پنج شنبه, 29 بهمن 1394 11:16

مرتضی افقه: ناکارآیی؛ ریشه نفرین منابع

نوشته شده توسط

دکتر مرتضی افقه
عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز
 
از سال 1993 که برای اولین بار موضوع نفرین منابع (Resource Curse) یا تناقض فراوانی (وفور) (Paradox of Plenty) مطرح شد تاکنون مطالعات متعددی برای بررسی و آزمون آن صورت گرفته است. تعدادی از مطالعات این نتیجه را تایید و برخی نیز صحت آن‌ را تایید نکرده‌اند. با این وصف، مواردی که این نظریه را تایید کرده‌اند مطالعاتی است که عمدتا در کشورهای در حال توسعه صورت گرفته و به‌ندرت این نظر در کشورهای توسعه‌یافته مصداق داشته است. پیش از بررسی بیشتر لازم است این مقوله را تبیین کنیم. نفرین منابع در واقع به نتایج مطالعاتی اشاره دارد که در کشورهای دارای منابع طبیعی فراوان (به خصوص منابع معدنی مثل نفت) انجام شده و براساس آن تایید شده که این کشورها در مقایسه با کشورهای فاقد منابع طبیعی غنی، نرخ رشد اقتصادی و رفاه پایین‌تری داشته‌اند. این تناقض را که منابع فراوان عامل کاهش رشد اقتصادی و رفاه جامعه شده است، نفرین منابع یا تناقض فراوانی نامیده‌اند. ذکر چند نکته در این زمینه به تبیین موضوع کمک می‌کند:




اول: همه مطالعاتی که این وضعیت را تایید کرده‌اند در کشورهای در حال توسعه انجام شده و مطالعات در کشورهای توسعه‌یافته این نظر را تایید نکرده‌اند.

دوم: برخی مطالعات در این زمینه نشان داده‌اند که با تغییر تعریف «فراوانی منابع»، نتایج حتی در کشورهای در حال توسعه، اصطلاح نفرین منابع را تایید نکرده‌اند. به عبارت دیگر، مطالعاتی که وابستگی به منابع طبیعی را به جای سرانه ذخایر طبیعی به کار گرفته‌اند، نفرین منابع را تایید کرده‌اند و مطالعاتی که از «ذخایر سرانه منابع» به‌عنوان شاخص وفور منابع استفاده کرده‌اند، دلیل فقر را در عواملی غیر از وفور منابع دیده‌اند.

سوم: اصطلاح نفرین منابع مفهومی بسیار غلط‌انداز است و در داخل کشور باعث شده زمینه‌ فرافکنی را برای بسیاری از مردم حتی افراد تحصیلکرده فراهم کرده و از این طریق سهم بی‌تدبیری‌ها و کفران نعمت خود و تدبیرکنندگان جامعه را نادیده بگیرند. شاید اگر به جای اصطلاح نفرین منابع از همان تناقض فراوانی استفاده شود، ذهن‌ها کمتر به انحراف کشیده می‌شوند و در جست‌وجوی دلیل این تناقض به نقش بی تدبیری‌های داخلی و گناه کفران نعمت بیشتر پی‌برده شود. نیاز به توضیح نیست که منابع و فراوانی آنها به خودی خود، نه تنها عامل عقب ماندگی، فقر و کندی رشد اقتصادی نشده است، بلکه قرار گرفتن آنها در حیطه‌ تدبیر انسان‌های توسعه‌نیافته باعث شده که نقش چندانی در رفع نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه ایفا نکنند. به همین دلیل می‌توان گفت که این وضعیت نیز انحصارا در کشورهای در حال توسعه و عقب‌مانده قابل مشاهده است، در حالی‌که در کشورهای توسعه‌یافته که منابع در کارآترین شکل ممکن مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند، منابع خدادادی به کالا تبدیل شده و باعث افزایش رفاه و آسایش مردم این جوامع می‌شود. در واقع این انسان‌های توسعه‌نیافته هستند که با جهت‌گیری ضدتوسعه‌ای خود نعمت را به نقمت برای جامعه‌ خود تبدیل می‌کنند.  اگرچه بهره نبردن از منابع و حتی اتلاف وسیع آن‌ها در اغلب قریب به اتفاق کشورهای در حال توسعه و عقب مانده وجود دارد؛ اما وجود و گستردگی آن در جوامع مسلمان، بسیار قابل تامل است. می‌دانیم که در آموزه‌های دینی، منابع طبیعی و آنچه خدا آفریده امانات الهی است که در اختیار بشر قرار گرفته تا صرف رفع نیازهای مادی و معنوی خود کند و بنابراین اتلاف آنها خیانت در امانت الهی تلقی می‌شود.

همچنین در آموزه‌های دینی اسراف حرام است، در نتیجه اتلاف به مراتب گناهی سنگین‌تر تلقی می‌شود. با این وصف، این حجم از اتلاف منابع در کشور چگونه تحمل و توجیه می‌شود؟ سال‌ها است که با اقدامات و تدبیرهای غلط یا استفاده‌های ناکار به اتلاف وسیع منابع خدادادی خود مشغول هستیم. اگر به رسانه‌ها و نشریات روزانه کشور مراجعه کنیم ،اخبار متعدد و فراوانی از تخریب منابع از جمله آب، خاک حاصلخیز، جنگل‌ها و مراتع و.... به‌صورت روزانه منتشر می‌شود. نکته قابل تامل آنکه دولت‌ها نرخ‌های رشد اقتصادی را سالانه اعلام می‌کنند و بعضا به آن می‌بالند؛ اما هرگز بیان نمی‌شود که این رشد اقتصادی به قیمت اتلاف و تخریب منابعی که ارزششان بعضا به مراتب فزون‌تر از میزان رشد اقتصادی است، حاصل شده است. شاید اگر در محاسبه تولید خالص ملی همان‌گونه که استهلاک را از تولید ناخالص کسر می‌کنند، هزینه‌های تخریب و اتلاف منابع هم کسر می‌شد، تولید و رشد شاخص‌های واقعی‌تری حاصل می‌شد. در این صورت ملاحظه می‌شد که بسیاری از رشدهای اقتصادی مثبت به رشدهای منفی تبدیل می‌شد.

در سال 1379 برای تکلیف درس اقتصاد ایران، از دانشجویانم خواستم که به گردآوری اخبار تخریب منابع در رسانه‌های رسمی اقدام کنند. ظرف کمتر از دو سال صدها خبر در روزنامه‌های داخلی مبنی با تخریب و اتلاف منابع به دست خودمان و نه دشمنان خارجی تهیه شد. جالب آنکه برخلاف نظریه‌ «نفرین منابع» که رشد پایین اقتصادی را ناشی از وفور منابع می‌داند، بسیاری از منابعی که در کشور در حال اتلاف یا تخریب هستند بسیار کمیابند: از جمله تخریب سالانه‌ آب‌های سطحی و زیرزمینی، خاک‌های حاصلخیز، جنگل‌ها و مراتع و نیز اتلاف مقادیر قابل توجهی از انرژی‌های تولیدی یا محصولات غذایی و کشاورزی و.... در واقع اگر نفت و گاز فراوان در کشور هم وجود نمی‌داشت، با این شیوه مدیریت منابع کشور با فقری شدید مواجه می‌کردیم.واقعیت آن است که نظریه‌ نفرین منابع، نظریه‌ای غلط انداز برای کشورهای در حال توسعه به خصوص ایران است که باعث می‌شود با توجیهات فرافکنانه، بی‌توجهی، بی‌مبالاتی و بی‌تدبیری خود را نسبت به مدیریت منابع (هم کمیاب و هم فراوان) نادیده بگیریم. نیاز به توضیح نیست که تشخیص اشتباه درد منجر به تجویز نسخه و درمانی نادرست خواهد شد: اگر رشد ناچیز و ناکامی اقتصادی به وفور منابع ربط داده شود، آنگاه نسخه‌ای بی ربط با واقعیت موجود جامعه پیچیده می‌شود؛ اما اگر ناکامی‌های اقتصادی خود را بیشتر ناشی از بی‌تدبیری‌های خود بدانیم، احتمالا تلاش خواهیم کرد تا سوء تدبیر خود را رفع کنیم.

از آنجا که در جامعه‌ای دینی زندگی می‌کنیم و تلاش می‌شود تا رفتار و کردار و تصمیمات و تدابیر کلی و جزیی منطبق بر آموزه‌های دینی باشد، خوب است در انتهای بحث قدری با ادبیات دینی به تبیین وضع موجود بپردازیم. همان‌گونه که ذکر شد، اتلاف و تخریب وسیع منابع خدادادی می‌تواند گناهی بزرگ تلقی شود؛ اما چرا این تعداد گناه علنی حساسیت عملی را برنمی‌انگیزاند؟ شاید یکی از دلایل، برداشت‌های گزینشی از آموزه‌های دینی و احتمالا ترتیبات نابجا در اولویت‌بندی ارزش‌های دینی باشد که باعث شده نسبت به برخی معروف‌ها و منکرها حساس باشیم و اقدامات و بودجه‌های فراوانی برای گسترش یا محدود کردن آنها به کار بگیریم؛ درحالی‌که نسبت به برخی معروف‌ها و منکرهای دینی کاملا بی‌توجه باشیم یا حداکثر در نطق‌ها و سخنرانی‌هایی که تاثیری در تخصیص بودجه ندارند به آنها اشاره‌ای گذرا داشته باشیم. بی فایده نخواهد بود که تکرار کنیم که اگر طبق آموزه‌های دینی همه منابع متعلق به خداست که به امانت به بشر سپرده شده تا نیازهای خود را مرتفع کند، پس اتلاف و تخریب منابع خدادادی امری قبیح و منکری زشت باید تلقی شود، چون در امانات الهی خیانت شده و اگر اسراف طبق نص صریح قرآن حرام است پس اتلاف باید به مراتب گناهی بزرگ‌تر تلقی شود. با این وصف، چرا در مقابل برخی گناهان و منکرها حساسیت نشان داده می‌شود؛ ولی نسبت به این حجم از اتلاف منابع کمیاب خدادادی حساسیتی در عمل نشان داده نمی‌شود؟ بنابراین باید پذیرفت که در کشوری که قرار است طبق آموزه‌های دینی، مدیریت شود ناکامی‌های اقتصادی نه به دلیل «وفور منابع» بلکه به دلیل کفران نعمتی است که در اداره جامعه صورت می‌گیرد. بدون تردید بخش قابل توجهی از عقاب این کفران نعمت ناکامی‌هایی است که به رغم منابع خدادادی در بخش اقتصاد ملاحظه می‌شود. با این وصف، تبعات این کفران نعمت به اقتصاد محدود نیست، بلکه منجر به خشم طبیعت نیز شده است: بحران بی‌آبی، بحران بارانی، گرم شدن اقلیم و... نتیجه‌ واکنش خشمگینانه طبیعت نسبت به تعرض به آن‌ است؛ همان‌گونه که امام على عليه السلام فرمودند: اِرْحَمْ تُرْحَمْ، رحم كن تا به شما رحم کنند؛ ما به طبیعت با بی رحمی تعرض کردیم و اکنون طبیعت در حال بی‌رحمی با ماست.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۷۰۴

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: