دوشنبه, 14 ارديبهشت 1394 18:18

پرویز محمدزاده، داود بهبودی،احمد اسدزاده، حسین پناهی و حسین اصغرپور: برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی برای توسعه منطقه‌ای

نوشته شده توسط

پرویز محمدزاده، داود بهبودی،احمد اسدزاده، حسین پناهی، حسین اصغرپور . عضو هیأت علمی گروه اقتصاد دانشگاه تبریز

مقدمه:
در دهه‌های اخیر، تحولات زیادی در فرایند توسعه کشورها به‌وجود آمده است و آنها دچار تغییرات ساختاری شده و در دنیای پیچیده، نامطمئن و رقابتی غوطه‌ور شده‌اند. دراین‌میان، میزان توجه هر کشور به پتانسیل‌های مناطق مختلف خود، نقش تعیین‌کننده‌ای در سطح توسعه‌یافتگی آن کشور داشته است. با عنایت به اینکه توسعه یک مفهوم درون‌زا بوده و برگرفته از اراده و خواست افراد جامعه است، توجه به ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی هر منطقه، ضروری است و برنامه‌های توسعه منطقه‌ای باید  با مشارکت نهادهای اجتماعی آن جامعه طراحی شود تا ضمن بهره‌مندی از سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و نمادین منطقه در فرایند برنامه‌ریزی، موجبات بهبود و ارتقای آن را فراهم کند.
در برنامه‌ریزی توسعه منطقه‌ای باید هم به محصولات تولیدشده در منطقه (تولید کالا و خدمات، تولید ثروت، تولید شغل، تهیه محتوای خودِ برنامه و...) و هم به فرایند تولید محصولات توجه شود. درعین‌حال کمیت و کیفیت محصولات تولیدشده نیز باید مدنظر قرار گیرد؛ برای مثال فقط کمیت ایجاد اشتغال نباید هدف توسعه باشد؛ بلکه نوع شغل، شرایط کار، شادی و رضایتمندی از زندگی نیز مورد توجه قرار گیرد. در تهیه برنامه توسعه منطقه‌ای نیز هم محتوای برنامه و هم فرایند تهیه برنامه مهم است. ضمن آنکه برنامه تهیه‌شده باید قابلیت اجرایی داشته باشد.
بررسی‌ها نشان می‌دهد که در اوایل قرن بیستم کشورهای مختلف جهان برای حل مسائل و مشکلات خود از برنامه‌ریزی اقتصادی استقبال گسترده‌ای کرده‌اند و برخی عملکرد مثبت و برخی عملکرد ناموفق داشته‌اند؛ ولی از اواخر قرن بیستم اغلب کشورها، سازوکار برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی را رها کرده‌اند.
ایران نیز از جمله اولین کشورهایی بود که برای رسیدن به اهداف توسعه‌ای خود، به فکر برنامه‌ریزی افتاد. اما به نظر می‌رسد با وجود برخورداری از منابع عظیم طبیعی، اقلیمی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی، در رسیدن به اهداف ازپیش‌تعیین‌شده عملکرد موفقی نداشته است.
این موضوع بسیاری از کارشناسان توسعه اقتصادی را بر این باور رهنمون کرده که تجربه برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی در قالب برنامه‌ریزی جامع، چندان موفق نبوده است؛ به‌طورکلی در بسیاری از کشورها که برنامه‌ریزی جامع را تجربه کرده‌اند، در دو دهه آغازین، تحرک و رشد اقتصادی همراه با گرفتاری در دایره شوم فقر بوده، در دهه سوم موفق به ایجاد رشد سریع شده و از دهه چهارم به بعد، کشورها در مشکلات خودآفریده ازجمله توسعه نامتوازن، مهاجرت از مناطق پیرامون به سمت مرکز رشد، حاشیه‌نشینی در اطراف شهرها، ازدحام، آلودگی و تخریب محیط‌زیست و نهایتا رشد نزولی و رکود اقتصادی گرفتار شده‌اند.
در استان آذربایجان‌شرقی، بنا بر دستور استاندار محترم، جناب آقای دکتر جبارزاده در آبان ماه ١٣٩٢ گروه مشاوران اقتصادی مأموریت یافتند ضمن بررسی سازوکارهای مختلف برنامه‌ریزی، رویکرد نوینی را در برنامه‌ریزی منطقه‌ای پیشنهاد دهند که از یک‌سو مشکلات برنامه‌ریزی جامع را نداشته و ازسوی‌دیگر، عمدتا مبتنی بر توانمندی‌های استان و منابع بخش خصوصی بوده و کمترین اتکا را به بودجه‌های عمومی داشته باشد. همچنین به ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی منطقه توجه کافی داشته و از بیشترین سطح مشارکت در تهیه و اجرای برنامه برخوردار باشد.
در این نوشته، سعی خواهد شد تا ضمن تبیین کلیات مبانی نظری برنامه‌ریزی‌، هسته‌های کلیدی، ویژگی‌های برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی تهیه شده برای استان آذربایجان‌شرقی توضیح داده خواهد شود.
چارچوب نظری برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی
امروزه، در ادبیات توسعه اقتصادی بیش از هر چیز، بر مفهوم توسعه پایدار تأکید می‌شود. توسعه پایدار سهم مولفه اساسی دارد. مولفه اول ناظر بر محوربودن انسان در فرایند توسعه است. مولفه دوم به نقش محوری شهریاری خوب و به عبارتی حکمرانی خوب در فرایند توسعه می‌پردازد. مولفه سوم فراگیر و متعادل‌بودن ابعاد توسعه را مورد تأکید قرار می‌دهد. مولفه اول بر محوریت انسان در نیل به توسعه پایدار توجه ویژه دارد. برخلاف پندار عمومی که فرض می‌کند رشد اقتصادی به‌صورت خودکار، توسعه انسانی را به دنبال دارد، تجربه اغلب کشورهایی که مسیر توسعه را طی کرده‌اند، حاکی از آن است که رشد اقتصادی فقط به بهبود برخی جنبه‌های توسعه انسانی کمک کرده و دیگر امور، مورد غفلت قرار می‌گیرد. از طرف دیگر، بدون حکمرانی خوب، رشد اقتصادی در جامعه، ناهمگون و ناهماهنگ شده، در بیشتر مناطق به گسترش شکاف در بخش‌های اقتصادی و اجتماعی منتهی می‌شود. همچنین محققان توسعه بر این عقیده‌اند که توسعه پایدار زمانی تحقق می‌یابد که فراگیر بوده و به‌طور همزمان و متعادل، پایداری در سه وجه الف) اقتصادی، ب) اجتماعی- فرهنگی و ج) زیست‌محیطی دنبال شود. لذا برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار، شناسایی چالش‌ها و فرصت‌های اصلی پیش‌رو برنامه‌ریزی در کشور را می‌توان در چهار دسته چالش‌های مربوط به امور اقتصادی، امور اجتماعی و فرهنگی، امور زیست‌محیطی و چالش‌های مربوط به شهریاری خوب یا به زمامداری طبقه‌بندی کرد. انتظار می‌رود با پرداختن به این چالش‌های چهارگانه، جامعه به توسعه پایدار در ابعاد انسانی (اقتصاد، دانایی و سلامت)، اجتماعی (انسجام، مشارکت و فرهنگ) و زیست‌محیطی (زیست‌محیط پایدار) و شهریاری خوب رهنمون شود؛ به‌ عبارت‌دیگر، پیامدهای چنین رویکردی در برنامه‌ریزی باید توسعه پایدار، بهبود سطح زندگی و در یک‌کلام حیات طیبه باشد.
در ادبیات برنامه‌ریزی، شیوه‌ها و روش‌های مختلفی برای حرکت از وضع موجود به وضعیت مطلوب پیشنهاد می‌شود. به‌طورکلی این روش‌ها را می‌توان در دو طیف برنامه‌ریزی متوازن و برنامه‌ریزی نامتوازن طبقه‌بندی کرد؛ برای مثال، آمایش سرزمین و برنامه‌های جامع توسعه در زمره برنامه‌ریزی‌های متوازن قرار می‌گیرند؛ درحالی‌که برنامه‌ریزی قطب‌های رشد و برنامه‌ریزی مبتنی بر هسته‌های کلیدی از انواع برنامه‌ریزی نامتوازن به‌شمار می‌روند. نظریه رشد متوازن بر این فرضیه استوار است که برای رسیدن به توسعه، لازم است رشد در همه بخش‌ها به‌ طور متناسب تحقق یابد. از‌این‌‌رو سرمایه‌ها به‌ طور یکسان و متوازن در تمامی حوزه‌ها تقسیم می‌شود. از زمان مطرح‌شدن این نظریه توسط نورکس، نظریه رشد متوازن با انتقادات جدی نزد علمای توسعه مواجه بوده است. یکی از انتقادات وارد بر نظریه رشد متوازن این است که رشد متوازن به حلقه‌های باطل فقر و کاهش درآمد در کشورها تبدیل می‌شود. در بیشتر کشورهای درحال‌توسعه، کمبود سرمایه عامل اصلی تداوم فقر و کاهش بازدهی تولید است و درآمدها تابعی مستقیم از بازدهی اقتصادی است؛ لذا دنبال‌کردن رشد متوازن سبب کاهش سطح درآمدها و تقاضا شده و تأثیر منفی بر جریان سرمایه‌گذاری خواهد داشت. تداوم این وضعیت به دایره شوم فقر اقتصادی و کاهش سرمایه‌گذاری می‌انجامد.
در رویکرد رشد متوازن، سرمایه‌گذاری در دامنه وسیع و در زمینه‌های متنوع‌تری توزیع می‌شود تا هر بخش، تقاضای لازم برای تولیدات بخش‌های دیگر ایجاد کرده و سرانجام، رونق و افزایش درآمد محقق شود. مشکل اساسی در این رویکرد، نیاز به سرمایه‌گذاری گسترده در بخش‌های مختلف است که معمولا عاملی کمیاب در کشورهای درحال‌توسعه است؛ لذا این رویکرد در برنامه‌ریزی عملا به شکست می‌انجامد.
در مقابل این رویکرد، نظریه رشد نامتوازن قرار دارد. ایده رشد نامتوازن از آنجا ریشه می‌گیرد که به دلیل کمبود سرمایه، داراییی‌ها و فناوری به‌ جای سرمایه‌گذاری در بخش‌های متنوع، بهتر است در بخش‌های خاص اقتصادی متمرکز سرمایه‌گذاری شوند. این بخش‌ها باید بخش‌های مهم و استراتژیک باشند تا اثرات توسعه از طریق پیوندهای پیشین و پسین به مناطق و بخش‌های دیگر نشت پیدا کند. نظریه قطب، یکی از نظریات مطرح در اردوگاه رشد نامتوازن است.
باید یادآوری کرد که نظریه قطب، یک رویکرد بالا به پایین و غیرمشارکتی داشته و اغلب مختص نظام‌های با برنامه‌ریزی متمرکز است. انگیزه اصلی طرفداران نظریه قطب رشد، استفاده از کارایی اقتصادی و صرفه‌های ناشی از مقیاس در واحدهای قطب است؛ به‌طورکلی، نظریه رشد متوازن بر توسعه اقتصادی با محوریت نظام سکونتگاهی در مراحل اولیه شکل‌گیری قطب استوار است. لذا پیش‌بینی می‌شود در مراحل آغازین قطب، فعالیت‌ها در نقاط پیرامونی قطب در مقایسه با مرکز قطب، نامتعادل و نامتوازن شود. لکن طرفداران نظریه قطب بر این باورند که شکل‌گیری قطب، رشدهای ثانویه یا فرعی به دنبال خواهد داشت که نتیجه انتشار و سرریز قطب به مناطق پیرامونی است.
بر نظریه قطب رشد، انتقادات جدی وارد است که بیشتر معطوف به محقق‌نشدن اثر سرریز در مناطق پیرامونی قطب می‌شود؛ به‌طورکلی، لازم است بستر مناسب انتقال به نواحی پیرامون از طریق ایجاد شبکه‌های ارتباطی و زیرساخت‌های قانونی و فرهنگی فراهم شود. همچنین، آمادگی نواحی پیرامون از نظر زیرساخت برای انتشارپذیری از قطب اولیه و پذیرش قطب‌های رشد فرعی و ثانویه، چالش اساسی به شمار می‌رود؛ بنابراین به دلیل ضعف ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، این آمادگی ایجاد نمی‌شود. درنتیجه مرحله گذر از قطب به انتشار اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر، انتخاب و مکان‌یابی بهینه قطب‌های اولیه رشد، بیش از آنکه تابع استعدادها و توان اقتصادی منطقه باشد، معمولا تابعی از تعاملات سیاسی و غیراقتصادی است. انتخاب مناسب نقاط اولیه قطب در شکل‌گیری بعدی انتشار، بسیار موثر است. در ایران شکل‌گیری قطب‌های رشد در شهرهایی نظیر تهران، مشهد، اصفهان و تبریز از این ایده تبعیت می‌کردند؛ اما همان‌طوری‌که در بالا ذکر شد، اثر انتشار قطب در شهرهای پیرامون دیده نشد؛ برای مثال مقایسه کنید وضعیت شهرستان مراغه را- که دومین شهر بزرگ استان بعد از تبریز است- ولی اثری از سرریز قطب صنعتی تبریز در آن مشاهده نمی‌شود.
اگرچه برنامه‌ریزی جامع از نظر توازن یکی از انواع برنامه‌ریزی متوازن به شمار می‌رود؛ ولی به دلیل مشکلات ساختاری و نیاز گسترده به منابع مالی، کارشناسی و سازمانی در بیشتر کشورها تجربه موفقی نداشته است. همان‌طوری‌که در ابتدای بحث نیز اشاره‌ شده، تجربه حدود ١٠ برنامه‌ جامع توسعه در قبل و بعد از انقلاب، دلیل روشنی بر ناکارآمدی این نوع برنامه‌ریزی در کشور ماست. در برنامه‌ریزی جامع دسترسی به اطلاعات جامع، تفصیلی و بهنگام و قابل‌‌اتکا، ضروری است درحالی‌‌که عملا چنین داده‌های تفصیلی، به‌ویژه در استان‌ها در دسترس نیست. برنامه‌ریزی جامع توسعه نیاز به منابع عظیم مالی و فیزیکی دارد که با شرایط فعلی کشور ما تأمین آن با چالش جدی مواجه است. برنامه‌ریزی جامع، به‌نظام اجرایی و نظارتی کارامد نیازمند است که با توجه به شرایط موجود، عملا وجود ندارد. برنامه‌ریزی جامع به ظرفیت بالای نظام‌مهندسی و پیمانکاری متکی است که در صورت پرداختن به هزاران پروژه نیمه‌تمام، کفاف نیاز همه پروژه‌ها را نخواهد داد. برنامه‌ریزی جامع نیاز به زمان طولانی و هزینه بالا برای تدوین و اجرا دارد. با توجه به مشکلات عدیده‌ای که در طراحی و تدوین برنامه‌های جامع توسعه وجود دارد و به لحاظ موانع اجرایی برنامه، برنامه‌های جامع در کشور ما عملا به سندهای سیاسی و تبلیغی تبدیل می‌شوند.

برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی (Core Planning)
مشکلات ناشی از تدوین و اجرای برنامه‌های جامع و قطب‌های رشد، مشاوران اقتصادی استانداری آذربایجان‌شرقی را بر این وا‌داشت که در جست‌وجوی رویکردی نوین در برنامه‌ریزی منطقه‌ای باشند، تا از یک‌‌طرف اهداف جامع توسعه را بر محوریت اصول توسعه پایدار و اقتصاد مقاومتی دنبال کرده و از طرف دیگر، به‌جای پرداختن به همه بخش‌ها و زیربخش‌ها، منحصرا معطوف به اصلی‌ترین قابلیت‌ها یا تنگناها در مسیر توسعه باشد. اساس برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی این است که به‌ جای حل همه مشکلات در برنامه‌ریزی به تشخیص چند مشکل عمده یا قطب خط‌دهنده توسط افراد متخصص هر حوزه پرداخته شود. در این رویکرد برنامه‌ریزی هدف استفاده کارا از منابع مالی، فیزیکی و اجرایی و استفاده کارا از سرمایه‌های انسانی، اجتماعی و نمادین است.
مزایای برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی
از مزایای برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی می‌توان به استفاده از اطلاعات و آمار تخصصی ولی نه‌چندان تفصیلی و جامع اشاره کرد. برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، قابلیت اجرایی بالایی دارد و متکی بر توان مالی، فیزیکی، ظرفیت‌های مدیریتی و پیمانکاری واقعی منطقه است. همچنین، برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی به زمان کمتری برای تهیه و اجرا نیازمند است. به علت شفافیت و مشخص‌بودن مسئول هر پروژه و دستگاه‌های همکار در این رویکرد سردرگمی در اجرای پروژه رخ نمی‌دهد. از طرف دیگر برنامه‌ریزی هسته‌‌های کلیدی قابلیت پایش و نظارت قوی در اجرای پروژه‌ها دارد که نظام پایش خاصی بر این روش برنامه‌ریزی طراحی‌ شده است.
در برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، از تمامی اطلاعات و اسناد بالادستی از قبیل سند آمایش، سند پایه توسعه و برنامه پنج‌ساله توسعه استفاده می‌شود. این نوع برنامه‌ریزی مبتنی بر معیارهای مصرح در چشم‌انداز و سازگار با سیاست‌های کلی نظام در توسعه کشور تنظیم می‌شود. در این نوع برنامه‌ریزی، برنامه‌های جاری دستگاه‌های اجرایی نفی نمی‌شود، بلکه رویکرد نوینی برای استفاده از منابع و فرصت‌ها مطرح است. این نوع برنامه به تحقق اقتصاد مقاومتی و کاهش ضربه‌پذیری اقتصاد کمک می‌کند و به درجه‌بندی اولویت‌های توسعه‌ای در منطقه می‌انجامد.
انتظار می‌رود با اجرای برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، قسمتی از بودجه در هر حوزه به پروژه‌های هسته‌های کلیدی اختصاص ‌یابد. برخی پروژه‌های فعلی در راستای برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، بازآرایی می‌شوند، ولی سطح خدمات متعارف دستگاه‌های اجرایی در حد تأمین اعتبارات سالانه حفظ می‌شود. البته منابع جدید بودجه‌ای به پروژه‌های هسته‌های کلیدی اختصاص می‌یابد و آثار کمبود منابع و نوسانات ناشی از تکانه‌های خارجی بر پروژه‌های هسته‌های کلیدی به حداقل می‌رسد.
به‌طورکلی برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی درصدد رد برنامه‌های جامع نبوده، بلکه بر آن سوار می‌شود؛ به‌عبارتی‌ دیگر برنامه‌ریزی هسته‌های کلید قلب برنامه‌ریزی جامع به‌شمار می‌رود که متکی بر برنامه‌های اجرایی متشکل از هدف، پروژه‌های مشخص، سازمان‌دهی و تشکیلات اجرایی است. برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی به دنبال حذف یک مانع توسعه و ایجاد یک‌ قطب توسعه است. هیچ برنامه توسعه‌ای بدون وجود پروژه‌های مشخص در بطن برنامه‌های اجرایی، نمی‌تواند به نتیجه مطلوب برسد، لذا برنامه‌های اجرایی ستون فقرات برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی هستند. از ویژگی‌های هسته‌های کلیدی ظرفیت بالای آنها در تأثیرگذاری بر سایر بخش‌های اقتصادی از طریق روابط پسین و پیشین است. هسته‌های کلیدی موتور رشد و توسعه در حوزه بوده و سرریز و انتشار آثار آن بر سایر حوزه‌ها، مدنظر است. به‌طورخلاصه، برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی به دنبال تحرک اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از اثرات مستقیم و غیرمستقیم اولیه و ثانویه در راستای توسعه پایدار بوده و نقش لوکوموتیو را در اقتصاد منطقه دارد.
یکی از ویژگی‌های برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی تأکید آن بر مشارکت ذی‌نفعان در فرایند برنامه‌ریزی است؛ ازاین‌رو، علاوه بر مشارکت دستگاه‌های دولتی، نهادهای مدنی، انجمن‌های صنفی، دانشگاه‌ها و مراکز علمی و بخش خصوصی، افراد و اقشار ذی‌نفوذ و مرجع در این نوع برنامه‌ریزی به‌طور فعال شرکت دارند.
به‌کارگیری برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی در کشورهای مختلف، به‌ویژه در برنامه‌ریزی منطقه‌ای، مسبوق به سابقه است. در بسیاری از کشورها برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، منبع اصلی ایجاد نهضت توانمندسازی و کارآفرینی در بخش‌ها و حوزه‌های مختلف بوده است؛ برای مثال، در کره‌جنوبی رشد صنایع الکترونیک، خودرو و فولاد در سایه برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی محقق شد. در سنگاپور توسعه خدمات مدرن مالی و در ترکیه توسعه گردشگری و نساجی و در هند و مالزی صنعت «آی‌تی»، مرهون برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی بوده است. در ایران نیز اولین‌بار مرحوم دکتر عظیمی بر لزوم روی‌آوردن به برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی در برنامه‌های توسعه تأکید داشت ولی این ایده در کشور برای توسعه منطقه‌ای به‌کار گرفته نشده و برای اولین‌بار، در استان آذربایجان‌شرقی عملیاتی شده است.

ویژگی‌های برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی استان آذربایجان‌شرقی:
یکی از ویژگی‌های مهم تهیه برنامه‌های توسعه، درنظرگرفتن ابزارهایی برای تحقق ابعاد مختلف توسعه پایدار است. حداقل چهار سازوکار مختلف برای تحقق اهداف توسعه پایدار در برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی استان آذربایجان‌شرقی تعبیه شده است: ١) کارگروه‌های تخصصی: موضوعات این کارگروه‌ها بر اساس چالش‌های توسعه پایدار و حکمرانی خوب تعیین شدند. ٢) معیارهایی (بر اساس خِرد جمعی و نظر کارشناسی) برای ارزیابی هسته‌های کلیدی انتخاب شدند که بتوانند میزان حصول توسعه پایدار و اهداف مهم دیگر توسعه منطقه را بسنجند و شناسایی هسته‌های کلیدی بر اساس آنها مورد ارزیابی و انتخاب قرار گرفت. ٣) در پایش و کنترل و نظارت بایستی میزان تحقق اهداف توسعه پایدار رصد و کنترل شوند. ٤) ترکیب گروه‌های متمرکز کارگروه‌های تخصصی بایستی طوری باشند که اجازه داده نشود تا تصمیمات گرفته‌شده از خط قرمز توسعه پایدار عبور کنند.
درعین‌حال برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی استان آذربایجان‌‌شرقی دارای ویژگی‌های مهم دیگری نیز هستند که به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:
-
توجه به خِرد جمعی: این برنامه با تشکیل گروه‌های گفت‌وگو و گروه‌های متمرکز تهیه شد و در تمامی مراحلِ تهیه برنامه، خرد جمعی و اجماع نظر کارشناسی صورت گرفت. ‌
-
سطح مشارکت‌جویی بالا: در تهیه و شناسایی هسته‌های کلیدی استان از مشارکت حداکثری نخبگان، متخصصان بخش خصوصی و دانشگاهی، اصناف و «ان‌جی‌او»ها، کارشناسان و مدیران بدنه دولتی استفاده شد و با اجرای یک هم‌اندیشی با عموم مردم و اطلاع‌رسانی از طریق رسانه‌های جمعی نظرات، پیشنهادات و انتقادات افراد مختلف جمع‌آوری شد.
-
اولویت‌بندی مسائل توسعه استان: اولویت‌های توسعه استان از نظر نخبگان و فرهیختگان و متخصصان آن جامعه تعیین شدند.
-
ایجاد گفتمان واحد از توسعه و پیشرفت منطقه: بحث‌های صورت‌گرفته در جلسات مختلف سبب شد تا برداشت‌های مختلف از مفهوم توسعه به یکدیگر همگرا شوند.
-
تعیین سطح بهینه مولفه‌های توسعه پایدار: با امتیازدهی افراد نسبت به معیارهای مختلف و همچنین هسته‌های کلیدی، سطح بهینه هرکدام از مولفه‌های توسعه پایدار، شامل پایدار اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی تعیین شد.
-
توجه به پتانسیل‌های منطقه: منابع فیزیکی، طبیعی و موقعیت‌های خاص استان در کنار منابع و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی آن، مورد توجه قرار گرفت.
-
شیوه‌های جدید تأمین مالی پروژه‌ها: ‌کاهش وابستگی به درآمدهای دولتی، توجه به استفاده از سرمایه‌های بخش خصوصی، کشف منابع جدید و شیوه‌های نوین تأمین مالی در این برنامه‌ریزی، مورد تأکید قرار گرفته است.
-
ضمانت اجرایی بالا: به دلیل متکی‌شدن بر خرد جمعی، مشارکت‌جویی و تعلق خاطر همه نخبگان منطقه به آن و تبدیل نتایج این نوع برنامه‌ریزی به یک مطالبه همه‌گیر و خواست عمومی سبب شده است تا ضمانت اجرایی آن افزایش یابد و نمایندگان استان و مسئولان کشوری برای افزایش رضایتمندی عمومی مردم سعی خواهند کرد تا در اقدامات و فعالیت‌های خود، اجرایی‌شدن هسته‌های کلیدی استان را در اولویت‌های خود قرار دهند. ضمن آنکه در هنگام شناسایی هسته‌های اولویت‌دار، شرط لازم برای در اولویت قرارگرفتن آن بود که از قابلیت اجرایی بالایی برخوردار باشد.
-
روش ‌شناسایی ساده و قابل‌فهم برای همه: در تهیه این برنامه، از تکنیک‌هایی مانند گروه‌های متمرکز، توفان فکری، SWOT و ارزیابی چندمعیاره استفاده شده است که برای عمومی افراد، قابل‌فهم است. این ویژگی سبب می‌شود تا جلب مشارکت گسترده نخبگان امکان‌پذیر باشد.
-
تحلیل‌های عمیق: روش‌ها و تکنیک‌های انتخاب‌شده ضمن آنکه ساده بودند، دارای عمق بودند. به این معنا که برحسب توان و پتانسیل کارشناسی هر استان می‌توان از تحلیل‌های عمیق کارشناسی بهره گرفت.
-
آینده‌نگاری: همچنین استفاده از روش‌هایی مانند SWOT، گروه‌های متمرکز، توفان فکری این قابلیت را دارند که بحث‌های آینده‌نگاری و برنامه‌ریزی مبتنی بر سناریوسازی را نیز وارد فرایند تصمیم‌گیری کرد.
-
توجه به اقتصاد دانش‌بنیان: این مقوله، هم به عنوان یکی از معیارهای انتخاب هسته‌های کلیدی مورد استفاده قرار گرفت و هم به عنوان یکی از چالش‌ها و مسائل توسعه منطقه بحث و بررسی شد و هسته‌های کلیدی آن شناسایی شدند.
-
پایش و کنترل: یکی از مسائلی که ضمانت اجرایی برنامه را افزایش می‌دهد و ضریب اطمینان تحقق اهداف تعیین‌شده را بهبود می‌بخشد، پایش و کنترل اجرای برنامه است. در بحث پایش سعی شده است تا چندین مسئله رصد و کنترل شود. اول اینکه عملکرد اجرای هسته‌های کلیدی شناسایی شده بر اساس زمان پیش‌بینی‌شده کنترل می‌شود. دوم اینکه: بر اساس معیارهایی که میزان حصول اهداف ازپیش‌تعیین‌شده را اندازه‌گیری می‌کنند تحقق اهداف توسعه‌ای منطقه ارزیابی می‌شود. سوم اینکه: شرایط محیطی هسته‌ها باید کنترل و رصد شوند تا در صورت مشاهده تغییرات اساسی در شرایط محیطی، اجرای هسته‌های کلیدی متناسب با شرایط محیطی جدید صورت گیرد.
-
توجه به سرمایه‌های اجتماعی: فرایند برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی طوری طراحی شده است که تشکیل گروه‌های گفت‌وگوی متخصصان و نخبگان بخش خصوصی و دانشگاهیان و نمایندگان اصناف در کنار مدیران و کارشناسان دولتی، سرمایه‌های اجتماعی را تقویت می‌کند. درعین‌حال، بحث چالش‌های سرمایه‌ اجتماعی به عنوان یکی از موضوعات مهم در کارگروه‌های تخصصی مورد بررسی قرار گرفته و هسته‌های کلیدی آن، برای تقویت و ارتقا شناسایی شدند.
-
ضروری‌نبودن داده‌های تفصیلی: ‌در برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی از اطلاعات و آمار تخصصی استفاده می‌شود و وجود داده‌های تفصیلی و جامع ضروری نیست.
*
در تهیه برنامه هسته‌های کلیدی استان آذربایجان‌شرقی جناب آقای جلیل صریحی و سرکار خانم حسنیه شهنازی از اعضای اصلی تیم بوده و نقش مهمی را در تهیه برنامه داشتند که بدین وسیله از تلاش‌های آنها قدردانی می‌شود.

منبع: ویژه نامه روزنامه شرق – 6 اردیبهشت 1394

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: