دوشنبه, 23 تیر 1393 22:45

مهدی فیضی: ابهام‌زدایی از آینده کاری کلید بازگشت نخبگان

نوشته شده توسط

دکتر مهدی فیضی

عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد

تصمیم به مهاجرت، چه کوتاه‌مدت چه درازمدت، یکی از دشوارترین تصمیم‌های زندگی است که عموما در ابتدا نمی‌توان تصور دقیقی از همه تبعات و پیامدهای آن داشت. چه بسیار سفرهای چند روزه‌ای که به اقامت‌های بی‌بازگشت منجر شد و چه بسیار سودای سفرهای بی‌بازگشت که نرفته بر باد رفت، اما تصمیم فرد مهاجر به بازگشت به وطن گاه حتی تصمیمی دشوارتر از تصمیم نخست به مهاجرت است؛ چنان‌که گفته می‌شود کسی که اشتباه مهاجرت را انجام می‌دهد به‌ندرت دوباره این اشتباه را تکرار می‌کند، حتی اگر این بار مقصد وطن خود باشد.

در مورد ایران به‌طور خاص آنچه تصمیم به بازگشت را دشوارتر نیز می‌کند شرایط پیچیده، ناپایدار و مبهم اقتصادی و اجتماعی کشور است. اساسا تصمیم‌گیری همواره متضمن محاسبه احتمال هریک از گزینه‌های پیش‌رو با در نظر گرفتن قدری ریسک‌ خطا در این محاسبه است، اما این فرآیند زمانی دشوارتر می‌شود که نتوان همه گزینه‌های ممکن را تصور کرد و باوری مطمئن در مورد احتمال وقوع آنها داشت. بیش‌وکم این وضعی است که فرد مهاجر ایرانی، مستقل از تعداد سال‌های اقامت و موقعیت اجتماعی کنونی او، در تصمیم‌گیری برای بازگشت به ایران با آن روبه‌رو است و بنابراین عجیب نیست که بسیاری تن به دشواری این فرآیند تصمیم‌گیری ندهند. طرفه آنکه از سویی گزینه‌های ممکن پیش رو و احتمال هریک (و بنابراین دورنمای به‌نسبت مشخصی از افق زندگی) تا حد خوبی در جهان غرب مشخص است و از سوی دیگر گزینه‌هایی که با انتخاب زیستن در جایی جز وطن از دست می‌دهد (خانواده، زبان فارسی و...)، تا حد خوبی مشخص است. بنابراین هزینه‌ها و فایده‌های ماندن در هجرت به‌نسبت مشخص است. دشواری اما آنجا است که این افق معلوم (و نه الزاما روشن و دلپذیر) را باید با زندگی در ایران مقایسه کرد. از یاد نبریم که زیستن در فضایی که قطعیت بیشتر است، مهاجران را با طرز دیگرگونه‌ای از تصمیم‌گیری آشنا کرده است که چندان به تصمیم‌گیری در شرایط ابهام، و نه عدم‌قطعیت، نزدیک نیست.

این فرد مهاجر می‌تواند کارآفرینی باشد که پس از سال‌ها دوری، هوای وطن کرده و می‌خواهد در کشور خود سرمایه‌گذاری کند یا دانشجویی که برای دوره تحصیلات تکمیلی به غرب رفته و اکنون در اواخر دوره تحصیل خود با دوگانه گیج‌کننده ماندن یا بازگشتن روبه‌رو است. حتی اگر گزینه‌های ممکن کار برای او در ایران (کار در بخش خصوصی یا کار دانشگاهی) مشخص باشد، احتمال دست یافتن به این گزینه‌ها، میزان مطلوبیت آنها و هزینه- فرصت انتخاب‌ آنها چندان روشن نیست. او دوستانی را دیده که در پیچ‌وخم فرآیند جذب هیات علمی ماه‌ها و ماه‌ها سرگردان بوده‌اند، حال آنکه فرآیند گرفتن شغل دانشگاهی در کشورهای توسعه‌یافته شفاف و کوتاه است؛ از دوستان دیگری شنیده که تغییرات نرخ ارز کار آنها در بخش خصوصی را به ورشکستگی کشانده است؛ دیگرانی گفته‌اند که جهش ناگهانی قیمت مسکن در سال‌های پیش، خانه‌ داشتن را به رویایی دست‌نیافتنی برای آنها تبدیل کرده است و روایت‌های بی‌شماری از این دست

برای کاستن از سرعت جریان فرار مغزها باید حلقه بازگشت آنها را به وطن به عنوان استاد شکل داد که در این صورت احتمال گریختن سرمایه‌های آتی نیز از کشور کاهش می‌یابد. تجربه دانشگاه‌های کشور همسایه ما ترکیه در جذب دانشجویان ترک دانش‌آموخته بهترین دانشگاه‌های دنیا در نزدیکی ما قرار دارد. آنها چنان موقعیت‌های جذابی از نظر مالی و رفاهی برای جذب این دانش‌آموختگان فراهم کرده‌اند که گاه قابل مقایسه با دانشگاه‌های بسیار ثروتمند غربی است. بنابراین به‌طور خاص درمورد دانشجویان نخبه تحصیلات تکمیلی در دانشگاه‌های معتبر خارج کشور پیشنهاد می‌شود تسهیلات ویژه و متفاوتی را برای جذب آنها به عنوان هیات علمی دانشگاه‌های داخل در نظر گرفت. حتی لازم نیست حقوق و مزایایی متناسب با دانشگاه‌های میانه غربی برای جذب این نخبگان درنظر گرفت. میل به تاثیرگذاری و تغییر در بسیاری از آنها آن‌قدر بالا هست که چشمی به برتری‌های مالی نداشته باشند. تنها کافی است تا حدی خوبی ابهام‌های آینده شغلی آنها را در ایران کاست تا آنها بتوانند وزن بیشتری به گزینه بازگشت به وطن بدهند.

این دانشجویان تقریبا همگی از کمک هزینه تحصیلی دانشگاه‌های محل تحصیل خود برخوردار هستند. بنابراین وزارت علوم و تحقیقات می‌تواند بدون اینکه مانند دانشجویان بورسیه داخلی، هزینه‌ای برای جذب آنها بپردازد، تنها فرآیند جذب این دانشجویان را نیز پیش از پایان تحصیل آنها آغاز کند تا آنها پس از فراغت از تحصیل معطل فرآیند گاه طاقت‌فرسای اداری نشوند و بتوانند به‌سرعت برای بازگشت به وطن تصمیم بگیرند. طبیعتا نظام ارزشیابی دانشگاه‌ها در داخل و خارج متفاوت است و باید کوشید با رویکرد متفاوتی نیز به بررسی آنها پرداخت. اگر فقر سرمایه یکی از مهم‌ترین مشکلات کشور ما است، دولت باید بکوشد نااطمینانی موقعیت‌های شغلی و نامطلوبیت زیست اجتماعی را برای سرمایه‌دار ایرانی (چه سرمایه انسانی و چه سرمایه ارزی) بکاهد تا او را به بازگشت به کشور و سرمایه‌گذاری در آن تشویق کند

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۲۴۶

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: