یکشنبه, 28 دی 1393 10:31

محمد مالجو: نابرابری، محصول پیروزی و شکست سرمایه‌داری در ایران است

نوشته شده توسط

گفت‌وگو با دکتر محمد مالجو

گفت­وگو از علی سالم - شرق

چندی پیش راه‌اندازی صفحه «بچه‌پولدارهای تهران» در شبکه‌های اجتماعی باعث ایجاد موجی از واکنش‌های عمومی نسبت به این پدیده شد و گزارش‌های زیادی درباره آن در روزنامه‌های مختلف دنیا منتشر شد؛ فراری، ‌مازاراتی، لامبورگینی و دیگر اتومبیل‌های چندمیلیاردی، خانه‌ها و ویلاهای چندده‌میلیاردی، تجملات و میهمانی‌هایی شبانه با سبکی از زندگی که به‌شدت متضاد با ارزش‌های مسلط بود و تجملاتی که تصور آن برای ایرانی‌ها پیش از این فقط در فیلم‌های هالیوودی ممکن بود و علاقه و ژست مشهود «بچه‌پولدارها» برای «نمایش» ثروت. «بچه‌پولدار‌های تهران» در معرفی این صفحه‌ گفته بودند یکی از انگیزه‌هایشان این است که نشان دهند ایران می‌تواند جای خوبی برای زندگی باشد. به نظر می‌رسد آنها بیش از بقیه مردم از دولتی رضایت‌خاطر داشته باشند که با شعار مهرورزی و حمایت از محرومان و مبارزه با نابرابری بر سر کار آمد؛ محرومانی که در دوره تحریم‌ها در سال‌های گذشته آسیب دیدند. آمار دقیقی از جمعیت این قشر زیر یک‌درصدی و میزان درآمد آنها وجود ندارد. اما به‌طور قطع می‌توان گفت هیچ‌یک از صنوفی که پیش از این جزو شغل‌های پردرآمد محسوب می‌شد همانند پزشکان یا مهندسان در میان آنها نیست. این قشر عمدتا در سال‌های تحریم و بازار سیاه دلالی و اقتصاد مالیه‌گرایی و با استفاده از رانت‌های متنوع به ثروت‌های نجومی یک‌شبه دست یافتند. برخی تحلیلگران، این طبقه خاص را در ایران (که بابک زنجانی فقط نمونه‌ای از آن است) با الیگارش‌های روسیه مقایسه کردند که در دهه١٩٩٠ از راه فساد به ثروت‌های افسانه‌ای دست یافتند. درباره ریشه‌های اقتصادی و تاریخی و چگونگی سربرآوردن این قشر نوکیسه در اقتصاد ایران با محمد مالجو به گفت‌وگو نشستیم. مالجو، اقتصاددان و پژوهشگر تاریخ اندیشه اقتصادی، اقتصاد سیاسی و تاریخ اقتصادی ایران در دوره پس از انقلاب، با روی‌کارآمدن دولت‌یازدهم طی سلسله‌مقالاتی به واکاوی «اقتصاد سیاسی دولت‌یازدهم» پرداخت و چشم‌اندازی از سال‌های آتی زیست سیاسی-اقتصادی ایران ارایه کرد. او در این مقالات مفصل که به‌تدریج در سایت «نقد اقتصاد سیاسی» منتشر شد، کوشید با شروع از تحلیلی تجریدی درباره جهت‌گیری‌های دولت‌یازدهم به سوی نوعی چارچوب تحلیلی انضمامی در زمینه سیاست‌های اقتصادی دولت برای بهبود فضای کسب‌وکار حرکت کند. گفت‌وگوی حاضر را می‌توان در ادامه تحلیل‌های او از چالش‌های اقتصاد سیاسی ایران دهه١٣٩٠ خواند:

‌پدیده «بچه‌پولدارها» چگونه به وجود آمد؟ برخی بعد از دیدن عکس‌های زندگی این افراد، این فکر به ذهن‌شان می‌آمد این میزان از ثروت به هرروشی که به دست آمده، گویا حق آنهاست که دیگری خورده.

در سال‌های پس از جنگ هشت‌ساله با نوعی از مدیریت مواجه بوده‌ایم که با وجود همه محدودیت‌های موجود، گرایش به این داشته است که راه را برای پیشرفت حتی‌المقدور باز بگذارد؛ منتها عمدتا در حوزه اقتصادی، با عمل انفرادی و به دنبال نفع شخصی. مصادیق چنین پیشرفت‌هایی نیز عبارت از پیشرفت تحصیلی، ارتقای شغلی، انباشت ثروت و کسب امکانات رفاهی هرچه بیشتر برای خویش و خانواده خویش بوده است. تلاش به عمل می‌آمده است که راه‌های پیشرفت از مجاری انفرادی هرچه هموارتر شود. روی دیگر سکه عبارت از برخی مانع‌آفرینی‌ها سیستماتیک بر سر راه پیشرفت در حوزه سیاسی، با عمل دسته‌جمعی و به دنبال منافع همگانی بوده است. نگاه تشکل‌ستیزانه دولت‌ها در قبال ‌حوزه‌های صنفی و اتحادیه‌گرایی، حرف اول را می‌زده است؛ جامعه‌ای که امکان پیشرفت از طریق عمل فردی را مهیا می‌سازد اما همزمان تحقق پیشرفت از طریق عمل دسته‌جمعی را هموار نمی‌کند، در کوتاه‌مدت به موفقیت‌های فردی و کامیابی اقلیت میدان می‌دهد، اما در درازمدت مستعد ناکامی‌های اکثریت است. پدیده بچه‌پولدارها یکی از نمادهای کامیابی اقلیت در دوره کوتاه‌مدت است.

آیا پیشرفت فردی به پیشرفت جمعی منتهی نمی‌شود؟

نه ضرورتا. با یک مثال می‌توان منطق این قضیه را توضیح داد. در استادیوم فوتبال لحظه‌ای که گل زده می‌شود تماشاگران از جمله برای اینکه مثلا سر فرد جلویی مانع دیدشان نشود و بتوانند صحنه گل را بهتر ببینند، خیز برمی‌دارند که بلند شوند. همه می‌ایستند تا وضع‌شان نسبت به قبل که نشسته بودند، بهتر شود. تک‌تک افراد کاری می‌کنند که در قیاس با لحظه قبل وضع‌شان بهتر شود. اما اگر از بالا به کل صحنه نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که مثلا نیمی از تماشاگران نتوانستند صحنه به ثمررسیدن گل را اصلا ببینند. میانگین وضع دسته‌جمعی در وضعیت جدید در قیاس با وضعیت قبلی بدتر شده است. هرچند هیچ‌کس درصدد بدترکردن وضع جمعی نبوده است. همه تلاش کرده بودند تا وضع فردی خودشان را بهبود ببخشند. در مقیاس کل جامعه می‌بینیم که مشروعیت‌زایی برای فعالیت‌ها در حوزه اقتصادی و مشروعیت‌زدایی از فعالیت‌ها در حوزه سیاسی به شبکه درهم‌تنیده‌ای از کنش‌های فردی انجامیده که پتانسیل‌ کنش‌های‌ دسته‌جمعی را تضعیف کرده‌اند. این رویکرد در سال‌های پس از جنگ به صورت سیستماتیک ترویج شده است؛ هم در بخش‌های عمده‌ای از نظام سیاسی و هم در میان بخش‌های گسترده‌ای از روشنفکران. بخش‌های عظیمی در افکار عمومی نیز به علل عدیده پذیرای چنین رویکردی بوده‌اند.

در بحث‌تان از سال‌های پس از جنگ گفتید. ولی ما در سال٩٣ شاهد ظهور پدیده «بچه‌پولدارها» بودیم که بیش از دودهه از جنگ می‌گذرد. ‌اگر در دوران سازندگی با مواردی معدود همچون فاضل خداداد مواجه بودیم، اکنون این وضعیت منحصر به بابک زنجانی و چندنفر محدود دیگر نمی‌شود و اقلیت پرشماری از این‌دست شکل گرفته. ریشه‌های ظهور این پدیده تا چه حد به دولت‌های‌نهم و دهم و تا چه اندازه به سیاست‌های کلی پس از جنگ بازمی‌گردد ؟

دولت‌های‌نهم و دهم وارث ساختارهایی بودند و از قضا با درجه نازل‌تری از مدیریت در بافتی عمل کردند که این ساختارها را تعمیق بخشیدند. هم ساختارهایی که دولت‌های‌نهم و دهم به ارث بردند و هم تحکیم همین ساختارها، هردو، در تشدید نابرابری‌های اجتماعی سهم داشتند. دولت‌های‌نهم و دهم درجه ثبات سیاسی را درون طبقه حاکم کاهش دادند و همین امر نیز به سهم خویش در سست‌تر‌سازی حلقه‌های زنجیره انباشت سرمایه در اقتصاد ایران نقش داشت. کاهش انباشت سرمایه در یک اقتصاد سرمایه‌دارانه می‌تواند مسبب تشدید نابرابری‌های اجتماعی شود. پس نقش دولت‌های‌نهم و دهم در شکل‌دهی به نابرابری اجتماعی بی‌سابقه کنونی، بسیار مهم بوده اما تنها عامل نبوده است. می‌توان ادعا کرد مسیری که طی سال‌های پس از جنگ طی شد، حتی اگر دولت‌های‌نهم و دهم نیز به اریکه قدرت تکیه نمی‌زدند، مستعد بود که نهایتا به چالشی شبیه به وضعیت کنونی برسد؛ اما بسیار دیرتر و با سرعتی به‌مراتب کمتر.

شما به ساختار دولت‌های بعد از جنگ اشاره می‌کنید و برآمدن بچه‌پولدارها

... ادامه در شرق ...

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: