یکشنبه, 13 ارديبهشت 1394 15:53

ابراهیم رزاقی: اختصاص دلار ارزان به واردات در جهت اهداف آمریکاست

نوشته شده توسط

دکترابراهیم رزاقی با بیان اینکه بی‌تفاوتی در انتشار الگوی مصرف صحیح در کشور، یک برنامه‌ریزی جهانی برای ایجاد انقلاب مخملی در ایران است گفت: اختصاص دهندگان دلار ارزان به واردات در جهت اهداف آمریکا حرکت می‌کنند.

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگو با دکتر ابراهیم رزاقی؛ اقتصاددان به بررسی وضعیت اسراف و مصرف‌گرایی و نتایج این الگوی غلط در جامعه پرداخته است. آنچه که در ادامه می‌آید متن این گفت‌وگو است.

جامعه ایرانی چطور به اسراف دچار شد؟ در واقع از نظر تاریخی چه زمانی کشور درگیر مسئله مصرف‌گرایی شد؟

اسراف همیشه در طول تاریخ با بشر بوده است. اسراف از الگوی مصرف، نوع نگاه انسان به زندگی و اعتیاد به مصرف بر می‌آید. زیادخواهی یک طبع انسانی است؛ این زیاده خواهی گاهی مادی است و گاهی معنوی. در واقع اگر این صفت ناپسند کنترل نشود یک عارف علی‌رغم تلاش‌های چند ساله برای دوری از بدی‌ها به مرحله‌ای می‌رسد که خود را خدا می‌داند. زیاده خواهی حتی باید در مسائل معنوی هم کنترل شود.

نکته مهم این است که در گذشته زیاده‌روی مادی نمی‌توانست خیلی عمومیت داشته باشد؛ چون با وجود وسایل دستی تولید با محدودیت روبه‌رو بود. نمی‌‌شد به افراد گفت مصرف کن! ضمن این که این نوع زندگی معنی دار هم نبود. به همین دلیل اکثر افراد جامعه متناسب با درآمد و تولید، مصرف می‌کردند. البته افراد جامعه تحت تأثیر اندیشه‌های دینی نیز قرار داشتند و ساده زیست بودند.

از 200 سال پیش که سرمایه‌داری به وجود آمد، قدرت ماشین در اختیار انسان قرار گرفت و تولید افزایش یافت؛ در این شرایط انگلستان به تنهایی می‌توانست برای کل دنیا پارچه تولید کند. قبلا چنین چیزی ممکن نبود. به طور نمونه انگلستان برای افزایش تولید نیاز به مواد اولیه داشت. این کشور برای دستیابی به مواد اولیه با نابود کردن صنعت نساجی هند، کیفیت و کمیت تولید پارچه خود را ارتقا داد. سپس تولیدات انگلیسی در هند بازاریابی و به فروش رسید. این درحالی بود که بیکاری در هند افزایش یافت؛ به طوری که زمین‌ هندوستان از استخوان هنرمندان صنعتی این کشور سفید شد؛ این یعنی مرگ.

جنگ‌های اول و دوم جهانی هم بر سر تأمین منابع اولیه بود.زمانی که اقتصاد انگلیس فرو پاشد، آمریکا به تدریج رشد کرد و جایگزین انگلیس شد.  البته آمریکا هم در سال 1929 تا 1932 با بحران مواجهه شد. پیش‌بینی‌ می‌شد که در آن دوره با وجود تفکر سوسیالیسم، سرمایه‌داری منحل شود. در این دوره کینز افزایش مصرف را تجویز کرد. در واقع برای حل مشکلات اقتصادی، مردم به مصرف تشویق شدند و بر همین اساس نیز دولت شروع به دادن وام کرد. با توجه به ارزش بودن ساده‌زیستی این یک اتفاق شگرف در دنیا بود. همین امر باعث شد که سرمایه‌داری سقوط نکند اما این نوع اقتصاد همیشه با نواسان شدید روبه‌رو است.

البته در این میان باز هم یک مشکل وجود داشت و آن این بود که افراد نیازهای خود را تعریف می‌کردند. این بار سعی شد که نیازهای مردم هم توسط تولیدکنندگان تعریف شود؛ در واقع تغییر ذائقه ایجاد شد. این کار نیز  توسط تبلیغات رسانه‌ها صورت گرفت.

آمریکا برای افزایش سلطه خود بر جهان، در حال گسترش فرهنگ آمریکایی است و برای این امر هزینه‌های زیادی صرف کرده است. آنها از روش‌های جدید استفاده می‌کنند؛ موارد مورد نظر خود را با عنوان علمی مطرح می‌کنند؛ به طور نمونه دین را محدود کننده می‌داند و به جای آن فلسفه را ایجاد و این‌گونه القا می‌کند که آدم سالم کسی است که به دنبال حداکثر سود، ثروت، لذت و فارغ از هرگونه محدودیتی مانند دین، امنیت ملی و خانواده باشد.

 

در واقع راز بقای اقتصاد سرمایه‌داری تشویق افراد جامعه به مصرف است.

بله یکی از عوامل بقای سرمایه‌داری اسراف است. ساختار سرمایه داری سود پرستی است؛وقتی شرایط این گونه باشد اگر انسان از خود دفاع نکند، قطعاً تحت تاثیر قرار خواهد گرفت؛ از نزدیکان پولدار گرفته تا سریال‌های تلویزیونی. متأسفانه در جامعه ما هیچ کس نیست که به افراد آموزش دفاع در برابر این تبلغات را بدهد.

وسوسه‌ برای مصرف دائماً از سوی رسانه‌ها، نزدیکان و مسؤلان در حال تبلیغ شدن است. از سوی دیگر ارزان بودن برخی کالاها عاملی برای اسراف است. این موضوع در گذشته در غرب تجربه شده است. در این حالت اختیار انسان آرام آرام دیگر در دست خودش نیست. برخلاف تهاجم نظامی که به راحتی قابل درک است و وسایل دفاع از آن مشخص شده است در این نوع تهاجم کسی کشته نمی شود اما به راحتی افراد با شیوه‌های گوناگون وسوسه می‌‌شوند تا نتیجه دلخواه مهاجمان به دست آید.انسان هراس دارد از اینکه تنها بماند و دوست دارد مورد تأیید جمع قرار بگیرد. مسرف نیز سعی می کند که اطرافیانش را هم مانند خود کند. روانشناسی غربی هیچی از وسوسه درون نمی‌داند اما با روانشناسی دینی  -که متأسفانه در ایران جایگاهی ندارد- می‌توان با این امر مقابله کرد.

تشویق افراد به مصرف و رواج مصراف‌گرایی چه تأثیری بر جامعه دارد؟

از آثار مصرف‌گرای این است که صدها میلیون انسان برده تعداد اندکی از سرمایه‌داران می‌شوند. آنها ویژگی انسانی را به دلیل تک بعدی شدن از دست می‌دهند؛ چرا که ذهن آنها معطوف به خرید و فروش، سکس و خشونت است. به سختی می‌توان آنها را اصلاح کرد چون قدرت بازپروری را از  از خود صلب کرده‌اند. از لحاظ دینی نیز گفته می‌شود که آنها را کر و کور کرده‌ایم؛ یعنی این افراد استحقاق فهمیدن را هم ندارد.

یکی دیگر از آثار این نوع رفتار، تهی شدن زمین از منابع است؛ در حال حاضر برخی از فلزات گرانبها در حال تمام شدن است. هزینه‌های تولید بسیار بالاست. زمانی گفته می‌شد که ایران برای 300 سال گاز دارد اما اکنون این رقم به 100 سال کاهش یافته است. آلودگی محیط زیست و تبدیل شدن کره زمین به زباله‌. متأسفانه برای کره زمین علی‌رغم پیشرفت‌های تکنولوژی، آینده ای آن متصور نیست. این تکنولوژی تنها رنگ و لعاب است و علت وجود انسان را از بین می‌برد. انسان از خود گمگشته و از خدا دور می‌شود. انسان به جای این که خدا را پرستش کند، خدا ابزاری می‌شود برای پرستش انسان. در چنین شرایطی باید روحانیان حذف شوند؛ هم اکنون در غرب به گونه نمایش داده‌اند که انگار همه کشیشان همجنس‌باز و منحرف هستند. در واقع روحانیت که عامل آموزش دین به مردم است  را زیر سؤال می‌برند. در غیاب روحانیت، انسان مسؤل آموزش خودش می‌شود در این حالت فقدان شناخت و معرفت رخ می‌دهد. افرادی که بتوانند راه خود را تشخیص دهند بسیار اندک‌اند. فقدان شناخت خدا موجب می‌شود که انسان ادعای خدایی کند؛ چرا که خانه، خودرو و سفرهای آنچنانی دارد. در واقع در این دوره زمانی اسراف ارزش محسوب می‌شود.

 

چگونه می‌شود از رواج مصرف‌گرایی در جامعه جلوگیری کرد؟

آنچه که بعد از 1400 سال امام خمینی(ره) آورد خیلی مهم است. دین برای بشریت خیلی مهم است. مبارز در این راه فقط نجات ملت ایران و مسلمانان نیست بلکه نجات همه انسان‌هاست. با وجود چنین رسانه‌هایی انسان در شرایط خطرناکی قرار گرفته است؛ تحت تهاجم برای مصرف گرایی. این در حالیست که دین محدودیت دارد اما سرمایه‌داری به مصرف کردن  تشویق می‌کند. هر کس به این امر عمل نکند او را دیوانه خطاب می‌کند.

نباید آنقدر مصرف کنیم که محتاج شویم از خارج کالای مورد نیاز را واردات کنیم؛ چرا که با این کار برای کارگران خارجی کار تولید خواهد شد! از تولید داخل استفاده کنیم حتی  اگر کیفیت نداشته باشد؛ این یک رسالت بزرگ الهی و انسانی است.

اگر واقعیت را بشناسیم خیلی زود فریفته نمی‌شویم. اینگونه نیست که فردی بگوید که من 20 سال صرفه جویی کردم، الان می‌خواهم زندگی کنم. تا پایان عمر باید مواظب بود. این در حالیست که زمانی از تریبون نماز جمعه مردم به مصرف تشویق می‌شدند.

مردم از کمبود منابع مالی برای تأمین نیاز‌های خود می‌نالند اما از آن طرف باز هم شاهد مصرف‌گرایی حتی در قشرهای متوسط و ضعیف اقتصادی هستیم. دلیل ایجاد چنین وضعیتی چیست؟

در گذشته الگوهای مصرف به گونه‌ ای تعریف شده بود که شخصیت مقتصد بودن خود به خود در فرد شکل می‌گرفت؛ کسی که در مصرف زیادروی می‌کرد به عنوان یک آدم غیرعادی شناخته می‌شد. حتی افراد ثروتمند هم اسراف نمی‌کردند. کشورهایی مانند آلمان و ژاپن علی رغم ثروتمند بودن جامعه‌ای مصرف‌گرا نیستند.

متأسفانه والدین تربیت فرزندان را از خودسلب کرده‌اند، از سوی دیگر تربیت در مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها نیز به گونه‌ای نیست که یک خانواده صرف‌جو را الگو قرار دهد. آنچه که از رسانه نشان داده می‌شود خانواده‌های مرفه و مصرف‌گرا هستند؛ دقیقاً همان چیزی که در غرب الگوسازی شده است. وقتی مصرف کردن به مردم القا می‌شود، آن کسی که پول دارد از این موضوع استقبال می‌کند اما فردی که ندارد تنها آرزوی چنین وضعیتی را دارد؛ همان چیزی که هم اکنون در اروپا و امریکا شاهد هستیم. نتیجه این می‌شود که مطالبات میان مردم عادی افزایش می‌یابد؛ اگر مردم در غرب به وضعیت اقتصاد خود اعتراض کنند توسط پلیس سرکوب می‌شوند. در حالت دیگر اینکه 50 میلیون آمریکایی کارت غذا می‌گیرند.

در کشورهایی که مبدأ تفکر مصرف‌گرایی نبودند زمانی که این تفکر  اشاعه یابد چه اتفاقی می‌افتد؟

این گونه جوامع مطالبات‌شان افزایش می‌یابد و می‌خواهند آمریکایی‌تر زندگی کنند و طبقه ضعیف هم - که فکر می‌کنند همه آمریکایی‌ها در رفاه زندگی می‌کنند- نسبت به حکومت ناراضی می‌شوند.

در واقع آمریکا با این تفکر کشورها را تصرف می‌کند. اولین افرادی که الگوی زندگی آمریکا را در پیش می‌گیرند و آن را تبلغ می‌کنند، پایه‌گذار انقلاب‌های رنگی خواهند بود؛ این افراد می‌خواهند، اقتصاد آمریکایی را جایگزین کنند. در گذشته اگر با نیروی نظامی کشورها را تصرف می‌کردند اکنون با افرادی پیرو الگوی مصرف آمریکایی این کار را انجام می‌دهند. در واقع تصرف کشورها با تغییر اقتصاد آغاز می‌شود و به تغییر فرهنگ ختم می‌شود. به تدریج فرد گذشته خود را فراموش می‌کند و کاری را انجام می‌دهد که یک آمریکایی هم در کشور خود انجام نمی‌دهد؛ ساخت و پاخت باخارجی‌ها علیه نیروهای داخلی. در  این شرایط فقرا در مقابل نظام می‌ایستند. اکنون ما در این وضعیت هستیم. در سال 88 آمریکایی‌های از تحصیلکرده‌های کشور استفاده کرده اند،‌ افرادی که دین برای آنها فرعی شده است و به دلیل  اینکه خود را نخبه‌های جامعه می‌دانستند، تلاش کردند که در ایران انقلاب مخملی کنند.

بهره‌مندی واردکنندگان از دلار ارزان قیمت باعث فقیرتر شدن کشاورزان کشور شده‌است. در ظرف 27 – 28 سال گذشته حدود 1300 میلیارد دلار کالا وارد شد اما تنها 13 میلیون شغل ایجاد شد؛ ضمن اینکه  50 درصد از این رقم مربوط به مشاغل دلالی است.در سال 1335 حدود 52 درصد ایرانی‌ها کار می‌کردند اما الان 32 درصد ایرانیان کار می‌کنند؛ اکثریت اشتغال هم مربوط به روستاییان است. حدود 15 تا 20 میلیون ایرانی بیکار است. در این شرایط چرا دولت با اختصاص دلار ارزان به واردات برای خارجی‌های شغل ایجاد می‌کند؟

عرضه کالاهای ارزان وارداتی به قیمت بیکار شدن روستاییان است. روستاها خالی از جمعیت شده اند. هم اکنون 34 هزار روستا خالی از جمعیت شده است. روستاهای باقیمانده نیز زیر 20 خانوار جمعیت دارند. به همین دلیل نیز دولت به روستاهایی که زیر 20 خانوار جمعیت دارند خدمات نمی‌دهد این درحالیست که می‌توان در آنجا منابع تولید را دوباره  احیا کرد. قبل از انقلاب سعی می‌شد تا روستاها تجمیع شود تا بتوان بر آن‌ها از طریق نیرو امنیتی محدود نظارت کرد. اکنون نیز به دلیل سهل‌انگاری کشور را از مزیت روستا‌ها محروم می‌کنیم این درحالیست که هر جا روستا هست یک نیروی دفاعی وجود دارد.

محصولات کشاورزی از سوی دولت بسیار ارزان خریداری می‌شود اما همین محصولات وقتی به دست خریدار می‌رسد افزایش قیمت چند برابری پیدا می‌کند! دلالها ستون پنجم آمریکا هستند. اگر از تولید داخل حمایت می‌شد، تحریم‌ها موجب بی‌نیازی و رشد اقتصاد کشور می‌شد.باید از تولید داخل دفاع کنیم. کم مصرف کنیم. خارجی مصرف نکنیم. چرا دولت ها به این سمت نمی روند و نمایندگان مجلس صدایشان در نمی‌آید؟ بودجه سال 94 هیچ ربطی به اقتصاد مقاومتی ندارد؛ تنها 50 نفر از نمایندگان مجلس با این بودجه مخالفت کردند.

اگر به مردم آگاهی داده شود مطمئناً مردم رعایت خواهند کرد.تولید کنندگان داخلی افسران و فرماندههای اقتصادی ایران هستند؛ چرا آنها  را خلع سلاح می کنیم تا به دیوزگی بیافتند؟ گران فروشی و دادن دلار ارزان به واردکنندگان در واقع دادن یارانه به سپاه داخلی دشمن است.مرگ بر امریکا درست است اما تبلیغات تلویزیون، اختصاص دلار ارزان به واردات نیز در جهت اهداف آمریکا ست.

 

اشرافی‌گری مسئولان چه تأثیری بر افراد جامعه دارد؟

آیا کسانی که از رهبری دفاع می‌کنند همانند ایشان ساده زیست هستند؟ این افراد شاید مردم را به ساده زیستی رهبری تشویق کنند اما در عمل خود اینگونه نیستند!  در شرایطی که مردم عادی فقیر و فقیرتر می‌شوند، حضور مسؤلانی که زندگی اشرافی دارند، فسادهای مالی فرزندان مسئولان این شبهه را در بین مردم ایجاد می‌کند که همه مسؤلان نظام اینگونه‌اند.  این باعث می‌شود که مردم از نظام برگردند. آدم‌ها برای اینکه رفتار خود را تنظیم کنند قدرت و زمانی برای خود شناسی ندارند؛  افراد به دلایل مختلف به دنبال الگو می‌گردند. پیش از این روحانیان الگو زندگی دینی را به مردم نشان می‌دادند. به مرور نقش روحانیت در الگوسازی کمرنگ شد و جای آن را افراد مشهور گرفت. غرب بر روی این موضوع بسیار کار کرده است.

بی تفاوتی در انتشار الگوی مصرف یک برنامه ریزی جهانی برای انقلاب ایران است و درصدد است که یک انقلاب مخملی را در ایران ایجاد کند. وقتی انقلاب می‌شود تمام الگوهای گذشته زیر سوال می رود و الگوهای جدید ایجاد می‌شود. در ابتدا امام الگو بود اما توجه به این الگو در حال کاهش است حتی از سوی مسؤلان و رسانه ملی. به مرور افراد فاسد معرفی می‌شود و به واسطه ارتباطاتی که با مسولان دارند وجهه شرعی می‌گیرند. این شرایط موجب ایجاد الگو برای اسراف و در نهایت موجب  تهی شدن ارزش‌های اسلامی می‌شود.دامنه اسراف در مسؤلان بسیار گسترده و حتی افتخارآمیز است. تاکنون نیز هیچ کدام بابت اسراف مجازات نشده‌اند. این نوع الگو، اسلامی و ملی نبودن را توجهه می‌کند.

منبع: تسنیم - صمد حسن‌نیا و سمیرا محمدی

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: