چهارشنبه, 01 بهمن 1393 16:38

خیرخواهان: نفت و تغییر رفتار دولت‌ها

نوشته شده توسط

دکترجعفر خیرخواهان

پژوهشگر اقتصادی

«در کشور ما سال‌ها و دهه‌ها است که اقتصاد به سیاست یارانه می‌دهد.  اقتصاد ما هم به سیاست خارجی و هم به سیاست داخلی یارانه می‌دهد و خوب است که یکبار هم شده برعکس عمل کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی و معیشت مردم و اشتغال جوانان چه خواهد شد.» این جملات مهم را رئیس‌جمهور در اولین کنفرانس اقتصاد ایران بیان کردند.

این نوشته به تجزیه‌وتحلیل کوتاهی از این سخنان با توجه به کاهش شدید قیمت نفت اختصاص یافته است. آن‌دسته از کشورهایی که به درآمدهای راحت و ‌بی‌زحمت حاصل از فروش منابع معدنی از قبیل نفت و گاز دسترسی دارند را «دولت‌های رانتیر‌نفتی» می‌گویند. وجود رانت نفت زمینه را برای جنگ و درگیری چه در داخل کشور و بین جناح‌های گوناگون و چه با کشورهای خارجی و همسایه مستعد می‌کند.شکل دولت در این دسته از کشورها نیز ویژگی‌های بارزی پیدا می‌کند ازجمله اینکه همه سیاست‌ها به سوی افزایش طرفداران و نیز کاهش مخالفت‌ها، میل می‌کند

پس با فربه‌شدن اقتصاد کشور از محل واریز رانت نفت به خزانه دولت، زمینه برای شکل‌گیری دولتی متفاوت فراهم می‌شود. کشور کم‌جمعیت لیبی دوران سرهنگ قذافی نمونه اعلای چنین دولت رانتیر نفتی است که سیاست خارجی کاملا ماجراجویانه‌ای داشت و شخص معمر قذافی حتی در دورانی به یاری گردآوری این ثروت افسانه‌ای نفتی، در اتحادیه عرب خود را رهبر کشورهای عربی یا در اتحادیه کشورهای آفریقایی رهبر قاره آفریقا می‌نامید. این شیوه عمل تا زمانی امکان تداوم دارد که بهای نفت بالا بوده و خزانه کشور لبریز از پول بادآورده و غیرمنتظره نفت باشد، اما زمانی که شاهد سقوط قیمت‌ها هستیم دولت‌های نفتی به‌ویژه آنهایی که جمعیت فراوان و انبوه نیازهای برآورده ‌نشده دارند به‌اصطلاح کم می‌آورند و چهره واقعا خدمتگزار مردمی پیدا کرده و دست‌نیاز به سوی مردم دراز می‌کنند

توماس فریدمن سرمقاله‌نویس مشهور نیویورک تایمز و نویسنده کتاب «زمین مسطح»، در سال 2006 در مقاله‌ای در نشریه فارین پالیسی به «قانون اول سیاست نفتی» اشاره می‌کند. وی با اتکا به تاریخ پرنوسان کشورهای نفتی مثل ایران، روسیه، ونزوئلا و نیجریه ثابت می‌کند در دولت‌های نفت‌خیز قیمت نفت و آهنگ آزادی و دموکراسی همیشه در جهت مخالف هم حرکت می‌کنند. او می‌نویسد اساسا هر آنچه که در این کشورها می‌بینید رابطه مستقیمی با قیمت نفت دارد مثلا وقتی نفت بشکه‌ای 20 دلار می‌شود، ایران در دولت خاتمی خواهان «گفت‌وگوی تمدن‌ها» می‌شود. روزنامه‌ها و مجلات در ایران زیاد می‌شود. ایران درهای خود را به روی تجارت و تعامل با جهان می‌گشاید. اصلاح‌طلب‌ها امکان‌ انتخاب‌شدن پیدا می‌کنند، اما وقتی نفت به 70 دلار و بیشتر می‌رسد رئیس‌جمهور ایران خواهان مدیریت جهان می‌شود. وقتی نفت 20 دلار است، رئیس‌جمهور ونزوئلا یک بچه گربه مهربان می‌شود. وقتی نفت 70 دلار است، او به جرج بوش و تونی بلر می‌گوید همگی به جهنم بروید. وقتی نفت حدود 20 تا 30 دلار است جرج بوش در روح و روان ولادیمیر پوتین یک آدم خوب را می‌بیند. وقتی قیمت نفت 70 دلار است با نگاه به درون پوتین یک غول به نام گازپروم را می‌بینید و نیز انبوهی از روزنامه‌ها و نهادهای مستقل مدنی که رئیس‌جمهور روسیه بلعیده است.

شاید بشود همه اینها را به شعار معروف «نبود مالیات‌ستانی، یعنی نبود نمایندگی» خلاصه کرد. اگر دولتی مجبور نباشد از مردم مالیات بگیرد برایش هم مهم نیست که مردمش چقدر توان درآمدزایی دارند. توجه این دولت به حفر و بهره‌‌برداری از چاه‌های نفت معطوف می‌شود به جای اینکه توان خود را به سمت بهر‌ه‌برداری از فکر و اندیشه مردمان خود هدایت کند، درصدد خریداری مخالفان داخلی و خارجی برمی‌آیند. این دسته از دولت‌ها نیازی ندارند تا جامعه‌ای ایجاد کنند که درهای خود را به روی جهان بیرونی باز کرده و ثروت حاصل از انرژی کارآفرینی، خلاقیت و هوش مردمان خود را به حداکثر برساند

حال که قیمت نفت سقوطی شدید و ناگهانی یافته است و امیدی به افزایش آن در آینده نزدیک نیست دولت روحانی احساس می‌کند باید عرصه سیاسی تغییر کند. کاهش قیمت نفت دولت را به مردم وابسته و نیازمند می‌کند. دولت باید پاسخگویی را در خود تقویت کند از جمله در عرصه سیاست که لازم است هر حرکت و اقدامی حساب‌شده باشد. آقای روحانی با چنین سخنانی خواسته است بگوید در شرایط کنونی باید چوب حساب و کتاب و هزینه و فایده را بر سر سیاست فرود آوریم. در این شرایط لازم است بخشی از موتور حرکت اقتصاد از چاه‌های نفت به سمت سیاست منتقل شود یعنی حالا نوبت سیاست و دیپلماسی اقتصادی است که جورکش کشور شود نه اینکه باری بر دوش اقتصاد کشور باشد.

در شرایط وفور درآمد نفتی که دولت پیشین از آن برخوردار شده بود رفاقتی جانانه با کشور ونزوئلا داشت و احمدی‌نژاد و چاوز می‌خواستند در پوپولیست بودن گوی سبقت از دیگری بربایند. کمک‌های مالی به کشور دیگر در آن سوی کره خاکی یعنی نیکاراگوئه که هیچ قرابت و سنخیت دینی، قومی و تاریخی با ما ندارد داده می‌شد و موارد متعدد دیگر از این نوع وجود داشت، اما حالا که زنگ هشدار خالی‌شدن خزانه از پول نفت به گوش می‌رسد،‌ یعنی به خط پایان این نوع سیاست خارجی هم رسیده‌ایم.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۴۰۰

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: