در مورد سرعت پیشرفت علم و تغییراتی که در زندگی روزمرهمان به این واسطه ایجاد خواهد شد، زیاد شنیدهایم. با این همه، ظاهرا تغییرات بیش و پیش از آنچه که پیشبینی میشد، به ما نزدیک شدهاند.
محمد مهدی حاتمی در تجارتنیوز نوشت، به عنوان نمونه، شرکت «نیورالینک» (Neuralink) که «ایلان ماسک» یکی از بنیانگذاران اصلی آن بوده، در حال طراحی تراشههای رایانهایِ قابل نصب روی مغز انسان است تا تواناییهای فردی افراد را به شکلی ناباورانه بالا ببرد.
آدمیزاد در یک قدمی انقلابهای فناورانه
«ایلان ماسک» گفته که تا چند سال دیگر ممکن است نیازی به یادگیری زبانها نداشته باشیم و صرفا با نصب یک تراشه خاص (مثلا برای زبان چینی)، میتوانیم زبان چینی را مثل یک افزونه، به قابلیتهای ذهنیمان اضافه کنیم و در واقع، آن را روی مغزمان «آپلود» کنیم. این انقلاب فناورانه، واقعا به اجرا نزدیک است.
از آنسو، شرکت «متا» (شرکت مادرِ فیسبوک، اینستاگرام و واتسآپ) قدمی حتی بلندپروازانهتر برداشته و در حال خلق یک جهانِ مجازیِ تمامعیار است. «متاورس» (Metaverse)، ابرپروژهای است که «مارک زاکربرگ»، خالق «فیسبوک» و «متا»، به دنبال خلق آن است و قرار است جهانی مجازی را به جهانِ فیزیکی ما اضافه کند.
در دستگرفتن شمشیرهای «روم باستان» در فضای مجازی
همین چند روز پیش خبر رسید که مدرسهای در ایالت فلوریدا در آمریکا، تصمیم گرفته «متاورس» را به شیوه آموزش خود اضافه کند. مسئولان این مدرسه، حدود ۱۳۰۰ «هدست» مخصوص واقعیت مجازی سفارش دادهاند تا دانشآموزان بتوانند در شرایطی که خانهنشینیِ ناشی از کرونا هم به شیوه زندگی اضافه شده، تجربهکردنِ جهان از طریق واقعیت مجازی را محک بزنند.
چنان که اعلام شده، دانشآموزان این مدرسه قادر خواهند بود برای آموزش در دنیای واقعیت مجازی، واحد درسی و طرحها و برنامههای کلاس را خودشان انتخاب کنند و مثلا، برای درس «روم باستان» در کلاس تاریخ، یکراست به فضای «روم باستان» پرتاب شوند. (با شمشیرها، لباسهای سردارانِ رومی و غیره!)
مثالهای دیگری که در رسانهها به آنها اشاره شده هم به همیناندازه هیجانانگیز هستند: دانشآموزان میتوانند در دفتر بیضیشکل «کاخ سفید» (دفتر کار رئیسجمهور آمریکا) قدم بزنند و در کلاس نجوم، سیارهها و موقعیتشان در «منظومه شمسی» را از نزدیک ببینند.
در ناکجاآباد زمین بخرید!
خبرهای شگفتانگیز پیرامون «متاورس» اما به همینجا ختم نمیشوند. خرید و فروش زمین و ملک در جهان مجازی هم آغاز شده و هنوز هم برای بسیاری اعجابآور به نظر میرسد. مثلا، همین اواخر، شرکت Republic Realm زمینی به قیمت حدود ۴٫۳ میلیون دلار (حدود ۱۳۰ میلیارد تومان) را در «متاورس» خریداری کرد و رکورد شکست.
ثروتمندان جهان همین حالا شروع کردهاند به خریدن زمین و ملک در «متاورس» و ظاهرا، قیمت املاک و مستغلات در جهان مجازی هم با هجوم سرمایه ثروتمندان، مشابه جهان واقعی در حال اوج گرفتن است.
(برای کسانی که شاید نتوانند تصوری از خرید ملک در یک جهانِ مجازی داشته باشند، توصیه میکنم تا انتهای این مطلب صبوری کنند!)
از «متاورس» تا «بیتکوین» و «بایننس»
اما تغییرات جهان اطراف ما، مثلا نسبت به ۲۰ سال پیش، بیش از آن چیزی است که گمان میکنیم. دو دهه پیش، خبری از «رمزارزها» (مانند بیتکوین، دوجکوین و غیره) نبود. حالا اما این رمزارزها نه فقط شکل و شمایل تجارت و اقتصاد را تغییر دادهاند، که ممکن است موجودیت دولتها را هم تهدید کنند.
کشورهایی مانند چین، روسیه، سوئد، ترکیه و حتی ایران، به دنبال ایجاد «رمزارزهای ملی» هستند که توسط بانکهای مرکزی این کشورها پشتیبانی میشوند. کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا به وسیله رمزارزهای موجود، حتی موفق شدهاند تحریمهای آمریکا را به میزان میلیاردها دلار دور بزنند.
بنابراین، رمزارزها موفق شدهاند روی سیاست و روابط بینالملل هم موثر باشند و حتی صحبت از کاهش کارآیی دولتها در اعمال سیاستهای پولی و بانکی در صورت همهگیر شدن رمزارزها به میان آمده است. (مثلا اینکه چطور میتوان در مورد رمزارزهایی که منشا، دارنده و شکل مبادله آنها مشخص نیست، سیاستگذاری کرد؟)
آیا نیازی هست که همینجا ترمز کنیم؟!
«چانگپنگ ژائو» (Changpeng Zhao)، ابرسرمایهدار چینی-کانادایی و موسس صرافی «بایننس» (Binance) حالا با نزدیک به ۹۶ میلیارد دلار ثروت، یکی از ثروتمندترین انسانهای جهان و ثروتمندترین فرد در حوزه رمزارزها است.
دادههای Statista نشان میدهند که در ژانویه سال جاری میلادی، نزدیک به ۴۸ میلیارد دلار «تتر»، نزدیک به ۲۱ میلیارد دلار «بیتکوین» و حدود ۱۲ میلیارد دلار «اتریوم» در جهان در اختیار مردم بوده است. (اینجا را ببینید.)
این اعداد، با استخراج و افزایش قیمت رمزارزها، روزبهروز بزرگتر میشوند و احتمالا جمعیت دارندگان رمزارزها هم بالاتر و بالاتر میرود. در آن صورت، تعداد شرکتها و اشخاص حقیقی که از من و شما رمزارز قبول میکنند هم بالا و بالاتر میرود. (شرکت «تسلا» تنها یک نمونه است.)
اما اجازه بدهید حالا کمی بدبینی کنیم و به پرسش اصلی این مطلب بپردازیم: آیا همه این روندها بیش از اندازه عجیب نیستند؟ مثلا آیا خریدن زمین در یک جهان مجازی (آن هم به قیمت میلیون ها دلار!) کمی سوالبرانگیز نیست؟!
منطق اقتصاد: چیزی که برایش پول خرج شود، ارزش پیدا میکند
واقعیت این است که این روندها عجیب هستند، اما بیسابقه نیستند. در اقتصاد (البته به طور کلی) قیمتها تابع عرضه و تقاضا هستند و چیزی به صورت ذاتی ارزشمندتر از چیز دیگر نیست. مثلا، چرا «طلا» باید گرانتر از «آلومینیوم» باشد؟!
معروف است که پادشاه فرانسه (فرض کنید «لویی هفتاد و سوم»!) در قرن هجدهم میلادی، زمانی که مهمانیهای اشرافی برگزار میکرد، از قاشق و چنگالهای آلومینیومی به جای قاشق و چنگالهای طلا استفاده میکرد.
در آن زمان طلا گران بود، اما همه اشراف قاشق و چنگالهای طلا داشتند و بالاخره پادشاه باید با بقیه یک فرقی میداشت! بنابراین، پادشاه از قاشق و چنگالهای آلومینیومی استفاده میکرد که در آن زمان به مراتب نایابتر و گرانتر از طلا بود. حالا اما شما روکش آلومینیومی ساندویچتان را بدون لحظهای فکرکردن روانه سطل زباله میکنید!
پند اخلاقی ماجرا این است: در اقتصاد، قیمتها (البته به طور کلی!) توسط عرضه و تقاضا تامین میشوند. به عبارت ساده، چیزی که طالب داشته باشد، گران میشود.
حباب «کتانیِ دستدوم»!
اما همانطور که میدانیم، چنته تاریخ همیشه پر از مثالهایی است که شاید به کار امروزمان هم بیایند. در مورد تاریخ اقتصاد و تا آنجا که به «رمزارزها»، «متاورس» و مواردی از این دست مربوط میشود، این مثالها مربوط به «حبابهای اقتصادی» هستند.
«حباب اقتصادی» به طور کلی زمانی ایجاد میشود که حجم زیادی از سرمایه روانه یک بازار میشود و قیمتها به شکلی ناگهانی و انفجاری بالا میروند. در این روند، که بارها در تاریخ تکرار شده، قیمت برخی کالاها به اندازهای بالا میرود که برای دارنده کالا هم عجیب به نظر میرسد.
مثلا فرض کنید که تقاضا برای کتانی دستدوم (بیدلیل!) ناگهان بالا میرود. شما یک کتانی ۲۰۰ هزار تومانی دارید که یک سال هم آن را پوشیدهاید، ولی حالا که همه در به در به دنبال پیدا کردنِ کتانی دستدوم هستند، کسی به شما پیشنهاد میکند که کتانیتان را ۲۰ میلیون تومان از شما بخرد.
شما کتانی را میفروشید و خوشحال هم هستید که از فروشِ یک کالای دستدوم اینهمه سود کردهاید. اما تقاضا برای کتانی دستدوم در بازار همینطور افزایش پیدا میکند و بعدا متوجه میشوید که خریدار کتانی شما، خودش کتانی را به قیمت ۴۰ میلیون تومان به نفر سوم فروخته است. به نظر میرسد که یک جای کار میلنگد.
آیا «بیتکوین» و «متاورس» حباب اقتصادی دارند؟
حالا به اصل موضوع میرسیم. آیا ممکن است خرید یک ملک در فضای مجازی، آن هم به قیمت میلیونها دلار، نویدِ یک حباب اقتصادی کاملا جدید را بدهد؟ علاوه بر این، آیا ممکن است رمزارزها هم به ماجرای «حباب داتکام» دچار شوند؟
پاسخ مثبت است. داستان «حباب داتکام» از آنجا شروع شد که «اینترنت»، به عنوان یک «دنیای جدید»، به میدان اقتصاد آمد. «اینترنت» از اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی در سازمانِ دیوانی و اداری آمریکا، ارتش این کشور و نیز برخی شرکتهایِ این کشور پا گرفته بود، اما تا اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی، به خانهها و شرکتهای معمولی در آمریکا هم رسید.
جنونِ اینترنت همه را در برگرفت، شرکتها شروع کردند به خریدن دامنههای اینترنتی (عمدتا با پسوند .com) و نام «حباب داتکام» هم از همینجا روی این حباب اقتصادی گذاشته شد. همزمان، قیمت سهام شرکتهایی که یا سایتهای اینترنتی داشتند و یا مستقیما با فناوری اینترنت مرتبط بودند، به سرعت افزایش مییافت.
برآوردها نشان میدهند که در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی، شاخص سهام «نزدک» (Nasdaq Composite) که بخش عمده شرکتهای اینترنتی در آن ردهبندی شده بودند، حدود ۴۰۰ درصد رشد کرد.
اما ورق ناگهان برگشت. بسیاری از سرمایهگذاران به این نتیجه رسیده بودند که سهام شرکتهای فناوری-محوری که خریدهاند، واقعا ارزشش را نداشته است. فروش گسترده سهام آغاز شد و در سال ۲۰۰۲، «ارزش بازار» (Market capitalization) شرکتهایِ موسوم به «داتکام»، در مقایسه با دوران اوج خود، حدود ۵ تریلیون دلار کاهش پیدا کرد.
«عرضه و تقاضا»: عبارتی که باید آن را طلا گرفت
«رمزارزها» و زمینهای خریداری شده در «متاورس» هم ممکن است همین وضعیت را تجربه کنند و البته ممکن هم هست که چنین روندی برای آنها تکرار نشود. مهم اما این است که توازن میان عرضه و تقاضا برای این محصولات جدید دنیای فناوری به چه شکلی رقم میخورد.
مثلا، تفاوت عمده میان رمزارزی مانند «بیتکوین» و ارزی مانند «دلار»، پشتیبانی یک دولت از دومی است. دولت آمریکا (و بسیاری از دولتها، ابرسرمایهداران و شرکتهای بینالمللی) از دلار حمایت میکنند. آمریکا حتی میتواند برای حمایت از دلار از نیروی نظامی استفاده کند. (مانند موردِ «جنگ خلیجفارس» در دهه ۱۹۹۰ میلادی)
اما «بیتکوین» به راحتی میتواند با یک رمزارز دیگر (فرض کنید «ایکسکوین») جایگزین شود. اگر دارندگان «بیتکوین» ناگهان احساس خطر کنند (مشابه احساس خطری که دارندگان دامنههای «داتکام» در دهه ۱۹۹۰ میلادی داشتند) و «بیتکوین»هایشان را بفروشند، قیمت این رمزارز میتواند یکشبه فروبریزد.