شنبه, 01 آبان 1395 19:06

تحليل محمد بحرینیان از نقش اقتصاد دانش‌بنيان در سند توسعه‌اي كشور: قدم آخر را اول برنداريم

نوشته شده توسط

وقتي مراحل اول توسعه را طي نكرده‌ايم، ايجاد اقتصاد دانش‌بنيان به چه سرانجامي مي‌رسد؟

هر چند ايران از منابع متعددي برخوردار است اما بررسي روند اقتصادي كشور طي ساليان متمادي نشان مي‌دهد از اين منابع آن‌گونه كه بايد و شايد بهره‌برداري نشده است. در حقيقت اگر ايران را در مسير توسعه بررسي كنيم، به وضوح درمي‌يابيم كه به پيش‌نيازهاي هر يك از مراحل توسعه توجه كافي صورت نگرفته و همين امر سبب شده تا باوجود مصرف كردن منابع، خروجي مطلوب حاصل نشود. در اين ميان، درحالي دستيابي به اقتصاد دانش‌بنيان در دنياي امروز مورد توجه قرار گرفته است كه اين هدف‌گذاري در آخرين مرحله توسعه‌يافتگي جوامع طبقه‌بندي مي‌شود اين درحالي است كه ايران در مسير توسعه‌يافتگي در خوشبينانه‌ترين حالت در ميانه راه قرار دارد. در اين رابطه محمد بحرينيان عضو هيات نمايندگان اتاق مشهد با تشريح مراحل توسعه، اين‌گونه عنوان مي‌كند كه خلق دانش و دستيابي به اقتصاد دانش‌بنيان در حال حاضر در ايران ميسر نيست چراكه اين عنصر در آخرين مرحله توسعه‌يافتگي قرار دارد و ايران تا وقتي مراحل پيشين را طي نكرده است، نمي‌تواند به خلق دانش دست يابد. به عقيده بحرينيان، هدررفت منابع ايران طي سال‌هاي متمادي به علت فقدان كارآفرينان نوآور و كپي‌برداري از يك ايده اوليه بوده است كه جلوي تجميع دانش را گرفته است؛ عنصري كه دستيابي به يك جامعه پساصنعتي و پيشرفته را ميسر مي‌كند. با اين حال، ايران امروز در مرحله در حال توسعه قرار گرفته است و براي حركت به سمت مراحل بعدي به كارآفرينان نوآور و خلق دانش و اطلاعات نياز دارد. مشروح سخنان محمد بحرينيان در نشست تخصصي «توسعه‌يافتگي و الزامات دستيابي به اقتصاد دانش‌بنيان» را در ادامه مي‌خوانيد.

 

منابع عظيمي كه بازوي توسعه نبوده است

با مسيري كه در حال حاضر طي مي‌كنيم، نمي‌توانيم به اقتصاد دانش‌بنيان برسيم. اما چرا ايران نمي‌تواند با مسير فعلي به اقتصاد دانش‌بنيان دست پيدا كند. يكي از لوازم دستيابي به اقتصاد دانش‌بنيان دسترسي داشتن به منابع است. بنابراين در درجه نخست اين سوال مطرح مي‌شود كه آيا منابع در ايران كم داشتيم؟ آماري كه از سال1338 تا پايان سال94 جمع‌آوري كرده‌ايم، نشان مي‌دهد كه درآمدهاي حاصل از صادرات نفت و گاز ايران در اين بازه زماني 1377ميليارد دلار بوده است. برمبناي مستندات متعدد، طي اين سال‌ها صادرات پتروشيمي 96ميليارد دلار بوده است. صادرات ساير كالاهاي غيرنفتي هم 181ميليارد دلار بوده است و به‌طور كلي در اين سال‌ها 1686ميليارد دلار دراختيار ايران قرار گرفته است.
در همين حال، غير از نفتي كه صادر مي‌شود، باقي آن نيز به اقتصاد تزريق مي‌شود اما تعداد كمي از اقتصاددانان تا به حال به اين بخش از نفت پرداخته‌اند. اين مقدار نفت يا در قالب فرآورده‌هاي نفتي است يا در قالب سوخت منازل، نيروگاه‌ها و كارخانه‌ها يا در قالب خوراك پتروشيمي. بنابراين اين بخش هم بايد معادل‌سنجي شود. براساس دو منبع مي‌توان در اين رابطه اطلاعات كسب كرد؛ بانك مركزي و ترازنامه انرژي وزارت نيرو. ترازنامه انرژي وزارت نيرو تا سال92 تهيه شده است بنابراين سعي كرديم همه داده‌ها را بر آن اساس بسنجيم. با محاسبات مختلف اعداد مربوطه حاصل شده است كه ارزش نفتي را كه بعد از صادرات داشته‌ايم، نشان مي‌دهد و تاييد مي‌كند كه ارزش دلاري اين نفت به‌شدت در حال افزايش است. آمارهاي جمع‌آوري شده نشان مي‌دهد از سال1338 تا سال1394، به ميزان 2574ميليارد دلار دراختيار ايران قرار گرفته است، البته اگر استنادات بانك مركزي را مبنا قرار دهيم.

در همين حال، از برنامه اول توسعه پس از انقلاب، 2157ميليارد دلار يعني 83‌درصد منابع را دراختيار داشتيم. اگر اين محاسبات را با مبناي ترازنامه انرژي انجام دهيم، اين مبلغ 3019ميليارد دلار خواهد بود. ارزش دلاري مصرف هم 2625ميليارد دلار به دست مي‌آيد كه البته اين ارقام تا سال1392 است. در اين رابطه هم اگر برنامه اول توسعه را مبنا قرار دهيم، 86‌درصد منابع را در اين اقتصاد تزريق كرديم. اما آيا اين تنها منابع بوده است؟ متاسفانه خير.
ما از منابع خارجي هم در چند قالب استفاده كرده‌ايم. بدهي‌هاي خارجي يعني وام‌هايي كه بانك جهاني و IMF دراختيار ما قرار داده است و جريان ورودي خالص سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي كه دراختيار كشور قرار گرفته و قابل بازپرداخت هم نبوده است. اين نشان مي‌دهد ما متجاوز از 3هزار ميليارد دلار در كمترين حالت و 4هزار ميليارد دلار در بيشترين حالت، منابع دراختيار داشته‌ايم. اين درحالي است كه كشوري همچون كره‌جنوبي، يك‌چهارم اين منابع را استفاده كرده است. مالزي يك‌ششم اين منابع را استفاده كرده و چين با اين عظمت دو برابر اين منابع را استفاده كرده است. اما وقتي به شاخص‌هاي ديگر نگاه مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه در نقطه‌يي گير داريم. يكي از اين شاخص‌هاي مهم در اين رابطه سرانه توليد ناخالص داخلي است.

با توجه به منابع عظيمي كه طي اين سال‌ها دراختيار ايران قرار داشته است و با توجه به رقم توليد ناخالص داخلي ايران، اين سوال در ذهن ايجاد مي‌شود كه اثر اين منابع چه بوده است؟ متاسفانه بررسي روند توليد ناخالص داخلي ايران طي سال‌هاي يادشده نشان مي‌دهد كه GDP ايران حتي نتوانسته است يك روند با شيب مثبت داشته باشد. درست است كه در بررسي روند توليد ناخالص داخلي ساير كشورها هم يك نوسان مشاهده مي‌شود اما شيب مثبت است.
 
وضعيت ايران در حوزه تجارت جهاني هم قابل‌توجه است. براساس آمار، ايران از تجارت جهاني 0.38‌درصد سهم دارد. حال اگر از اين رقم 0.32‌درصد سهم نفت را هم جدا كنيم، سهم ايران از تجارت جهاني تنها 0.06‌درصد است. بنابراين در برابر حجم عظيم تجارت جهاني هيچ نيستيم. اين درحالي است كه منابع عظيمي در اختيار اين كشور قرار گرفته است. در همين حال بزرگ‌ترين موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك در اختيار ايران قرار گرفته و نتوانسته‌ايم از آن استفاده
 
كنيم.

 5مرحله توسعه‌يافتگي

نظريه «روستو» براي توسعه كشورها 5مرحله تعريف كرده است. تجربه كساني كه مرحله فلاكت را گذرانده‌اند، مثل مالزي، كره‌جنوبي، سنگاپور، تايوان، مالزي و چين نشان مي‌دهد آنها فهميده‌اند توسعه به طي كردن مراحلي نياز دارد. اين كشورها زيرمجموعه هر مرحله از توسعه را درك كرده‌اند. كليد قضيه اينجاست كه بايد ذيل‌هاي هر يك از مراحل توسعه را درك كنيم. در اين رابطه 5مرحله جامعه ابتدايي، جامعه توسعه ‌نيافته، جامعه در حال توسعه، جامعه توسعه يافته و جامعه پساصنعتي و پيشرفته تعريف شده است. عنصر اصلي جامعه ابتدايي شكاري، كار بوده است. در مرحله دوم، جامعه توسعه‌ نيافته قرار دارد كه عنصر اصلي آن زراعت و تقسيم محصول است. در اين بخش عنصر كار وجود داشته و زمين به آن اضافه شده است. در مرحله سوم، جامعه در حال توسعه است كه كار و زمين جزو عناصر آن بوده و سرمايه هم به آن اضافه شده است. مرحله چهارم، جامعه صنعتي است كه عناصر مرحله قبلي را دارد و كارآفرين نوآور هم دارد.
 
انرژي اوليه توسعه‌ يافتگي در حقيقت كارآفرينان بودند. در تمام كشورهايي كه عنوان شد، در درجه اول به كارآفرينان توجه شده است. در مرحله بعدي بايد از اين كارآفرينان حمايت شود، براي آنها ظرفيت‌سازي لازم صورت گيرد و درنهايت نظارت وجود داشته باشد. اين سوال مطرح مي‌شود كه كارآفرين نوآور چه چيزي را وارد كشور مي‌كند؟ اين همان نكته‌يي است كه ما در آن دچار ضعف هستيم و نمي‌توانيم به اقتصاد دانش‌بنيان برسيم. وقتي يك كالا براي نخستين‌بار توسط كارآفرين نوآور وارد كشور مي‌شود، بايد سازماندهي داشته باشد. اگر اين سازماندهي تكثير افقي شود، اثر آن از بين خواهد رفت. اما متاسفانه چيزي كه در ايران به‌صورت مكرر مشاهده مي‌شود، كپي‌هاي متعدد از يك ايده اصلي است. آيا تا به‌حال به اين فكر كرده‌ايم كه چرا نمي‌توانيم در كشور يك مگاپروژه را اجرا كنيم؟ به اين دليل ما تكثير افقي كرده‌ايم و ياد نگرفته‌ايم كه سازماندهي‌هاي متعدد چگونه است. سازماندهي يك دانش ضمني است كه بايد روي هم جمع شود تا بتوانيم مگاپروژه‌ها را اجرا كنيم. در حقيقت ضعف اصلي اين است كه ما كارآفرين نوآور در كشور نداريم. در سال1338 كه كشور با بيچارگي ارزي مواجه بوده، 65كارخانه نساجي در كشور تاسيس شده است. در همين زمان 120كارخانه يخ احداث شده است. اين درحالي است كه بايد از خرد مقياس بودن خارج شويم و به كارآفرين نوآور كمك كنيم تا بزرگ مقياس شود و تكثير افقي هم نبايد انجام دهيم. علاوه بر كارآفرين نوآور، چيزي كه يك جامعه توسعه ‌يافته احتياج دارد، اطلاعات است. با اين حال متاسفانه فقر آماري را مي‌توان به خوبي در ايران ديد. وقتي كشورهايي همچون كره‌جنوبي را بررسي مي‌كنيم، مي‌بينيم كارآفرين نوآور نياز به ديدگاه و محاسبات آماري دارد. در همين جا، ‌نكته مهم ديگر اين است كه دولت‌ها مستقل از ذي‌نفعان عمل كنند. وقتي كره‌جنوبي برنامه اول توسعه خود را شروع كرد كارآفرينان را محور اصلي قرار داد. از 7هزار شركت، 1600شركت را نگه داشت و در ادامه آن را هم به 600شركت رساند اين درحالي بود كه اقتصاد كره‌جنوبي يك اقتصاد بازار به تمام معناست اما دولت در اين زمينه دخالت مي‌كند چون بايد حافظ كارآفرينان باشد. بنابراين دولت درراستاي حمايت از كارآفرين نوآور در بالاترين سطح مستقل از ذي‌نفعان عمل مي‌كند. اين درحالي است كه دولت‌هاي ما نتوانسته‌اند مستقل از ذي‌نفعان باشند. به عنوان يك مثال عيني درمورد خودروهاي قاچاق ديديم كه مقام معظم رهبري گفتند آتش بزنيد اما عده‌يي مي‌گويند آنها را بفروشيم.

 محدوديت اطلاعاتي به بهانه‌هاي پوپوليستي

نكته مهم ديگر كه در بررسي جوامع توسعه يافته بايد به آن توجه كرد، خلق داده است چون بدون داده نمي‌توان كارآفريني كرد. پايه دولت الكترونيك كره‌جنوبي در سال1961 ميلادي گذاشته شده است. اين درحالي است كه ما همچنان فقر آماري داريم و اين فقر آماري را تحت عناوين پوپوليستي همچون حريم شخصي توجيه مي‌كنيم.

 متاسفانه اطلاعات در ايران انتشار داده نمي‌شود و با چشم بسته هم نمي‌توان كارآفريني كرد. اهميت خلق داده بسيار بالاست چراكه بعد از اين مرحله است كه اقتصاد مقياس را درك مي‌كنيم. به عنوان تبعات منفي بي‌توجهي به اين مرحله مي‌توان چند مثال ساده زد. آيا 485كارخانه رب گوجه مي‌تواند در تحقيق و توسعه سرمايه‌گذاري كند؟ خير چون در اين مورد تنها تكثير افقي انجام شده است. اين درحالي است كه از تحقيق و توسعه است كه فناوري زايش پيدا مي‌كند. زايش فناوري هم در جامعه توسعه‌ يافته ميسر مي‌شود كه عناصر آن كار، زمين، سرمايه، كارآفرين نوآور، اطلاعات، تحقيق و توسعه و فناوري است.

آخرين مرحله توسعه كه اختلاف ميان جامعه پساصنعتي و پيشرفته و جامعه توسعه ‌يافته را تعيين مي‌كند، دانش است. رسيدن به مرحله جامعه پساصنعتي و پيشرفته كه در حال حاضر كره‌جنوبي در اين مرحله قرار دارد، نيازمند طي كردن 5مرحله‌يي است كه به تفكيك عنوان شد. اگر اين مراحل طي نشود، تمام تلاش‌ها بي‌مايه باقي مي‌ماند. در اين مراحل است كه نيازها شناخته مي‌شود و مسير تكامل طي مي‌شود.

حال اين سوال ايجاد مي‌شود كه وقتي مراحل اول را طي نكرده‌ايم، ايجاد دانش به چه سرانجامي مي‌رسد؟ بايد اين‌گونه پاسخ داد كه تا وقتي تمام مراحل پيشين طي نشود، نمي‌توان به خلق دانش دست يافت، به‌همين دليل است كه مي‌بينيم منابع مصرف مي‌شود اما تنها جزيره‌ها و جرقه‌هاي جدا افتاده‌يي ايجاد مي‌شود كه نمي‌تواند در يك مقياس قرار گيرد و تجاري‌سازي شود. در حقيقت منظور از فناوري در آخرين مرحله توسعه يعني در يك جامعه پساصنعتي و پيشرفته، انباشته شدن دانش‌هاي ماست. چون در مراحل قبلي هم اعم از سرمايه، زمين و... هم بايد دانش داشته باشيم. در حقيقت منظور از دانش در اين مرحله، انباشت دانش است.

منبع: روزنامه تعادل - الهام آبايي - یکشنبه 28/06/1395

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: