سه شنبه, 07 فروردين 1397 09:10

گزارش سه ماهه علی سرزعیم از معاونت اقتصادی وزارت رفاه

نوشته شده توسط

علی سرزعیم

امروز که این متن را می نویسم (5 اسفند 1396) دقیقا سه ماه است که در مسئولیت اجرایی حضور دارم. ابتدا قصد داشتم که هفته نوشت هایی عرضه کنم تا برای خوانندگان و عموم مردم روشن شود که در عرصه های حکمرانی چه مسائلی مطرح است و نقطه نگاه خودم را مشخص کنم اما به دلیل گرفتاریهای بیش از حد فعلا به این کار نرسیدم. لذا به همین گزارش سه ماهه که در چند بند عرضه می شود اکتفا می کنم.

نکته اول این است که هرچه در هرم سازمانهای دولتی بالاتر می رویم حجم کارها و گرفتاریها و مسئولیت شدیدتر می شود. من معمولا 7 صبح از خانه خارج می شوم و در بهترین حالت 8 و نیم به خانه می رسم و عذاب وجدان دارم که نتوانسته ام به کارها به آن شکل که می خواهم و مطلوبم است برسم. اکثر پنجشنبه ها نیز در سفر یا ماموریت هستم. وضعیت وزیر به مراتب سخت تر و پردردسرتر است. از صبح خیلی زود تا نیمه های شب تقریبا در هفت روز هفته! سوالی که بلافاصله به ذهن متبادر می شود این است که آیا این تلاشهای زیاد بازدهی مطلوب دارند؟

نکته دوم در پاسخ به این سوال آنست که متاسفانه بخش قابل توجهی از وقت مدیران در جلسه تلف می شود. تعداد جلسات بسیار زیاد است و هر کدام خیلی طول می کشد. من بعد از یک ماه دریافتم که باید مدیریت جلسات را در دست بگیرم و خیلی از جلسات را می توانم به همکاران واگذار کنم. واقعا رفت و آمد و خستگی ناشی از آن در کنار زمان جلسات که حداقل دو ساعت به طول می انجامد توانفرساست. در یک جلسه که چندین وزیر حضور داشتند یکی از وزرا طاقتش طاق شد و جلسه را متوقف کرد و با صدای بلند شکایت کرد که این چه وضعیتی است که اکثر وقت من در رفت و آمد در جلسات کم بازده می گذرد و از کار اصلی ام افتاده ام. متاسفانه هنوز فرهنگ برگزاری جلسه غیرحضوری از طریق skype ایجاد نشده است. متاسفانه فرهنگ کم و گزیده گفتن در میان ما وجود ندارد..... . متاسفانه نه تنها جلسات پرتعداد کم نیست بلکه جلسات دو نفره نیز بسیار زیاد است. اکثر افراد اصرار دارند که با خود وزیر یا خود معاونان وی جلسه داشته باشند. در بهترین حالت اطمینانی وجود ندارد که مطالب مورد نظر هر فرد اگر مکتوب شود جدی گرفته می شود.

نکته سوم این است که آدمی احساس می کند اثرگذاری اش به مراتب کمتر از چیزی است که انتظار دارد. روز به روز به این باور بیشتر می رسم که همه روی بیمار بودن اقتصاد اجماع داریم اما روی چگونگی اصلاحات اقتصادی هیچ اجماعی نداریم. شاید تنها نقطه ای که مردم، نخبگان، اپوزیسیون و بسیاری از مسئولان در آن مشترک هستند این است که فعلا بگذاریم وضعیت همان که هست بماند چون نمی توانیم روی تغییر به همفکری برسیم و نمی توانیم هزینه های تغییر را مدیریت کنیم. در چنین شرایطی البته آدمی احساس می کند که ثمره اینهمه تلاش و وقت گذاشتن چیست؟ وقتی صندوق های بازنشستگی با مشکل روبرو هستند بازهم مصوبات هزینه زا در مجلس به تصویب می رسد. در چنین وضعیتی آدمی می ماند که چه عقلانیتی بر نظام تصمیم گیری حاکم است؟ تقریبا یکی از دستور جلسه های کمیسیون فرعی اقتصاد که هر هفته شرکت می کنم آنست که در گذشته یک وظیفه هزینه زا برای دولت تعیین شده و اینک آن امتیاز به شکل حق مسلم برای بخشی از جامعه در آمده و اینک دولت منابعی ندارد تا آن را پرداخت کند. همه اعضای جلسه که از معاونان وزرا هستند هرچقدر بالا و پایین می کنند نه می توانند قانون را عوض کنند و نه می توانند بودجه ای جور کنند.

باید باور کنیم که راه برونشوی اقتصادی در یک بسته اجتماعی-اقتصادی-سیاسی نهفته است و با روند گذشته نمی توان این مسیر را ادامه داد. در سخنرانی دزفول به اعتقاد خودم نکته مهمی را گفتم و آن این بود که کشور ما یک فرصت طلایی داشت تا تمام سوء مدیریتهای چند دهه قبل را جبران کند و اصلاحات اقتصادی بدون درد داشته باشد و آن فرصت طلایی دهه هشتاد با درآمد بالای نفت بود اما متاسفانه با عملکرد آقای احمدی نژاد نه تنها این فرصت بی بدیل از دست رفت بلکه بحرانها شدت گرفت و اینک سررسید همه بحرانها فرارسیده است. در چنین شرایطی دیگر امکان اصلاحات بدون درد وجود ندارد ولی هیچ اجماعی روی این جراحی همراه با درد و خونریزی وجود ندارد و البته بیمار ماندن بدن اقتصاد و عدم معالجه دیگر به صلاح نیست. بیماری اقتصاد ما نه تنها یک تهدید سیاسی برای نظام سیاسی بلکه یک تهدید برای تمدن ایرانی است. کافی است به مسئله آب به عنوان یک مصداق نگاه کنیم.

نکته چهارم این است که سابقا تلاش می کردم به عنوان یک معلم، یک نویسنده و مشاور اقتصادی فرد ممتازی باشم و استانداردهایم را در حد توانم بالا می بردم ولی در مقام مدیریت با این مسئله روبرو هستم که باید یک سازمانی را به حرکت درآورم و بالا ببرم. تعریف مدیریت یعنی اجرای کار توسط دیگران. این همراه کردن دیگران یعنی مدیریت سازمان که در آن همه عوامل مختلف مدیریت مثل رفتار سازمانی، ارتباطات، برنامه ریزی، مدیریت نیروی انسانی و ... ایفای نقش می کنند. قبلا کافی بود بر تنبلی خود فائق آیم تا برای بالا بردن کیفیت کارهایم تلاش بیشتری کنم اما اینک لازم است به نحوی دیگران را به حرکت سریعتر ترغیب کنم. این در حالی است که در یک مجموعه به شدت دولتی محدودیت ها بسیار شدید است و قدرت انتخابها بسیار کم. در مجموعه های دولتی هم نیروهای با انگیزه و توانمند وجود دارد و هم نیروهای کم انگیزه و کم توان. مهمترین برنامه من این است که نیروهای ارزشمند را همراه کنم تا نیروهای کم انگیزه یا احیانا کم توان ببینند که مجال رشد دارند و فرصتی برای بالندگی بیشتر پیش روی خود ببینند.

نکته پنجم این است که سازمانهای ما به دلایل تاریخی مختلف سازماندهی های نسبتا پیچیده ای دارند. بخش مهمی از وظیفه هر کس در این نظام کاری ارتباطات است. ارتباطات نه به معنی بد کلمه بلکه به معنی خوب آن یعنی ایجاد اعتماد و اطمینان و برانگیختن حس همکاری. خیلی از وقتها افراد با ذهن های بسیار بدبین و مشکوک به هر فرد جدید نگاه می کنند و بخشی از انرژی شما به عنوان بخشی از یک سیستم اجرایی معطوف به حذف این امور می شود. بخشی از فعالیت های سازمانی در ایران و همه جا معطوف به سیاست سازمانی است یعنی افراد در سطوح مختلف دلنگران منافع سازمانی هستند تا منفعت کل یک مجموعه و چالش بر سر این مسئله وقت، انرژی و توان زیادی می برد.

نکته ششم آنست که حجم بالای کارهای یادشده موجب می شود اولا فرد تمرکز نداشته باشد. من به سرعت خودم به این عارضه مبتلا شدم و پیوسته ذهنم درگیر موضوعات متنوع و متعدد می شود و نمی توانم روی هر کدام به میزانی که مطلوب است تمرکز کنم. باید به سرعت تصمیم بگیرم. تنها راه نجات من این است که پیوسته خودکار و کاغذ کنارم نگه می دارم تا مواردی که لازم است را یادداشت کنم و از ذهن خارج نمایم. ثانیا حجم بالای کارهای یادشده موجب می شود تا مدیران اجرایی اصلا فرصت مطالعه و خواندن عمیق نداشته باشند و اگر کسی قبلا مشق حکمرانی نکرده باشد واقعا در مقام عمل هیچ فرصتی برای آموختن اصولی وجود ندارد و نتیجه اش سعی و خطا در حکمرانی خواهد بود. این دردآور است که در گذشته بسیاری از مسئولان وقتی از سمتی کنار رفتنند تازه به این صرافت افتادند که علوم مربوطه را بیاموزند و مدرک مرتبط را با شرکت در دوره های تخصصی کسب کنند. برای من که همیشه در زندگی ام روزی که مطالعه نکنم یا مطلبی ننویسم را یک روز هدر رفته تلقی می کردم رنج آور است که این سه ماه حتی یک کتاب نرسیدم بخوانم. بیشتر یادگیری که در سمت های اجرایی ایجاد می شود محصول دیدارهای رودررو و مطالب مطروحه در جلسات است. آیا حجم این یادگیریها زیاد است؟ متاسفانه نه! تعبیری که معمولا استفاده می کنم آنست که آنچه قبلا می دانستم را اینک با دو چشم می بینم و با پوست و گوشت خود لمس می کنم. قطعا پختگی بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده ام و شاید دیگر در مقایسه با آدمی که سه ماه قبل بودم تغییراتی پیدا کرده باشم اما این تغییر محصول دانش بیشتری نیست بلکه محصول تماس مستقیم تر با واقعیت سخت بیرونی است که قبلا در موردش تنها می دانستم! هنوز اعتقاد راسخ دارم که معلمی، نویسندگی و اصولا روشنفکری نقش بسیار مهمی است و اگر خوب ایفا شود کارکردها و خدمات مهمی می تواند داشته باشد اما مسئولیت اجرایی نیز در به عمل درآوردن ایده های درست کارکرد خود را دارد. هیچ کدام به نفع دیگری قابل صرف نظر کردن نیست و وقتی این دو موثر هستند که جامعه و کل نظام حکمرانی روی ریل مناسبی قرار گیرد.

پروژه بزرگی که مقارن حضورم در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شروع شد پروژه واگذاری انبوه بنگاه های وابسته به این مجموعه است. روز به روز بیشتر در می یابم که خصوصی سازی چنین مجموعه متنوع ای امر پیچیده ای است و نسخه واحد و زرینی نیست که برای همه کارگر باشد. تک تک شرکتها نیازمند بررسی خاص هستند و محدودیت ها و ملاحظاتی که وجود دارد کار را سخت می کند. در کشورهای توسعه یافته نهادهای مالی پیشرفته ای هستند که کمک کار چنین فرآیندی هستند اما در کشور ما هنوز نهادهای مالی به چنین سطحی از خدمات نرسیده اند و همه ریسک آن متوجه مجریان می شود بدون اینکه منافعی متوجه آنها شود. همین امر اجرای چنین کار بزرگی را به مراتب دشوار می کند.

سخن آخر اینکه ما حق نداریم ناامید باشیم. ما که به آینده کشور دلبسته هستیم و هر روز در سیمای فرزندانمان مردان و زنان آینده را می بینیم مجاز نیستیم تسلیم بزرگی مشکلات شویم. بزرگی مشکلات را بیش از گذشته حس می کنم اما به همان نسبت رنج و درد ناشی از فهم اینکه تداوم وضع موجود برای کشور مصلحت نیست انگیزه بیشتری برای تلاش ایجاد می کند. آیا موفق خواهیم شد؟ ان شالله که چنین باشد و در این مسیر به پشتیبانی و همدلی با یکدیگر نیازمندیم.

https://telegram.me/ali_sarzaeem

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: