چهارشنبه, 02 دی 1394 17:23

همایش الگوی ایرانی توسعه، در سازمان عدالت و آزادی با حضور محمد ستاری‌فر، علی سرزعیم و عبدالحسین ساسان

نوشته شده توسط

مسئولان برای خواستن توسعه همگرا شوند

نخستین همایش الگوی ایرانی توسعه با حضور محمد ستاری‌فر، علی سرزعیم و عبدالحسین ساسان برگزار شد. این همایش از دو جهت با دیگر همایش‌های هم‌سبک خود تفاوت داشت. اول اینکه یک حزب سیاسی برای اولین‌بار در کشور اقدام به برگزاری چنین همایشی کرده که در میان احزاب تاکنون دیده نشده است. دومین موضوع اما برگزاری این همایش به سبک همایش‌های برگزارشده در داووس است که به‌نظر می‌رسید، برگزارکنندگان آن در چنین چینشی، عمد و اصرار داشتند؛ دو سخنرانی و بعد میزگردی با حضور سه نفر از اقتصاددان‌ها. محمد ستاری‌فر، رئیس اسبق سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و استراتژیست برنامه چشم‌انداز ٢٠ساله، ریشه دست‌نیافتن ایران به توسعه را سیاسی دانست و همگرایی میان مسئولان کشور برای توسعه‌خواهی را راهکار پنداشت. علی سرزعیم، مشاور مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری نیز از زاویه اقتصاد سیاسی به واکاوی توسعه‌نیافتگی ما ایرانیان پرداخت و خواستن اجزای حاکمیت و مسئولان سیاسی را شرط دست‌یابی به توسعه دانست. عبدالحسین ساسان، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه اصفهان در میزگرد این همایش به دیگر اقتصاددانان اضافه شد و قدری با بررسی ریشه تاریخی توسعه‌نیافتگی، دلیل نرسیدن ایران به این هدف در دوره‌های تاریخی را، ضعف نهادی و بدنهادها در اقتصاد ایران دانست.  

محمد ستاری‌فر:
مشکل توسعه در ایران سیاسی است
مباحث توسعه که امروز ذهن من و شما را درگیر خود کرده، سابقه‌ای ٢٠٠ساله دارد و توسعه پایدار و همه‌جانبه نیازمند ادبیات، فرهنگ، تاریخ، تمدن، نیروی انسانی، جغرافیا و... است که ایران همه آنها را یک‌جا دارد. در کنار آنها، این کشور از نظر کارشناس و نظریه‌پرداز نیز کمبودی ندارد. پس با همه این اوصاف مشکل توسعه ایران کجاست؟ به عقیده بنده مشکل توسعه ایران در عرصه سیاسی است که تحول و تکوین آن نسبت به دیگر عرصه‌ها عقب‌تر مانده و رشد نکرده است.
همگرایی میان تفکرات و کارشناسان دنیا در ٤ دهه گذشته باعث شده سرعت توسعه در جهان افزایش دوچندان داشته باشد و کشورها با همگرایی و قانونمندی توانسته‌‌اند، راه توسعه را بپیمایند و به نقطه فعلی برسند. امروز توسعه، تقلیدی یا وارداتی نیست و یک قانونمندی در همه مسیرهای جهان به وجود آمده است. اگر به تاریخ این کشور نگاه کنیم، قبل از انقلاب، هنگامی که تکنوکرات‌ها و دیوان‌سالارها توانستند با یکدیگر همگرایی پیدا کنند، اولا برنامه‌های توسعه‌ای نوشته شد، ثانیا کشور به سمت توسعه قابل‌قبولی حرکت کرد. شاید بتوان گفت در ٧٠ سال گذشته، هنگامی که با یک همگرایی اهداف سیاسی دو جناح موجود در ایران تأمین شده، رشد اقتصادی و توسعه به وجود آمده است. در سال‌های ٨١ تا ٨٣ میان قوای کشور یک همگرایی وجود داشت و رشد اقتصادی کشور یک رشد تاریخی بود. من در آن زمان، هنگام ارائه گزارش به رهبری انقلاب، خواستار پایداری این رشد بودم و حتی اعتقاد داشتم رشد اقتصادی ٨,٤ درصدی برای کشور کم است، اما متأسفانه به دلیل نبود همگرایی در میان تفکرات سیاسی، باعث شد با رفتن دولت اصلاحات و مستقرشدن دولت بعدی، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی به عنوان شبکه اعصاب کشور منحل و تفکرات جدید بر برنامه‌های اقتصادی و توسعه‌ای کشور حاکم شود. همین موضوع کار را به جایی رسانده است که امروز رشد اقتصادی نامناسبی داریم و حتی آرزویمان این شده است که به رشد شش‌درصدی و پایدار دست یابیم. باید از سیستم سیاسی تدبیر کشور پرسید؛ چرا کشورهایی مثل کره، سنگاپور و مالزی تا به این حد مسیر توسعه را طی کرده‌اند؟ مسئولان این ممالک اراده‌ای برای توسعه داشتند و برای این کار یک همگرایی در کشورهایشان ایجاد کردند. این در حالی است که ایران از معدود کشورهای جهان است که همه نهاده‌های توسعه را یک‌جا دارد، یعنی واقعیت تاریخی، واقعیت تمدنی، واقعیت مدنی، درآمد یا واقعیت اقتصادی و نهادهای توسعه را یک‌جا دارد، اما اینکه چرا از انقلاب مشروطه تاکنون، با وجود همه این واقعیت‌ها نتوانسته‌ایم توسعه داشته باشیم، یک سؤال اساسی است. ایران جزء اولین کشورهایی است که برنامه توسعه داشته، اما پیشرفتی در توسعه نداشته است. قطعا مشکل در این کشور سخت‌افزاری نیست چون خداوند، نفت با درآمد سرشار، تمدن، تاریخ و فرهنگ به کشور اعطا کرده است، مشکل این کشور، مشکل نرم‌افزاری است به همین دلیل است که هرگاه وفور درآمد ارزی داشته یا توانسته‌ایم خوب نفت بفروشیم، اقتصاد بدی داشته‌ایم، چون وضع نرم‌افزاری کشورمان خراب بوده است. ما تاکنون روی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور که شبکه اعصاب کشور محسوب می‌شود، هیچ سرمایه‌گذاری‌ای نکرده‌ایم، راز و رمز توسعه، چگونگی کار کارشناسی است. در ٣٥ سال گذشته هرجا حداقل همگرایی در این کشور ایجاد شده، وضع کشور در بهترین حالت قرار داشته است، اما زمانی که ارز به‌وفور یافت شده، اما همگرایی وجود نداشته، کشور هیچ پیشرفتی نداشته است. متأسفانه ما در نظام‌سازی داخل کشور دچار اُتیسم شده‌ایم. اگر می‌بینیم در سال‌های ١٣٨٠ تا ١٣٨٢ بالاترین نرخ رشد اقتصادی یعنی٨.٤ درصد را به دست می‌آوریم، به دلیل همگرایی بوده که در آن زمان به وجود آمده است.اقتصاد، پول و سرمایه‌گذار باهوش هستند و دعواهای حیدری نعمتی که در کشور به وجود می‌آید را زیر نظر دارند. نبود همگرایی بین دستگاه‌ها، گره‌ توسعه محسوب می‌شود. واگرایی در این کشور همواره ترمز پیشرفت را کشیده و نگذاشته است ما به سرمنزل مقصود برسیم.
ریشه‌ها و بدنه اجتماعی، ایجاد فضا و نهادهای قانونی، فضای اجرا و حکمروایی از الزامات توسعه‌یافتگی هستند. توسعه امری است که به تک‌تک افراد جامعه مربوط می‌شود و این نیست که همه بنشینند تا حاکمیت برای توسعه تصمیم بگیرد. توسعه امروز کشورهای اروپایی به دلیل تفکر توسعه‌ای است که از انقلاب صنعتی تاکنون در ذهن تک‌تک افراد این جوامع ایجاد شده است.
ایرانی‌ها وقتی می‌توانند به توسعه برسند که بین باورها، فرهنگ‌ها و تلقی‌ها و سنت‌های خود و حوزه اجتماعی و سیاسی بتوانند تعادل ایجاد کنند و مردم حق خود نسبت به جامعه و حق دولت نسبت به خود و بالعکس را بدانند و هرگاه هماهنگی در جامعه مدنی ایجاد شد، آن‌گاه می‌توان ادعا کرد به دنبال توسعه هستیم.
از سال ١٩٦٠ تا ١٩٨٠ ایران، مالزی، تایوان و کره در یک مسیر قرار داشتند؛ یعنی دولت بر بازار احاطه داشته و این‌چنین اقتصادی بر این کشورها حاکم بوده است، اما پس از سال ١٩٨٠ و پس از جنگ، همه کشورهای هم‌رده ایران به این نتیجه رسیدند که باید بازار، بالادست اقتصاد باشد و دولت فقط بستر‌سازی کند، اما متأسفانه در ایران این اتفاق رخ نداد و اقتصاد بیش از گذشته به سمت دولتی‌شدن رفت و بسترسازی توسعه ضعیف و ضعیف‌تر شد. تا جایی که امروز ٨٠ درصد اقتصاد ایران توسط دولت کنترل می‌شود و تا زمانی که کنترل دولت از روی اقتصاد برداشته نشود، هیچ دولت و هیچ شخصی به عنوان رئیس‌جمهور نمی‌تواند وضع اقتصاد را بهبود بخشد.
امروز ایران به‌شدت نیازمند گفتمان مسئولان است؛ مشکل امروز ایران نبود جمع‌گرایی است که باعث شده عقل سازمانی در این کشور گسترش پیدا نکند. اگر امروز و پس از بازشدن گره تحریم‌ها، بین حاکمیت، مردم و بازار همگرایی ایجاد نشود، دوران پساتحریم هم نمی‌تواند اوضاع اقتصادی کشور را بهبود بخشد. کشورهایی که رویکرد اصلاحی خود را با تکیه بر منابع مادی و ثروت‌های طبیعی پیش می‌برند و درواقع این منابع و ثروت‌ها بر برنامه‌ریزی‌های آنها مؤثر است، تاکنون نتایج مأیوس‌کننده‌ای از خود به جای گذاشته‌اند، چراکه منابع مادی و فیزیکی در کوتاه‌مدت برای توسعه مهم نبوده بلکه در درازمدت بر یکی از متغیرهای اقتصاد اثرگذار بوده است. کشورهایی که تکیه‌گاه اصلی آنها بر حوزه‌های نرم‌افزاری ساخته شده است، با وجود نقد گسترده، کارنامه قابل‌قبولی دارند.ایران سخت نیازمند پیکره‌بندی نیروهای سیاسی است. اصلاح‌طلبی باید رویکرد همگرایی داشته باشد، حکمروایی و دولت - ملت نیز باید با یکدیگر همگرا باشند تا توسعه در نهادهای مدنی و سپس توسعه کشور اتفاق بیفتد.

علی سرزعیم:
گره توسعه در ایران، نبود تفاهم بر سر  توزیع توسعه
اگر فکر می‌کنید هنوز در کشور هستند مراکزی که برای اداره کشور قائل به برنامه نیستند، در اشتباه هستید. امروز در ایران همه ارگان‌ها به برنامه اعتقاد دارند و اگر فکر می‌کنید در کشور مدیران یا اشخاصی هستند که کار کارشناسی را قبول ندارند، در اشتباه هستید چراکه امروز همه به این نتیجه رسیده‌‌اند که کار کارشناسی، لازمه پیشرفت است.
اگر از یک اقتصاددان از لازمه‌های توسعه اقتصادی بپرسید، بی‌درنگ نیروی انسانی، فناوری، موقعیت جغرافیایی، جریان اقتصادی، آب‌وهوا و.... را معرفی می‌کند و درعین‌حال قوه قضائیه، نیروی نظامی، انتخابات و زیرساخت‌ها مانند راه‌آهن، فرودگاه و جاده همگی از لازمه‌های توسعه یک کشور هستند که ایران همه این لوازم را برای توسعه داشته و دارد؛ شاید در حد ایده‌آل نباشد، اما نسبت به بسیاری از کشور‌ها بهتر است.
ایران کشوری است که همه نهادهای توسعه را دارد، اما متأسفانه خروجی توسعه را ندارد. دقیقا مانند آشپزی هستیم که همه مواد اولیه برایش حاضر است، ولی تاکنون چیزی درست نکرده است.
گره توسعه کشور ایران در اقتصاد سیاسی است
هنگامی‌که علل عقب‌ماندن از توسعه کشورهای جهان را بررسی یا کتب توسعه را مطالعه می‌کنیم، درمی‌یابیم فرهنگ، فقر و نیروی انسانی ناکارآمد جملگی مواردی هستند که جلوی پیشرفت کشورها را می‌گیرند و نمی‌گذارند برخی از کشورها پیشرفت کنند. نمونه بارز آن، کشورهای آفریقایی هستند و اینجاست که علم توسعه می‌گوید کمک‌هایی از بیرون باید اقتصاد این کشورها را به سمت پیشرفت سوق دهد. نظریه‌ای دیگر می‌گوید کشورها توسعه نمی‌یابند، چراکه نمی‌دانند چگونه باید توسعه پیدا کنند و در این کشورها مسئولان سیاست‌هایی را اتخاذ می‌کنند که تصورشان این است به اقتصاد و توسعه کشور کمک کرده‌‌اند، اما درواقع کشور را از رسیدن به توسعه بازداشته‌اند؛ مثل برخی از کمک‌های کلان مالی به برخی از پروژه‌ها؛ بنابراین در چنین نگاهی مسئله توسعه، در ندانستن بوده است. سیاست‌هایی که اتخاذ می‌شود اصولا درون‌گرا‌محور، اختلالات تصمیمی، تحت فشار قراردادن بنگاه‌ها، بنگاه‌داری دولتی، بی‌انضباطی دولت‌ها و عدم‌ استقلال بانک مرکزی از تصمیماتی است که توسط مدیرانی گرفته می‌شود که نمی‌دانند توسعه باید چگونه باشد. راه‌حل نجات این‌گونه کشورها نیز کمک خارج از کشور است، اما این بار؛ نه این‌گونه که آنها را به سمت جلو حرکت دهد بلکه بانک جهانی درخصوص چنین کشورهایی به آموزش روی آورده است. یعنی مسئولان کشورها را برای تعلیم دعوت کرده یا مشاور خود را به آن کشور فرستاده تا آموزش‌های لازم را به مسئولان اقتصادی آن کشور بدهد تا کشور به سمت توسعه حرکت کند. دیدگاه آموزشی نیز ٢٥ سال توسط بانک جهانی ارائه شد، اما هنوز کشورهایی بودند که تغییری در مسیر توسعه آنها ایجاد نشد. بررسی‌ها نشان داد مشکل برخی از کشورها، نتوانستن و ندانستن نیست بلکه مشکل اصلی نخواستن است، یعنی مسئولان چنین کشورهایی برای انجام سیاست‌های هزینه- فایده انجام می‌دهند، اما هزینه- فایده آنها سیاسی است و اگر سیاستی به نفعشان باشد انجام می‌دهند، اما اگر نباشد انجام نخواهند داد. بررسی‌های این دیدگاه نشان داد پیچیدگی بیشتر است، چراکه گاهی شخص رئیس‌جمهور یک کشور مسئله نیست، یعنی حتی رئیس‌جمهور یک کشور می‌خواهد توسعه باشد، اما بازهم توسعه انجام نمی‌شود. گره در چنین کشورهایی دقیقا نبود تفاهم یا دعوا بر سر منفعت‌هاست که جلو توسعه را می‌گیرد. اینجاست كه باید گفت بخشی از گره توسعه مربوط به اختلافات است. برای مثال، در کشور ایران سال‌ها پیش قرار بود قطار سریع‌السیر تهران اصفهان ساخته شود و همه بر این توافق داشتند این قطار به نفع تهران، اصفهان و استان‌های جنوبی کشور است ولی دعوا بر سر اینکه این قطار از مسیر نطنز- کاشان به سمت تهران برود یا از مسیر دلیجان، کار را ١٠ سال عقب انداخت و امروز هم که دوباره این طرح مطرح می‌شود، پولی برای کشور نمانده که بخواهد آن را اجرائی کند؛ یعنی درواقع نبود تفاهم، کل فایده یک طرح را از میان برد. ادبیات جدید اقتصاد سیاسی می‌گوید: منازعات میان ذی‌نفعان یک طرح توسعه‌ای باعث می‌شود میوه توسعه هیچ‌گاه نرسد. اگر می‌خواهیم به توسعه فکر کنیم باید منازعاتمان بر سر چگونگی توزیع را حل کنیم. ایران همه نهادهای توسعه را تا حد خوب دارد، اما مسئله و مشکل ما در سمت دیگری است. دقیقا در اقتصاد سیاسی که کشور توانایی حل منازعات سیاسی‌ای که توسعه ایجاد می‌کند را ندارد برای همین است که نمی‌توانیم گامی مناسب به سمت توسعه برداریم. دعوا بر سر کیک توسعه باعث شده تا اصلا کیکی در این کشور پخته نشود. ما برای حل مسئله توسعه کشور نیازمند گفتمان اجماعی هستیم. مسئولان، روشنفکران و احزاب باید به گفتمان اجماعی تن دهند تا گره توسعه حل شود. اصلا نیازی نیست رئیس‌جمهور، کارشناس باشد، ما در ایران کارشناس به اندازه کافی داریم. رئیس‌جمهوری که بتواند گفت‌وگوها را شکل دهد و دل‌ها را به هم نزدیک و اتفاق‌نظر ایجاد کند، سیاست‌مداری قوی است. امروز ظریف در جامعه خیلی محبوب است، چون یک گره بزرگ را از کشور باز کرده است، اما اعتقاد من این است که ما نباید به کار آقای ظریف دقت کنیم بلکه باید به همت آقای روحانی دقت کنیم. ظریف زمانی می‌تواند با ١+٥ مذاکره کند که آقای روحانی پشت‌سر او حمایت کند، مردم را بسیج کند و جلو فشارها بایستد. اگر امثال این حمایت‌ها باشد همه در همه زمینه‌ها می‌توانند ظریف باشند. عده‌ای در این کشور سهم توسعه دارند، اما اگر شما بخواهید جلو منافع عده‌ای را بگیرید آنها هم قطعا جلو توسعه شما را خواهند گرفت. در این کشور هیچ‌کسی دست‌بسته نیست. زمانی که منافع عده‌ای تهدید شود، آنگاه مباحث حاشیه افزایش می‌یابد؛ آنها مدام مشکلات کوچک را بزرگ و مسائل را مدام به یکدیگر مربوط کرده تا دولت شما را تضعیف کنند و عقیده بنده این است اگر توسعه کشور افزایش یابد، مخالفت‌ها بسیار کمتر خواهد شد.
انتخابات نیز با همه فوایدی که دارد یک مخاطره بزرگ نیز محسوب می‌شود و آن هم اینکه بخشی می‌خواهند اکثریت شوند و بخشی در اقلیت می‌مانند. همین موضوع باعث می‌شود منازعات سیاسی‌ای که اقتصاد توسعه از آن به عنوان گره توسعه یاد می‌کند، رخ داده و باز هم کشور در توسعه آن هم بعد از اتفاق مهم پساتحریم نتواند حرکتی انجام دهد. در کشور ایران یک گام دیگر جلوگیری از توسعه، مردم هستند. مردم ما مدام از توسعه و آمادگی خود برای اینکه کشور به سمت توسعه گام بردارد، سخن می‌گویند، اما زمانی صحبت از اصلاحات اقتصادی به میان می‌آید، همین مردم جلو آن ایستادگی می‌کنند. اگر به رشد اقتصادی کشور از سال ٧٩ تا ٨٩ دقت کنیم، یک رشد پنج درصدی در کشور وجود داشته که در همین سال‌ها کشورهای در‌حال‌توسعه رشد اقتصادی ٦,١ درصدی داشته‌اند. این موضوع یک پیام دارد. اینکه با روال موجود در رشد اقتصادی کشور ما، وضعیت بسیار نامناسبی در انتظارمان خواهد بود و رشد ما نیز پایین‌تر از میزان فعلی خواهد رسید. پیش‌بینی می‌شود با این وضع، کشور ما بین نیم تا دودرصد رشد اقتصادی داشته باشد که با این رشد نیز هیچ مشکل اقتصادی‌ای حل نخواهد شد و با پایین‌آمدن قیمت نفت نیز پروژه‌های عمرانی دیگری تعریف نمی‌شود. البته در کشور ایران هرگاه پول نفت کم شده، عقلانیت بیشتر شده، چراکه یاد خواهیم گرفت قوانین خوب ارائه کنیم و حالا دولت سعی می‌کند نقش بسترسازی برای حضور بخش خصوصی را فراهم کند و دیگر خود را طلایه‌دار اقتصادی کشور نداند.
میزگرد چگونگی ایجاد الگوی توسعه ایرانی
پس از سخنرانی محمد ستاری‌فر و علی سرزعیم، عبدالحسین ساسان به این جمع اضافه شد و این سه اقتصاددان در یک میزگرد تخصصی، نسبت به چگونگی ایجاد الگوی توسعه ایرانی به بحث پرداختند.
عبدالحسین ساسان: اگر امروز می‌بینیم توسعه پیشرفتی روبه‌جلو ندارد، به حلقه‌ای از گذشته‌های دور که به ما رسیده است، مربوط می‌شود. این روزها فرصت پیدا کرده‌ام به آرزوی خودم یعنی خواندن تاریخ ایران برسم و بررسی‌های شش ساله تاریخ ایران به من نشان داده در طول تاریخ هیچ‌گاه این کشور روی خوش ندیده است. در ایران تاکنون چندین نسل عوض شده است. روزی نسل ایرانی به‌شدت با نسل یونانی مخلوط شده؛ روز دیگری به‌شدت با نسل اعراب. چنین کشوری چگونه می‌توانسته توسعه داشته باشد با این مفهوم که توسعه بر هم‌افزایی ثروت نام دارد. در تمام زمان‌های تاریخ وقتی ما سعی به ثروت‌اندوزی یا توسعه‌گرایی کردیم، نهادهای ناکارا و بد، ثروت‌ها و حرکت توسعه ایران را نابود کرد.
ایران هنوز در قرن ٢١ چیزی به عنوان نهاد مالکیت ندارد. من به عنوان عضو کوچکی از جامعه علم اقتصاد در این جامعه، فقط یک وظیفه برای دولت قائلم و آن هم فقط تأمین امنیت است. به نظر بنده دولت باید امنیت غذایی، امنیت اقتصادی، امنیت سیاسی، امنیت اجتماعی و نظامی را در کشور برقرار کند. به نظر من توسعه باید از بطن جامعه انجام شود ما نباید منتظر دولت‌ها بمانیم ما باید خودمان حرکت کنیم. ما می‌خواهیم در کشورمان سن ازدواج پایین بیاید و اشتغال برای جوانان وجود داشته باشد، حالا اسم این موضوع پیشرفت، توسعه یا هرچیز دیگری می‌خواهد باشد. برای انجام و کاهش مشکلات در این کشور نهاد کم داریم ما در این کشور نهاد مالکیت و نهاد احترام نداریم. اگر می‌خواهیم الگویی ایرانی ایجاد کنیم، باید نهادسازی را شروع کنیم.
محمد ستاری‌فر: درباره الگوی ایرانی توسعه باید تصریح کنم پس از حضور بنده در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، از ابتدای انقلاب تا شهریور ١٣٨٠ همه برنامه‌های توسعه‌ای این کشور را بررسی کرده‌ایم و پس از جمع‌بندی به یک مشکل بنیادین برخوردیم و آن هم دست‌گذاشتن روی اصلاح حاکمیت است. به همین دلیل ایجاد سند چشم‌انداز پیشنهاد و مورد قبول مقام معظم رهبری قرار گرفت و پس از ابلاغ آن توسط رهبر انقلاب، یک‌ماه روی آن بحث شد و همه در مورد آن تلاش کردند. صداوسیما و رسانه‌ها به‌خوبی به آن پرداختند، اما پس از یک‌ماه سند چشم‌انداز مسکوت ماند و بعد برخی از افراد حاکمیت اعلام کردند این سند یک قانون آمریکایی است. چطور می‌شود گفت سندی که براساس قانون اساسی نوشته شده است، آمریکایی باشد و پس از انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در سال ١٣٨٤، این سند به‌درستی اجرا نشد و قانون همگرایی که قرار بود در کنار این سند در کشور ایجاد شود، نیز از میان رفت.
توسعه در کشوری که عدم تعادل حاد دارد نیازمند قدرتی است که شفافیت و پاسخ‌گویی داشته باشد. ایران نیازمند قدرت دولتی است که بسترساز باشد و قدرت سیاسی داشته باشد که پرچم دستش باشد و همه از او حرف‌شنوی داشته باشند. دولت باید خط‌های غفلت و مداخله را در جامعه دنبال کند تا کسی اشتباه نکند. الگوی توسعه تن‌دادن به خوبی‌ها است. ما قانون و برنامه کم نداریم، اینکه بیاییم مجددا یک الگوی توسعه ایجاد کنیم، اشتباه است. اگر کسی در این کشور درخواست پیشرفت داشته باشد باید گام‌به‌گام بر اساس همین برنامه‌ها و الگوها پیش برود. ما باید گام‌به‌گام حرکت‌کردن و تن‌دادن به پیشرفت را آموزش دهیم. ما با فرهنگ‌سازی و با استفاده از همین سند چشم‌انداز و برنامه توسعه‌ می‌توانیم مسیر توسعه را طی کنیم.
علی سرزعیم: ما نباید تسلیم تصمیمات نادرست گذشته باشیم. ما باید از خودمان این سؤال را بپرسیم کشورهای پیشرفته امروز دنیا که روزی در بربریت به سر می‌بردند، چگونه راه توسعه را طی کرده‌اند؟ چرا حاکمیت در کشورهای آنها به سمت عقل‌گرایی رفته است. باید به این نکته توجه کنیم كه طراحی توسعه یک مبحث بسیار مهم است که اگر به‌درستی انجام نشود، ما در راه توسعه به پوپولیسم برخورد می‌کنیم. بخشی از حضورنیافتن برخی جریانات در جاده توسعه بهانه است، اما بخشی نیز به دغدغه آنها برمی‌گردد. وقتی ما در کشوری زندگی می‌کنیم که چرخش اقتصادی درستی نداریم و سرمایه‌گذاری اجتماعی نامفهوم است، علت اصرار آنها فقط بر رشد و نادیده‌گرفتن توسعه منطقی است، اما مشکل این است که ما فقط روی یک موضوع تمرکز می‌کنیم. ما باید توسعه و رشد را توأمان ببینیم  نه بدون درنظرگرفتن یکدیگر. من با این موضوع که حتما باید یک الگوی ابداعی داشته باشیم، همدل نیستم ولی قاعده‌هایی هستند که هر کشوری آنها را رعایت کند، در جاده توسعه حرکت خواهد کرد. ما باید قاعده عام را رعایت کنیم، اگر به مالکیت احترام نگذاریم، توسعه را از دست می‌دهیم.

منبع: شرق 30 آذر ماه 1394- علیرضا پویانسب

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: