حادثه ناگوار مرگ جورج فلوید، یک زخم کهنه و تاریخی را مجددا باز کرد.
در این مقاله بر پایه آمار و اطلاعات و نظریههای اقتصادی نشان خواهیم داد چگونه تبعیض بین افراد جامعه میتواند سالهای سال اثر منفی خود را حتی از نسلی به نسل دیگر منتقل کند.
اگر در حال حاضر در جایجای دنیا اعتراض به مرگ فلوید ادامه دارد، در حقیقت سیگنالهایی از یک واقعیت تلخ جهانی را نمایان میکند.
تبعیض و نابرابری تنها منحصر به رنگ و نژاد نیست گاه پایه اصلی نابرابری بر عقاید افراد بنا شده است.
در این مقاله که از دو مطلب ارزشمند اساتید ارجمند جناب آقای دکترامیرکرمانی و دکتر محمدعلی مختاری در آن استفاده شده است. با محوریت رویداد اخیر (قتل جورج فلوید) نشان خواهیم داد چگونه تبعیض و ایجاد محدودیت و محرومیت برای اقشار مختلف جامعه، اثر منفی بر سرمایه انسانی، رشد و توسعه اقتصادی (هم در کوتاهمدت، هم دربلندمدت) خواهد داشت.
سیاه و سفید آمریکا | امیر کرمانی
یکی از آموزندهترین موضوعات سالهای اخیر برای خودم مباحث پیرامون تبعیض علیه سیاهپوستان در آمریکا بوده. موضوعی که به نوعی با مهمترین تحولات تاریخ دویست سال اخیر آمریکا گره خورده است.
لغو بردهداری در آمریکا
لغو بردهداری موضوع اصلی جنگ داخلی آمریکا بود. جنگی که در سال 1861 آغاز شد و 4 سال بطول انجامید و در نهایت منجر به مرگ حدود یک میلیون نفر (سه درصد جمعیت آمریکا) شد.
جنگی که اگر منجر به شکست شمال شده بود قطعا دنیای امروز دنیای بسیار متفاوتی بود. این جنگ در نهایت با پیروزی شمال، منجر به لغو بردهداری در آمریکا شد.
لغو بردهداری در عمل چگونه اجرا شد؟
اما از لغو بردهداری تا حقوق برابر فاصلهی بسیار زیادی بود. به طور خاص بسیاری از ایالتها قوانینی را مبنی بر الزامی بودن جدایی امکانات مختلف از قبیل مدرسه، دانشگاه، صندلی اتوبوس، سرویس بهداشتی، آبخوری،… برای سیاهپوستان و سفیدپوستان وضع کردند.
همچنین این ایالتها با ایجاد موانعی از قبیل تست سواد، بسیاری از سیاهپوستان را از فرآیند رایدهی حذف کرده بودند!
رزا پارک | جرقه اصلاحات اولیه
این وضعیت تقریبا به همین منوال ادامه داشت تا در سال 1955 (بله نزدیک به صد سال پس از لغو بردهداری) خانم 42 ساله سیاهپوستی به نام رزا پارک با نشستن در صندلی مخصوص سفیدپوستان و شکستن قانون وقت و زندانی شدنش جرقه اصلاحات بعدی را زد.
ظهور لوترکینگ و حمایت جانافکندی
اصلاحاتی که به رهبری مارتین لوتر کینگ و حرکتهای اصلاحطلبانهای چون سواران آزادی ادامه پیدا کرد. در این میان موضوع جنبش حقوق مدنی تبدیل به یکی از شعارهای اصلی جان اف کندی در انتخابات 1960 شد و کندی پس از انتخابش همواره یکی از مدافعان جدی این جنبش بود.
رویای مارتین لوترکینگ
نقطهی اوج این جنبش (و به نوعی نقطهی اوج عدالتخواهی در آمریکا) هم گردهمآیی 250 هزار نفره سال 1963 در واشنگتن و سخنرانی تاریخی مارتین لوتر کینگ بود. سخنرانی موسوم به
I have a dream
با همان جمله ی کلیدی:
I have a dream that one day this nation will rise up and live out the true meaning of its creed: ‘We hold these truths to be self-evident: that all men are created equal.
رویای من اینست که روزی این کشور بهپا میخیزد و به معنای واقعی به اعتقادات خود جان میبخشد: ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم.
مارتین لوتر کینگ
سخنرانی که بعد از حدود شصت سال همچنان شنیدنش مو را به تن سیخ میکند و اشک را به چشم جاری.
گزیده سخنرانی لوترکینگ | دورنمای اقتصاد
بعد از آنچه رزا پارک انجام داد، نیاز بود تا خشم و عقده فروخفته میلیونها سیاهپوست آمریکایی، بهصورتی ساختیافته به تصمیمسازان ایالات متحده منتقل شود. لوترکینگ جوان که در آن زمان تنها سیوچهار سال داشت، با صدایی رسا در قالب جملاتی شگفتانگیز این ماموریت را در بهترین فرم ممکن در سال 1963 انجام داد.
مارتین لوترکینگ | سخنرانی جاودانه در تاریخ بشر!
در سال 1964 لوترکینگ جوانترین دریافتکننده جایزه صلح نوبل شد. و تنها 4 سال بعد در حالی که بهظاهر تحت محافظت پلیس بود در سال 1968 به دست فرد یا گروهی که هیچ وقت مشخص نشدند ترور شد.
سخنرانی او در سال 1963 در مقابل بنای یادبود بنیانگذار لغو بردهداری آبراهام لینکلن در واشنگتن دی سی یکی از سخنرانیهای بسیار منحصر به فرد در کل تاریخ بشر (از زمانی که ضبط تصویر و صدا مقدور گردید) است. سخنرانی بسیار هوشمندانه با استفاده مکرر از عبارت “رویایی دارم” رویایی که وقایعی مانند آنچه برای جرج فولید اتفاق افتاد نشان میدهد همچنان به واقعیت بدل نشده است.
میراث مارتین لوتر کینگ
در سال 2004 این سخنرانی خیرهکننده تحت عنوان” اثر برجسته تاریخی و فرهنگی” در قاب گنجینه ملی آمریکا برای همیشه ماندگار شد.
با توجه اثر این سخنرانی در تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع سیاهپوست و جهانبینی بشر، دورنمای اقتصاد گزیدهای از این سخنرانی 17 دقیقهای را برای شما آماده کرده است. لازم به ذکر است عناوین مربوط به سخنرانی نیست.
پیمانشکنی جامعه سفید
یکصد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی که ما امروز زیر سایهی نمادین او ایستادهایم، اعلامیهی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیونها بردهی سیاهپوست افکند که در آتش بیامان بیداد میسوختند. سپیدهی مسرتبخشی بود که پایان شب بلند بردگیشان را نوید میداد.
امروز، یکصد سال از آن روز میگذرد، اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند.
پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است.
پس از یکصد سال، در پهنهی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیرهی دورافتادهی فقر به سر میبرند.
پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعه آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان مییابند.
طلبی که باید وصول شود!
در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم :
با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیه استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامهای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است.
این سند تعهد کرده است که حق جداییناپذیر همه انسانها “آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هردو” برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود.
ما نمیتوانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد.
ما نمیتوانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد.
از اینرو ما آمدهایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایهی آن میتوانیم صاحب آزادی و امنیت عدالت شویم.
هشدار لوتر کینگ
بیاعتنایی به موقعیت مضطر کنونی برای کشور مصیبت به همراه خواهد آورد.
تابستان سوزان ناخشنودی مشروع سیاهپوستان به پایان نخواهد آمد، مگر اینکه پاییز روحبخش آزادی و برابری جای آن را بگیرد.
مادامی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت.
تا زمانی که آفتاب عدالت برنتابد، گردبادهای خیزش همچنان پایههای کشورمان را خواهند لرزاند.
ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بیرحمی پلیساند نمیتوانیم راضی شویم
نه! نه، ما راضی نیستیم و راضی نخواهیم شد مگر آنکه عدالت مانند آبشار، و راستکاری چون رودی پرخروش جاری شوند.
با ایمان به کار خود ادامه دهید که رنج و عذاب ناخواسته موجب رستگاری است.
رویای لوتر کینگ
اگرچه با دشواریهای امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشههای ژرفی در «رویای آمریکا» دارد.
رویای من اینست که روزی این کشور بهپا میخیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان میبخشد: «ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم.»
رویای من اینست که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.
رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند میسی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری میسوزد، در آتش تعدی میسوزد، به واحه آزادی و عدالت بدل خواهد شد.
رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایهی شخصیتشان داوری خواهند کرد.
من امروز رویایی دارم!
رویای من اینست که سرانجام روزی درهها بالا خواهند آمد و تپهها و کوهها پایین خواهند رفت، ناهمواریها هموار خواهند شد و ناراستیها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.
آمریکای آزاد!
این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب میبرم. با این باور ما خواهیم توانست از کوههای ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم.
با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید.
روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که میخوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشهی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.»
اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این باید به حقیقت بپیوندد.
پس بگذارید زنگ آزادی از فراز تپههای شگرف نیوهمشایر به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از کوههای بلند نیویورک به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از بلندیهای الگینی پنسیلوانیا به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از فراز قلههای پر برف کوههای راکی کلرادو به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از شیبهای پرکرشمه کالیفرنیا به صدا درآید.
«سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!»
قتلهای پیدرپی بعد از سخنرانی لوترکینگ
اما کمتر از سه ماه پس از این سخنرانی جانافکندی ترور شد. دو سال بعد ملکوماکس به قتل میرسد و در نهایت خود مارتین لوتر کینگ در سال 1968 کشته راه عدالت و آزادی میشود.
علیرغم کشتهشدن این رهبران جنبش حقوق مدنی، میراث بسیار مهم این جنبش برداشته شدن تقریبا تمامی قوانینی بود که به صورت قانونی بین سیاهپوستان وسایرین تبعیض قائل میشد.
نابرابریهای اقتصادی سیاه و سفید
اما از حقوق قانونی برابر تا حقوق واقعی برابر فاصلهی بسیار زیادی است. یکی از بهترین اقتصاددانانی که در زمینه نابرابریها در اقتصاد آمریکا زحمت فوقالعاده ارزشمندی کشیده راج چتی است. یکی از مقالات اخیر چتی به همین موضوع نابرابری نژادی در آمریکا و عوامل احتمالی موثر بر آن میپردازد.
یافتههای راجچتی در وصف نابرابری نژادی
یکی از بهتآورترین یافتههای این تحقیق آن است که مستقل از اینکه پدر و مادر شما چه سطح از درآمدی دارند، فرزندان سیاهپوستان از سطح پایینتری از درآمد برخوردارند. یعنی حتی برای سیاهپوستانی که سطح درآمد خانوادهشان در بیست درصد پولدار آمریکا است، احتمال آنکه فرزندشان هم در بیست درصد پولدار آمریکا باشد تنها 18% است. معادل این عدد برای سفیدپوستان 42% است.
ارائهی راج چتی شامل حقایق آماری باورنکردنی بسیاری در این زمینه است و دیدنش علیالخصوص در این ایام خالی از لطف نیست. یکی از یافتههای جالب این تحقیق آن است که در مناطقی که ذهنیت افراد آن نسبت به سیاهپوستان منفیتر است موفقیت اقتصادی سیاهپوستان نیز ضعیفتر است.
یکی دیگر از نتایج این تحقیق نقش عدموجود پدر در خانواده (به دلایل مختلف از جمله نرخ بالای زندانی شدن مردان سیاهپوست) در این عدمموفقیت اقتصادی است.
در همین رابطه دکتر محمدعلی مختاری ضمن بررسی ادبیات اقتصادی از زاویه کلانتر این موضوع را تحلیل کردهاند.
فقر چگونه بین نسلی میشود؟ | محمدعلی مختاری
آیا تاثیر و تاثرهای اقتصادی تحمیل شده بر یک نسل میتواند به نسلهای بعدی نیز منتقل شود؟ یکی از سوالات اساسی اقتصاد توسعه چگونگی بین نسلی شدن فقر است؟
در نظریه های نئوکلاسیک با رویکرد کارگزار نمونه، اغلب آحاد اقتصادی همگن در نظر گرفته میشوند و معمولاً تفاوتهای بین فقرا و سایرین در نظر گرفته نمیشود.
همچنین با توجه به نرخ رشد کاهنده، نسبت به میزان سرمایه انباشت شده نوعی همگرایی در تابع تولید پدید میآید؛ درنتیجه دلیلی بر وجود تله فقر پیدا نمیشود. اما شواهد تجربی نشان میدهند در بسیاری از موارد فقرا تا نسلهای متمادی از فقر خارج نشدهاند.
فقرا سالهای سال فقیر میمانند!
در دهه 90 ، زیرا و گالور ( Zeira & Galor ) مدلی ارائه کردند که رابطه نابرابری آموزش و نابرابری بین نسلی، توضیح داد:
مکانیسم تشریح شده دسترسی نابرابر به آموزش را با توجه به بازار سرمایه ناقص توصیف میکند و ادعا میکند که این مکانیسم ممکن است به یک اثر منفی بر نابرابری منجر شود. توزیع اولیه درآمد یا دسترسی به بازار مالی برای هزینههای تحصیل، تعیین میکند که یک اقتصاد به درآمد بالا یا پایین همگرا خواهد شد و مدل تعادل چندگانه دائمی دارد.
به زبان ساده این مدل بیان میکند وقتی دسترسی بخش فقیراز جامعه به آموزش مناسب محدود باشد، اثر این نابرابری به فرزندان آنها و … منتقل میشود.
حال تصور کنید سالها قوانین تبعیض نژادی و محدود کردن دسترسی سیاه پوستان به انواع خدمات اجتماعی و اقتصادی، چگونه سالهای سال از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. آنچه برای جورجفولید رخ داد بهانهای برای تبیین چنیننابرابریهایی است که سالها در ذهن چنین اقشاری انباشت شده است.
اثر منفی نابرابری و تبعیض بر رشد اقتصادی
در مقابل به رهیافت کارگزار نمونه که اقتصاد کلان برای چندین دهه تحت سلطه آن بود، چشمانداز مدرنی که توسط زیرا و گالور ارائه شد، بر نقش ناهمگنی در تعیین فعالیت اقتصاد کلان تأکید کرده است؛
به طوری که در این دیدگاه جدید عدم تجانس(افراد جامعه) ، و در پی آن شکاف در توزیع درآمد، نقش مهمی در تعیین فعالیتهای اقتصادی و رشد نه تنها در کوتاه مدت بلکه در بلندمدت خواهد داشت.
بله تبعیضات در اقتصاد نه تنها در کوتاهمدت بهرهبرداری مناسب از منابع انسانی چنین اقشاری را مختل میکند، بلکه اثر این نابرابری به نسلهای بعدی نیز منتقل شده و در سطح کلان بر عمیقتر شدن شکاف نابرابری تاثیر میگذارد. شکافی که رشد اقتصادی را از توان باالقوه آن منحرف میکند.
اثر منفی نابرابری و تبعیض بر سرمایه انسانی
مدل “اودد گالور” و “جوزف زیرا” در سال 1988 توسعه داده شد، و در مقالهای با نام “توزیع درآمد و اقتصاد کلان” در سال 1993 منتشر شد. آنها در این مقاله نشان دادهاند که در حضور ناکاراییهای بازار اعتبار، توزیع درآمد موجب یک اثر طولانی مدت در سرمایهگذاری در سرمایه انسانی، درآمد کل، و نهایتاً توسعه اقتصادی است.
علاوه بر این، در مقابل فرضیه کلاسیک، که بر مزیتهای نابرابری برای رشد اقتصادی تاکید دارد، نشان میدهند که نابرابری ممکن است برای تشکیل سرمایه انسانی و توسعه اقتصادی مضر باشد.
درسهایی که میتوان از تاریخ تبعیض آموخت
برخی از آموزندهترین درسهای تاریخ دویست ساله تبعیض نژادی در آمریکا برای من آن است که:
اصلاحات ممکن است هزینه بسیار زیادی داشته باشد و نیاز به زمان زیاد و تلاش فراوان برای محقق شدنش باشد.
بر خلاف قانون که میتوان یکشبه یا طی یک فرآیند چندساله آن را عوض کرد، عوض شدن ذهنیت انسانها، نهادها و ایجاد اصلاحات اجتماعی واقعی ممکن است تا دههها پس از اصلاح قوانین اتفاق نیافتد.
اصلاحات یک فرآیند است که هیچگاه متوقف نمیشود و در نهایت تنها قوانینی موثر واقع میشوند که بتوانند جایگاه خودشان را در ذهنیت افراد آن جامعه پیدا بکنند و افراد آن جامعه به صورت فعالانه از آن ارزشها دفاع بکنند.
به امید روزی که قسط و عدل در قلبهای تمامی ساکنین زمین از شرق تا غرب برپا شود.
منبع: کانال برگ سبز- امیر کرمانی | کانال اقتصاد در گذر زمان- محمدعلی مختاری