×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 91
شنبه, 22 دی 1397 19:41

محمد ماشین چیان: آزادی و احترام

محمد ماشین چیان
کارشناس اقتصادی و سردبیر مجله بورژوا
هرچند در نگاه نخست ممکن است این موضوع بر بسیاری پوشیده باشد؛ اما دنیای مدرنی که امروز در آن زندگی می‌کنیم از جهات متعددی محصول لیبرالیسم است. استیون پینکر، روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد در کتاب مفصل بیش از ۵۰۰ صفحه‌ای اخیرش «روشنگری، اکنون » ترجیح می‌دهد از تعبیر روشنگری به عوض لیبرالیسم استفاده کند و با انبوهی از آمار و جداول به توضیح چیستی و نتایج آن بپردازد. باکی نیست، اسمش را هرچه بگذاریم، روشنگری، لیبرالیسم یا تعبیری که نگارنده به آن اقبال بیشتری دارد، یعنی آزادی‌خواهی، ویژگی‌های برجسته‌ای دارد که تعقیب ردپای آن را در قاطبه دستاوردهای بشر مدرن آسان می‌کند.
 

محور آزادی‌خواهی فرد است و مقصود از فرد، اشراف و عالی‌جنابان و شاهزادگان و خان‌زادگان و نژاد طلایی نیست. مقصود از فرد مردمان عادی کوچه و بازار است. گرچه نه آزادی و نه سلطه، نه دادوستد و نه غارت، هیچ‌گاه برای انسان‌ها مفاهیمی بیگانه نبوده‌اند؛ اما تجربه‌ آزادی و دادوستد برای بورگ‌‌نشین‌های اروپایی شاید از یک جهت بیگانه شد: مردمان عادی کوچه و بازار که یکدیگر را شایسته‌ دادوستد می‌یافتند. کم‌کم یکدیگر را شایسته احترام نیز یافتند و به مرور آن «احترام» در نحوه‌ سخن گفتن‌شان با یکدیگر نیز انعکاس یافت. این‌‌گونه شد که در تحولی شاید بی‌سابقه در تاریخ به‌تدریج، انحصار منزلت اجتماعی از دست طبقات ممتاز- اربابان و فیلسوفان و منشیان و شاعران و قاضیان و کشیشان و شهسواران‑ به در آمد و مردم عادی کوچه و بازار نیز که فعالیت عمده ایشان در زندگی به‌سادگی همان کسب معاش‌شان در بازار بود، به اعتبار همان کسب‌وکار خود، صاحب منزلت شدند. عوام‌الناس اهل کسب‌ و صنعت و تجارتهم محترم شدند.

اجازه بدهید مثالی بزنم. در دنیای باستان تاریخ حکایت اشراف و شاهان و کشورگشایان و سپهسالاران بود. از طلوع آزادی‌خواهی به این سو، هرچه پیش‌تر آمده‌ایم اهمیت اینها کمتر شده است. در جنگ‌هایی که در دنیای امروز اتفاق می‌افتد دیگر مانند گذشته (تقریبا در تمام طول تاریخ بشر) جلال و شکوه پخش نمی‌کنند. اینکه کدام ژنرال در نبرد پیروز شده او را به صدر اهمیت و توجه درجامعه پرتاب نخواهد کرد. جنگ شری است ضروری که برای دفاع (یا در مورد ابرقدرت‌ها به بهانه‌های ژئوپلیتیک و ...) هرچند بسیار کمتر از گذشته اتفاق می‌افتد، اما دیگر به تعبیر رندولف بورن در بحبوحه جنگ جهانی اول، جنگ متضمن سلامت حکومت نیست. در سنت لیبرال این جایگاه مردمان عادی؛ یعنی صنعتگران، کارآفرینان و هنرمندان است که اهمیت یافته است. تقریبا خمسی از قرن بیست و یکم گذشته، و در این مدت پادشاهان و سرداران دیگر جایگاه بزرگی در تاریخ نداشته‌اند. مهم‌ترین شخصیت‌های دنیای امروز استیو جابزها و بیل گیتس‌ها و هنرمندان و ورزشکاران هستند. افرادی عادی با سواد عادی و از خانواده‌های عادی که توانسته‌اند در حوزه‌ای به سایر مردمان جامعه خیری برسانند. خواه با نوآوری در صنعت و کسب‌وکار و خواه با سرگرم کردن ایشان در سینما یا در زمین بازی و ورزش. لازم است لختی در این باره تامل کنیم تا اهمیت و عظمت موضوع روشن‌تر شود. هرچند در ایران امروز ما عده‌ای همچنان اصرار دارند تا ارزش‌های باستانی را حفظ و احیا کنند، اما قاطبه جامعه با سنت روشنگری همراه شده است. علی دایی‌ها و پرویز پرستویی‌ها و صادق زیباکلام‌ها امروز در کشور جایگاهی پیدا کرده‌اند که در این سرزمین کهن هرگز مسبوق به سابقه نبوده است. پس تا اینجای کار اهمیت یافتن مردمان عادی در جامعه اتفاق عجیبی نیست.

البته در ایران امروز جای خالی رحمان گلزارها و محمود خیامی‌ها به روشنی حس می‌شود. هرچند در همه دنیا سلبریتی‌هایی از میان مردم اهمیت یافته‌اند؛ اما چنانکه رفت این کارآفرین‌ها و صنعتگران هستند که دنیای امروز را ساخته‌اند و پیش می‌برند نه ژنرال‌ها و پادشاهان و نه هنرپیشه‌ها و روشنفکران. اینکه امروز چگونه زندگی می‌کنیم و از چه موهبات و امکاناتی برخورداریم، نتیجه تصمیم و برنامه‌ریزی سیاستمداران و سرداران و پادشاهان نبوده، بلکه محصول نوآوری و خلاقیت و مدیون زحمات کارآفرین‌ها و صنعتگران بوده است. باری، چرایی وضع امروز در ایران داستان پرآب چشمی است که مجال دیگری می‌طلبد. همین بس که با نقض مالکیت از بسیاری از بزرگان، چرخ صنایع را به برخورداران از ژن و ارتباطات خوب سپرده‌ایم و سپس با برنامه‌ریزی مشتی بوروکرات سعی کرده‌ایم آنها را هدایت کنیم. کشتی صنعت ایران اگر امروز به گل نمی‌نشست، عجیب بود.

نکته مهم دیگر این است که در غیاب این صنعتگران و کارآفرینان و اندیشمندانی که چندقدم جلوتر از بقیه مردمان عادی جامعه را پیش می‌برند. هنرمندان و ورزشکاران و روشنفکران فرصت یافته‌اند نقش مهم‌تر و پررنگ‌تری در جامعه ایفا کنند. شاید مهم‌تر از آنچه باید و شاید. افرادی که بزرگ‌ترین توانمندی‌شان در سرگرم کردن خلق بوده است خواه‌ناخواه در شرایطی قرار گرفته‌اند که بار سنگین نیازها و خواست‌های جامعه را بر دوش بگیرند. عملکرد ضعیف دولتی که بر دخالت در همه حوزه‌های زندگی مردم اصرار دارد؛ اما در ایفای حتی بند الف و ب وظایفش درمانده، همچنین فسادی که در دستگاه عریض و طویل اداری زبانه می‌کشد و نبود شفافیت و برگزاری امنیتی کوچک‌ترین خدمات دولتی بر این مشکل افزوده است. اعتماد عمومی، یکی از بنیان‌های مشروطه است؛ ایده این است که مردم در فرآیند دموکراتیک به نمایندگان منتخب‌شان اعتماد کرده و اتخاذ تصمیمات عمومی را به ایشان واگذار کنند. اگر افراد منتخب نتوانند آن اعتماد عمومی را حفظ کنند، به‌خصوص در شرایطی که فساد به امری عادی تبدیل شده و به‌عنوان نمونه در صحن مجلس وزیر کابینه و نمایندگان مردم راجع به سهم‌خواهی شخصی و توزیع رانت با یکدیگر بحث کنند، اعتماد عمومی خدشه‌دار می‌شود. آن وقت است که مردم، حتی برای تحقق اهداف و نیازهای عمومی که وظیفه دولت است به افراد شاخص و شناخته‌شده میان خودشان روی خواهد آورد. نکته جالب راجع به اعتماد عمومی آن است که در عموم نظام‌های حقوقی پیشرو، بررسی آن و تشخیص خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی در صلاحیت دادگاه نیست.

به‌عبارت دیگر اعتماد عمومی پدیده‌ای قانونی نیست، بلکه موضوعی اجتماعی است و قضاوت درباره آن و حکم آن نهایتا در ذهنشهروندان صادر خواهد شد. به هرحال، متاسفانه هنرمندان و ورزشکاران و روشنفکران ما تجربه چندانی در به‌دوش کشیدن چنین وظیفه سنگینی ندارند و در نخستین قدم‌ها اشتباهات زیادی مرتکب شده و عملکرد چندان شفافی نداشتند که باعث شد دولت که خود از اعتماد عمومی بالایی برخوردار نبود، برای اعاده اعتماد عمومی وارد عمل شود. به باور نگارنده اما کمدی مورد اشاره تنها ابتدای راه است. چنین حرکت‌هایی در حوزه عمومی به‌مرور می‌تواند منشأ شکل‌گیری نهادهای کارآمدی در جامعه مدنی شود و از آنجا که مطالبه مردم از سلبریتی‌ها نافذتر از مطالبه ایشان از سیاستمداران است، دست‌کم سلبریتی‌ها بالقوه می‌توانند به سمت شفافیت در عملکرد حرکت کنند.

فراموش نکنیم که سلبریتی‌ها با مشارکت در حوزه عمومی تمام اعتبار و آینده شغلی‌شان را در معرض ریسک قرار می‌دهند. مضاف بر اینکه ایشان، برخلاف سیاستمداران و مسوولان، از گزند شکایت و اقامه دعوی در دستگاه قضا مصون نیستند و در صورت خیانت در امانت افراد حقیقی بالقوه می‌توانند از ایشان شکایت کنند. نکته دیگر آن است که در مشارکت در عرصه عمومی انحصاری وجود ندارد.

یکی از اتفاقات جالب در کشور ظهور عده‌ای سلبریتی رسانه‌های اجتماعی بود که اصلا به‌خاطر تلاش برای ارائه خدمات عمومی معروف شدند. افرادی عادی که با جذب کمک‌های مردمی سعی در کمک به نیازمندان و زلزله‌زدگان و غیره بودند. هرچند در چنین فرصت‌هایی معمولا سروکله شیادان هم پیدا می‌شود؛ اما با راهبردهای امتحان‌پس‌داده‌ای چون تصویب قاعده افشای اطلاعات حساب‌های عمومی (که کمک‌های مردمی در آنها جمع می‌شود) می‌توان بستر اولیه برای شکل‌گیری نهادهایی با ارزش در جامعه را فراهم آورد.

اعتماد عمومی بنیان حکومت مشروطه و فرآیند دموکراتیک است. خدشه‌دار شدن آن برای هر جامعه‌ای بهای سنگینی به‌دنبال خواهد داشت و در غیاب آن در هیچ جامعه‌ای سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. آنچه امروز به‌عنوان بحران اعتماد عمومی مطرح می‌شود؛ هشداری است به دولت (به‌معنای عام) برای جدی گرفتن اصلاحات و تلاش بیش از پیش برای گردن نهادن به حاکمیتقانون به اصلاح رویه‌های غیرشفاف کنونی.

منبع: دنیای اقتصاد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: