.
ایران در ملاحظه های معرفتی – منفعتی اسیر شده
به گفته مومنی؛ در اینجا دریچه جدیدی برای توضیح آنچه که جریان دارد باید مورد توجه قرار گیرد و آن دریچه جدید، دریچه اقتصاد سیاسی است. وقتی خطا اتفاق می افتد، تنگناها و ملاحظه های معرفتی وجود دارد که نمی توان مساله را فهمید، اما وقتی فهمیده نمی شود، گفته می شود اینجا ملاحظه های منفعتی هم در جریان است و این خطاها درست است که برای ملت آب نمی شود اما برای کسانی نان می شود. بنابراین در اینجا ایران در ملاحظه های معرفتی – منفعتی اسیر شده است. بخش اصلی اصرار مشکوک، پرفساد و فاجعه آفرین به سیاستهای تورم زا در ایران، به دلیل ملاحظه های منفعتی است. به بهای زیان نظام ملی و فلاکت و افلاس بخشهای بزرگی از جمعیت، کسانی از این ماجرا سود می برند.
به جای اینکه بنیانهای معرفتی، نهادی و اقتصاد سیاسی را بررسی کنیم، روی اشخاص متمرکز می شویم
این استاد اقتصاد معتقد است: آنچه که بسیار حیاتی است، این است که وقتی به ذائقه رانت زده ما مشکل پیش می آید، به جای اینکه بنیانهای معرفتی، نهادی و اقتصاد سیاسی آن را بررسی کنیم، روی اشخاص متمرکز می شویم. به همین دلیل در ذهن بخش بزرگی از ساختار قدرت در ایران، تصور این است که اگر گرفتاریها حاد شد، باید با جابجا کردن افراد در جستجوی حل مساله برآییم، در حالی که اگر از تمرکز بر افراد صرف نظر کنیم و آن ملاحظه های اندیشه ای و منفعتی و منطقی رفتاری استمرار سیاستها را در مرکز توجه قرار دهیم ، بسیار بهتر می توانیم کشورمان را اداره کنیم.
انتقاد نسبت به «انتساب دروغهای بزرگ به مدیریت اقتصادی کشور در دوره جنگ»
مومنی ضمن انتقاد نسبت به «انتساب دروغهای بزرگ به مدیریت اقتصادی کشور در دوره جنگ» و سهل گیریهای باورنکردنی درباره فسادها و پس افتادگی ها و بحرانهای مدیریت اقتصادی مبتنی بر تعدیل ساختاری در کشور، گفت: وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، حریف ایران از پشتیبانی همه بلوکهای قدرت منطقه ای و جهانی برخوردار بود. با این حال که این نابرابری وجود داشت، از نظر مادی هم در حالی که اندازه جمعیت ایران نزدیک به 3 برابر عراق بود، درآمد ارزی از محل صدور نفت عراق، نزدیک به 3 برابر ایران بود. زمانی که جنگ شروع شد، ذخایر ارزی عراق تقریبا 7 برابر ذخایر ارزی ایران بود. این داده ها در کتاب «اقتصاد ایران در دوره جنگ تحمیلی» که مرکز تحقیقات جنگ سپاه در سال 1387 منتشر کرده، آمده است. در پایان جنگ، در حالی که عراق جمعیت کمتر و درآمد ارزی به غایت بیشتر برخوردار بوده و 80 میلیارد دلار هم کمک بلاعوض دریافت کرده و بدهی خارجی تقریبا 85 میلیارد دلاری هم به جا گذاشت. در حالی که تقریبا همه شاخصهای کلیدی اقتصاد ایران با وجود آن دو شوک بزرگ، یعنی سقوط قیمت نفت و تغییر استراتژی جنگی صدام حسین، نسبت به شروع جنگ، اوضاع بهتری داشته است. یعنی سهم بخشهای مولد در تولید ناخالص داخلی ایران ، در سال پایانی جنگ نسبت به آغاز آن، با وجود آن شوکهای برون زا، افزایش چشمگیر پیدا کرد. در پایان جنگ، ذخایر ارزی عراق صفر و ذخایر ارزی ایران به همان اندازه شروع جنگ بود.
تمام اقساط بدهی های دوره پهلوی هم در سالهای جنگ پرداخته شد
این اقتصاددان اضافه کرد: اینها مسائل افتخارآمیزی است که اکنون می توان درباره آنها صحبت کرد. به خاطر دارم در نخست وزیری بحث بر سر این بود که با بدهی های خارجی به میراث مانده از دوره پهلوی باید چه کرد. شهید رجایی بعد از مشورتهایی که با شهید بهشتی و امام خمینی کردند به این جمعبندی رسیدند که این بدهی ها بر عهده جامعه ایران و حکومت جدید ایران است، بنابراین تمام اقساط بدهی های دوره پهلوی هم در سالهای جنگ پرداخته شده و ما غیر از آن هزینه های متعارف، این هزینه ها را هم انجام دادیم.
مومنی به چالشهایی که مجاهدین خلق به واسطه تروریسم شهری که دنبال می کرد اشاره کرد و گفت: با وصف همه این اوضاع، چنین کارنامه ای رقم خورد که ذخیره ارزی ایران تغییر نکرد، بدهی خارجی صفر بود و به جز دو، سه متغیر کلان، تمام متغیرها نسبت به سال شروع جنگ بهتر شده بود.
ماجرا سفید در برابر سیاه نیست
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد ادامه داد: ما می خواهیم از این فراز و فرودهای دوره پس از جنگ، عبرت بگیریم. اگر بنا بر عبرت آموزی باشد، در همین دوره پس از جنگ، در کنار فاجعه های بسیار بزرگ و کارنامه بعضا شرم آور ضدتوسعه ای در اداره اقتصاد ملی، ما با کارنامه های بسیار درخشان هم روبرو هستیم و ماجرا سفید در برابر سیاه نیست و قضاوت و صدور حکم درباره کل این دوره 36 ساله هم به صورت یک حکم واحد نسبتی با اعتبار علمی و واقعیت ندارد.
هیچ مساله ای به اندازه مشارکت فعال مردم در سرنوشتشان نجات دهنده نیست
مومنی با بیان اینکه اگر ما اهل یادگیری باشیم، در تاریخ اقتصادی دوران نفتی ایران، بزرگترین توفیق در خلق فرصتهای شغلی در دولت اول آقای خاتمی اتفاق افتاده و این کارنامه های افتخارآمیز هم باید مورد مطالعه جدی قرار گیرد، تاکید کرد: ایران اگر بخواهد با عزت نفس، با احساس تعلق جمعیت و حس ملی قدرتمند و پیوندهای اجتماعی مبتنی بر اعتماد، از شرایط خطیر کنونی عبور کند، هیچ مساله ای به اندازه مشارکت فعال مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی شان نجات دهنده نیست . بنابراین ما به همه این یادگیریها و تجربه ها نیاز داریم.
جهتگیریهای سیاستی در دوره جنگ، در مجموع کارنامه قابل قبول تر و آبرومندانه تری برای ایران رقم زده است
این اقتصاددان ضمن یادآور شد: سال 1368 و پایان جنگ، درآمد سرانه ایران برابر مالزی، 1.2 برابر ترکیه و 7 برابر چین بوده است، در سال 1402 درآمد سرانه ترکیه 2.9 برابر ایران، مالزی 2.6 برابر ایران و چین 2.8 برابر ایران است. با بیشمار شاقولهای دیگرهم می توان نشان داد که آن جهتگیریهای سیاستی که در دوره جنگ، با اتکا به آن سه گروه دانایی انجام شد، در مجموع کارنامه قابل قبول تر و آبرومندانه تری برای ایران رقم زده است. این موضوع اصلا به معنای نبود کاستی، مشکل و بحران در آن دوره نیست و ما به طور نسبی مقایسه می کنیم.
چرا دولت جنگ، داوطلبانه درخواست تصویب بودجه ارزی دولت را توسط مجلس داد!؟
مومنی با بیان اینکه در آن دوره هم معایبی وجود داشته توضیح داد: سال 1362 زنده یاد حبیب الله عسگراولادی، وزیر بازرگانی بودند و با توجیحاتی که بخشهای بزرگی از ساختار قدرت هم آن ها را پذیرفته بودند، سال 1362 به واسطه جهشی که در درآمد ارزی کشور رخ داد، با جهش فوق العاده در واردات هم روبرو بودیم. درسی که با ابتکار و همت زنده یاد میرمصطفی عالی نسب و همراهی مهندس موسوی از آن تجربه گرفته شد، این بود که بلافاصله بعد از آن آقای مهندس موسوی نامه ای خطاب به رئیس وقت مجلس نوشتند و تقاضا کردند از این به بعد مجلس در کنار تصویب بودجه ریالی ، بودجه ارزی کشور را هم تصویب کند. این تجربه یکی از افتخارآمیزترین نوآوری های نهادی کاهنده هزینه مبادله در تاریخ اقتصاد نفتی ایران بوده است. دولت خودش داوطلبانه، امتیاز تخصیص مبتنی بر صلاحیتهای خود برای منابع استراتژیک ارزی را از خود سلب و به قوه مقننه محول کرد. به ابتکار و ژرف اندیشی شهید بهشتی، هر مساله ای که از کانال مجلس عبور می کند، به لزوم شفاف می شود.
بعد از جنگ، دوباره بودجه ارزی در کانال تخصیصهای غیرشفاف رفت
وی با یادآوری اینکه تمام گزارشهای رسمی تا امروز می گوید از نظر فساد مالی، دوره جنگ افتخارآمیزترین دوران تاریخ اقتصادی معاصر ایران است، اظهارداشت: وقتی کانون اصلی توزیع رانت را شفاف می کنید، به صورت خود به خودی، کل بدنه حکومت را در زمینه آسیب پذیری از رانت و فساد مربوط به نحوه توزیع عایدات نفتی واکسینه می کند. اما بعد از جنگ دولت این تعهد به مجلس را از خود سلب کرد و دوباره بودجه ارزی در کانال تخصیصهای غیرشفاف رفت و یکی کلیدی ترین عوامل گسترش و تعمیق فساد در ایران هم این مساله بود.
این اقتصاددان با یادآوری اینکه خانم وحیده دستجردی که در دوره احمدی نژاد وزیر بهداشت و درمان بود، در بیان خاطرات خود گفته بود که مسئولان بانک مرکزی در پاسخ به انتقادات او که می خواسته ارز برای تخصیص دارو و تجهیزات پزشکی تخصیص یابد می گفتند شرایط جنگی است اما داده های گمرک نشان داد که آنها ارز را صرف واردات خودروهای لوکس و لوازم آرایش کرده بودند، گفت: او گفت من دیدم این یک عارضه است باید برملا شود و چیزی نیست که خصوصی حل و فصل شود. سخنگوی مجلس و قوه قضائیه به شدت انتقاد کردند اما آنچه که در این ساخت سیاسی اتفاق افتاد، عزل خانم دستجردی بود و هیچ کس هم آخ نگفت. او به معنای دقیق کلمه یک رجل سیاسی غیور و شرافتمند بود و من آن زمان انتقاد کردم که در دولت احمدی نژاد، شرافت، حریت و صداقت تنبیه می شود.
مومنی معتقد است: مجلس و قوه قضائیه حتی اگر می خواستند هم نمی توانستند با مسببان آن برخورد کنند، به این دلیل که در شرایطی که تصویب بودجه ارزی از کانال مجلس عبور نمی کند، تابع صلاحدید شخصی است. اینکه در دوره جنگ از این مسائل اتفاق نمی افتاد، به این دلیل بود که اگر کسی این کار را می کرد، خلاف قانون مرتکب شده بود. بنابراین چه در دوره جنگ و چه در دوره صلح، بخواهیم از ورطه مناسبات رانتی بیرون بیاییم تکرار آن تجربه و نوآوری نهادی، راه حل نجات ایران است. وقتی تخصیص دلارهای نفتی شفاف می شود، هزینه فرصت ارتکاب فساد، به طرز غیرقابل تصوری افزایش می یابد.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه این توهم درباره بازار و غفلت نابخشودنی در زمینه نادیده گرفتن نقش نهادهای پشتیبان بازار در چگونه عمل کردن بازار از جنبه معرفتی بزرگترین پاشنه آشیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ایران در دوره پس از جنگ است، گفت: ارزیابی آسییب شناختی ایران از دریچه چرایی و چگونگی گسترش و تعمیق نابرابریهای ناموجه راه نجات ایران است.
مومنی ضمن اشاره به بخشهایی از کتاب «فساد در نظام سرمایه سالار»، با تاکید بر ضرورت بررسی تحولات ایران با درنظر داشتن سه زاویه نگرش نگاه به ایران به خودی خود، نگاه به تحولات ایران با زیر ذره بین قرار دادن تحولات منطقه و طراحی بایسته های برون رفت از توسعه نیافتگی با شناخت منطقه و جهانی که در آن زندگی می کنیم برای حرکت عالمانه به سمت توسعه، عنوان کرد: آنچه که بر سر ایران و اکثر کشورهای درحال توسعه از کانال برنامه تعدیل ساختاری وارد شده، با شکل و شمایل خاصی اکنون در کل جهان کار می کند.
منبع: جماران