سه شنبه, 07 بهمن 1399 10:40

محمد فاضلی: سیلی زدن یا زانو زدن

نوشته شده توسط

 

سیلی نماینده مجلس بر صورت سرباز راهور و فیلم منتشرشده از آن، حاوی چند نکته جامعه‌شناختی البته بدیهی است که فقط به جهت آن‌که شاید گوشی را شنوا یا چشمی را بینا کند و هشداری باشد این‌جا می‌نویسم.

 

یک. خطای مقامات سیاسی در هر کشوری ممکن است رخ دهد، اما وقتی خشم اجتماعی تولید می‌کند که دو چیز را همراه خود داشته باشد: اول، تکراری و رویه شدن از نظر ذهن مردم؛ و دوم، ناامیدی از رسیدگی و برخورد قانونی. مردم شاهد هر دو بوده‌اند.

 

دو. خشم مردمی که در فیلم حضور دارند، به هنگام حرف زدن یا ابراز عصبانت و لگد زدن به ماشین نماینده خاطی، هشداردهنده است. این سطح از عصبانیت و خشونت در کلام و رفتار،‌نشانگر وضعیت عادی نیست.

 

سه. مایکل فیشر مردم‌شناس آمریکایی که چند سالی در دهه پنجاه شمسی در ایران زیسته و کار پژوهشی کرده و چند کتاب مهم درباره ایران دارد، برای توصیف نظام اجتماعی ایران از مفهوم «پارادایم کربلا» استفاده می‌کند. ایران از نظر او جامعه‌ای است که مفهوم محوری در آن «عدالت» است و مردم جهان را به صحنه کربلا تبدیل می‌کنند که در یک سوی آن امام حسین (ع) و یاران، و در سوی دیگر یزیدیان را بر محور برداشت‌شان از عدالت، تصویر می‌کنند. این تصویرسازی درخصوص شاه و بعدها درخصوص صدام هم رخ داد (عبارت صدام یزید کافر را که یادتان هست.)

 

جامعه‌ای با چنین قابلیتی، زیر فشار تحریم، تورم، رکود، بیکاری، کرونا، فشار برای تنگ کردن فرصت و مجال فضای مجازی، آلودگی هوا و چشم‌اندازی از بی‌آیندگی شغلی و ناامیدی جوانان، به سرعت مستعد تبدیل جهان تاریخی خود به دو قطب متضاد مندرج در پارادایم کربلاست. مقامات سیاسی با هر بار «انگشت کردن در چشم مردم» با کلام و رفتار، مفهوم‌سازی ذهنی و تاریخی کربلایی از صحنه اجتماعی را یک گام جلوتر می‌برند. هشدار باید داد که این مسیر زمینه‌ساز بروز خشونت متقابل است.

 

این تصویرسازی با تکیه بر شخصیت «سرباز» به عنوان «غریب»، «دور از خانواده»، «مظلوم» و ... تقویت می‌شود. این چندمین بار است که تیپ‌های شخصیتی حاشیه‌ای و کم‌صدای جامعه - نظیر پیرزنی که خانه‌اش در حاشیه بر سرش خراب شد، جوانی که از فقر دست به دزدی زد و همین طور الی آخر - که کاملاً مستعد عنوان «مظلوم» هستند و به‌واقع جامعه به دلایل مختلف بر آن‌ها ظلم می‌کند، هدف چنین رفتارهایی قرار می‌گیرند. حاکمان کشوری را که به‌واسطه مشکلات عدیده مردمانش، بنیان نارضایتی در آن نهادینه است، باید از هر تاختنی بر زخم‌های باز مردم بر حذر داشت.

 

چهار. توئیت‌های نماینده خاطی پیش از دوران نمایندگی نشان می‌دهد که خود منتقد این گونه اعمال بوده است. این نشان دو چیز است: اول، صندلی قدرت چنان پشتوانه مستحکمی خلق می‌کند که هیچ بیمی از پاسخ‌گویی در ذهن مقامات نیست؛ و دوم، ریاکاری ابزار دست قدرت‌جویان شده و ساختار بهره بردن از این ابزار را کاملاً تسهیل کرده و روا می‌دارد.

 

پنج. جورج هومنز و اصحاب نظریه مبادله در جامعه‌شناسی رفتارگرا نشان داده‌اند رفتارهایی که پاداش دریافت کنند، تکرار می‌شوند؛ به معنای دیگر، رفتاری که تکرار می‌شود، حتماً قبلاً پاداش دریافت کرده است. اگر اعمال خشونت فیزیکی توسط مقامات یا توسل به دروغ، تکذیب یا خود را به شخصیت‌های مورد احترام چسباندن برای توجیه خطاها زیاد دیده می‌شود - نظیر همین سیلی زدن - نشانه آن است که قبلاً این رفتارها جایزه گرفته‌اند.

 

شش. راه‌حل مسائل کشور، بستن فضای مجازی برای کاستن از دیده شدن خطاهای سیاسیون و کاهش اثرگذاری مردم بر فضای عمومی نیست. پیامبر اسلام (ص) هم قید و بندها را از دست و پای آدمیان گشود و تمدن ساخت، قیدهایش را بر قدرت نهاد نه مردم؛ رهاوردش برای مردم عادی، آزادی بیشتر فکر و عمل، و برای بزرگان عرب، قیود بیشتر بر قدرت، ثروت، زبان و خشونت‌شان بود.

 

هفت. راه حل مسائل این کشور سیلی زدن هیچ کسی به دیگران نیست. بخشی از راه حل مسائل این کشور را باید در کردار آن پلیس آمریکایی یافت که در اوج بحران ناشی از قتل جورج فلوید به دست پلیس آمریکا، در مقابل معترضان زانو زد. گاهی باید فقط زانو زد و صداها را شنید. خشونت، بازی دو سر باخت است.

 

@economistfarsi

 

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: