سه شنبه, 22 بهمن 1398 08:01

پدرام سلطانی: رفتن، همیشه رفتن

نوشته شده توسط

پدرام سلطانی از دلایل و تبعات خروج سرمایه‌های اقتصادی از ایران می‌گوید

 

پدرام سلطانی می‌گوید طبق بررسی‌های حساب سرمایه از سال 85 تا پایان سال 96، حساب سرمایه ما 120 میلیارد دلار منفی شده و اگر سال 97 و 98 را هم به آن اضافه کنیم، حساب سرمایه در بهترین حالت در 14 سال گذشته 160 میلیارد دلار منفی شده، یعنی سالانه 10 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده. در مقابل در بهترین حالت سالانه چهار میلیارد دلار سرمایه جذب کشور کرده‌ایم. اما دلیل آن چیست؟ این فعال اقتصادی می‌گوید هر سرمایه باارزشی اگر در شرایط ناامن و بی‌ثبات قرار بگیرد و چشم‌اندازی برای بهبود شرایط پیش روی خود متصور نباشد، یا مهاجرت می‌کند یا از بین می‌رود. به گفته نایب‌رئیس سابق اتاق ایران، دلایل مهاجرت سرمایه دیگر تک‌بعدی نیست و ابعاد و دلایل مختلف دارد. اما در میان این شرایط، سهم عوامل سیاسی بیش از بقیه است، چراکه تنش‌های سیاسی، چشم‌انداز آینده جامعه را مبهم می‌کند. سلطانی به مساله دیگری هم اشاره می‌کند و آن همزمانی مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با هم است. او می‌گوید مشکل کنونی ما این است که شاهد همگرایی تهدیدها و بزرگی روزافزون مشکلات هستیم. چیزی که در هیچ دوره‌ای شاهد آن نبوده‌ایم.

 

♦♦♦

 

در چند سال گذشته در کنار مهاجرت نیروی انسانی، مساله مهاجرت سرمایه‌های مادی هم مطرح است و برخی آمارها می‌گوید خروج سرمایه از ایران شدت گرفته است. این مساله ضرورت پرداختن به ریشه‌ها و دلایل مهاجرت را دوچندان کرده. دلیل چیست؟

 

سرمایه گریزپاست و مانند پرنده‌ای است که سر شاخه نشسته و به‌محض شنیدن هر صدایی از روی شاخه می‌پرد. این تعبیر آشنایی برای فعالان و خبرگان اقتصادی است. اما به باور من سرمایه از هر جنسی که باشد، گریزپاست. یعنی همان‌گونه که سرمایه مادی در شرایط پرریسک و بدون چشم‌انداز، به جایی می‌رود که ریسک کمتر و ثبات بیشتری داشته باشد، سرمایه انسانی هم همین‌گونه حرکت می‌کند. سرمایه انسانی هم مانند سرمایه مالی گریزپاست و نسبت به شرایط نامساعد حساس است. سرمایه اجتماعی هم همین است. در شرایط این‌چنینی سرمایه اجتماعی هم محو می‌شود و از بین می‌رود. بنابراین می‌توان گفت هر سرمایه باارزشی اگر در شرایط ناامن و بی‌ثبات قرار بگیرد و چشم‌اندازی برای بهبود شرایط پیش روی خود متصور نباشد، یا مهاجرت می‌کند یا از بین می‌رود.

 

 شما به مساله شرایط نامساعد اشاره کردید. چه دلایلی می‌تواند منجر به فرار سرمایه‌های اقتصادی یک کشور شود؟

 

عمدتاً می‌گویند دلیل خروج سرمایه‌های اقتصادی، ریشه اقتصادی و سیاسی دارد. اما معتقدم به‌‌رغم اهمیت عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی تاثیر بیشتری بر خروج سرمایه از کشور دارد. چون در نبود ریسک‌ها و مخاطرات سیاسی، سرمایه می‌تواند خود را با مسائل و مشکلات اقتصادی سازگار کند، اما با مشکلات سیاسی نه. برای مثال تصور کنید کشوری از منظر سیاسی و اجتماعی شرایط مطلوبی دارد اما از منظر اقتصادی دچار یک دوره رکود شود یا تورم آن کشور افزایش یابد. طبیعتاً این عوامل فعالان اقتصادی و سرمایه را تحت فشار قرار می‌دهد اما هیچ‌کدام انگیزه جدی برای خروج سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران از آن کشور نمی‌شود. چون سرمایه‌داران می‌دانند در کشوری که سیاست‌ها پایدار و چارچوب حکمرانی آن معقول است، دوره افول اقتصادی طی خواهد شد. از شرق تا غرب، از آمریکا و اروپا تا ژاپن ما با مساله رکود و مشکلات اقتصادی مواجه بوده‌ایم اما چون شرایط سیاسی پایدار بوده، سرمایه به‌طور جدی فرار نکرده. آنچه یک فعال اقتصادی را به خروج سرمایه ترغیب می‌کند، احتمال وجود ریسک‌های سیاسی و اجتماعی است. چون زمانی که چشم‌انداز یک کشور مبهم است، افراد ترجیح می‌دهند هم خودشان از کشور خارج شوند و به یک جای امن بروند و هم سرمایه‌هایشان را خارج کنند. بدیهی است نبود چشم‌انداز و وجود ریسک‌های سیاسی و اجتماعی می‌تواند تبعات اقتصادی هم داشته باشد و مجموع اینها در کنار هم، آینده را مبهم می‌کند. اگر آینده تیره و تار و پر از ابهام و التهابات روزافزون باشد، طبیعتاً تصمیم می‌گیرد سرمایه اقتصادی‌اش را خارج کند. به همین دلیل است که می‌گویم شرایط سیاسی و اجتماعی در تصمیم‌گیری برای خروج سرمایه دست بالا را دارند.

 

 سهم عوامل اقتصادی در فرار سرمایه به چه میزان است؟

 

قطعاً دلایل اقتصادی هم می‌تواند در خروج سرمایه از یک کشور موثر باشد. مثلاً نامناسب بودن محیط کسب‌وکار از عوامل مهم خروج سرمایه است. بوروکراسی اداری، وجود فساد اقتصادی، عدم توجه به حقوق مالکیت و... در بخش اقتصاد چالش ایجاد می‌کند و می‌تواند موجب خروج سرمایه از کشور باشد. سال‌هاست که کشورها در بهبود محیط کسب‌وکار با هم مسابقه گذاشته‌اند و تلاش می‌کنند محیط کسب‌وکار را بهبود دهند، مقررات‌زدایی کنند، شفافیت را افزایش دهند، سازوکارهای فسادزا را از بین ببرند یا مدیریت کنند و نظام قضایی را تقویت کنند. تمام این موارد از عوامل تعیین‌کننده و مهم برای سرمایه‌گذار است اما اینکه سرمایه در شرایط نامساعد بودن محیط کسب‌وکار از کشوری خارج شود یا نه،‌ به این بازمی‌گردد که آیا ساختار سیاسی و حکمرانی آن کشور عزم و توانی برای حل چالش‌های اقتصادی دارد یا نه.

 

 با توجه به اینکه شما عوامل سیاسی و اجتماعی را عامل تعیین‌کننده خروج سرمایه می‌دانید، شرایط سیاسی کنونی چه سیگنالی به سرمایه‌ها داده که روند خروج آنها شدت گرفته است؟

 

ما در ادوار و دوره‌های گوناگون مشکلات مختلفی را تجربه کرده‌ایم. از تغییر رژیم تا جنگ هشت‌ساله، تحریم‌های اقتصادی و تنش‌های سیاسی در عرصه سیاست داخلی. اما هیچ‌گاه و در هیچ دوره‌ای این مشکلات تا این اندازه بزرگ نبود و از طرفی شاهد همزمانی این مشکلات نبودیم. مشکل این است که ما الان شاهد همگرایی تهدیدها و بزرگی روزافزون مشکلات هستیم. ما از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، هیچ‌گاه در شرایطی مشابه شرایط کنونی نبوده‌ایم. در دوره‌ای جنگ را تجربه کرده‌ایم، در دوره دیگری تنش‌های سیاسی داخلی و خارجی را، دوره دیگری مشکلات محیط زیستی داشته‌ایم و گاهی سرمایه اجتماعی و اقتصادی را از دست داده‌ایم. اما امروز همه اینها به بزرگ‌ترین اندازه خود رسیده و همزمان شده‌اند. یعنی ما در یک دوره، شاهد همه مشکلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، محیط زیستی و... در بزرگ‌ترین سایز خود در یک زمان واحد هستیم. ما از نظر اقلیمی مشکل داریم. از نظر زیست‌محیطی شرایط نامطلوبی داریم، آلودگی هوا، بحران آب، فرسایش شدید خاک، محیط زیست گیاهی و جانوری ما همه دارای مشکل است. در حوزه فساد با فساد اداری گسترده و روزافزون مواجهیم. در حوزه رواداری و تاب‌آوری اجتماعی، اقشار مختلف ناراضی هستند و هر گروهی حس می‌کند مطالبات، حقوق و خواسته‌هایش در این کشور دیده نمی‌شود و چشم‌اندازی برای رسیدن به آنها هم وجود ندارد. زنان و دانشجویان، به یک شکل و کارگران و بازنشستگان و... به شکلی دیگر. در حوزه سیاسی، ما در اوج چالش‌های داخلی،‌ بین‌المللی و منطقه‌ای هستیم. در دنیا با آمریکا و در منطقه با شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس تنش داریم. در فضای سیاسی داخل هم اختلاف‌نظرهای بین جناح‌های سیاسی و تفکرات سیاسی شدت گرفته است. آخرین خبرها می‌گوید در انتخابات پیش روی مجلس، اصلاح‌طلبان به صورت گسترده رد صلاحیت شده‌اند. فضای سیاسی کشور بسته شده و عملاً در اختیار یک جناح و گروه سیاسی قرار گرفته است و این گروه هم تندروی می‌کند. این هم شرایط سیاست داخلی است.

 

 در میان عوامل سیاسی، سهم تنش‌های داخلی در فرار سرمایه بیشتر است یا خارجی؟

 

الان کار سختی است که بگوییم سهم کدام بیشتر است، چون مشکلات سیاست داخلی و خارجی همزمان شده. اما مثلاً اوایل سال 97 که دولت آمریکا از برجام خارج شد و تحریم‌ها را بازگرداند، سهم چالش‌های بین‌المللی در خروج سرمایه از ایران به یکباره افزایش پیدا کرد. در حالی که هنوز چالش‌های داخلی زیاد نبود. انتخابات ریاست‌جمهوری تازه برگزار شده و سرمایه اجتماعی دولت نسبتاً بالا بود. گروه‌های تندرو و مخالف دولت، هنوز فضا را تنگ نکرده بودند و آشکارا با دولت مخالفت نمی‌کردند. اما در یک سال و نیم گذشته، فضای سیاسی داخل تنش‌های بیشتری را تجربه کرده و از آبان سال جاری فضای سیاسی داخلی همگام با فضای اجتماعی ملتهب است از طرف دیگر به بالاترین سطح تنش با آمریکا رسیده‌ایم. در این شرایط دیگر نمی‌توان گفت کدام عامل بر فرار سرمایه تاثیر بیشتری می‌گذارد. اینجاست که باید گفت دلایل مهاجرت سرمایه -از هر نوعی- دیگر تک‌بعدی نیست و ابعاد و دلایل مختلف دارد. اما آنچه مطمئنم و بارها گفته‌ام این است که رفع و رجوع چالش‌های داخلی در اولویت است. چون چالش‌های داخلی با یکسری تصمیم‌گیری‌های کم‌هزینه که در ید قدرت حاکمیت است، مدیریت می‌شود و صرفاً نیاز به رواداری و اصلاح پاره‌ای از سیاست‌ها و پذیرش برخی از اشتباهات دارد. ما اشتباهاتی داشته‌ایم و باید بپذیریم که اشتباه کرده‌ایم. مقاومت در برابر پذیرش این اشتباهات خطای بزرگی است. چون بغض را در جامعه بیشتر می‌کند. من اولویت را به حل چالش‌های داخل می‌دهم چون به ترمیم سرمایه اجتماعی کمک می‌کند و سرمایه اجتماعی بیشتر می‌تواند در حل مشکلات و چالش‌های بین‌المللی هم موثر باشد. باید در نظر داشته باشیم که چه در عرصه سیاست داخلی و چه خارجی، نمی‌توان با رویکرد تقابل پیش رفت و به نتیجه مطلوب رسید و اقتصاد و سیاست باثبات باشد.

 

 خروج همزمان سرمایه و نیروی انسانی چه اثری بر آینده اقتصادی کشور دارد؟

 

خروج همزمان سرمایه مالی و انسانی، نوعی بی‌آیندگی را متجلی می‌کند و به ناامیدی بیشتر دامن می‌زند. در چنین شرایطی سرمایه‌های کشور از هر نوعی چه انسانی و چه مالی و چه اجتماعی یا خارج می‌شوند یا زایل می‌شوند و عملاً افراد باقی‌مانده احساس می‌کنند کشور از نیروی فکری متخصص و سرمایه اقتصادی خالی شده است و نه توان کارشناسی برای بهبود شرایط وجود دارد و نه منابع مالی برای حل مشکلات. این مساله سرمایه اجتماعی را هم کاهش می‌دهد. در این شرایط کشور فقر در همه حوزه‌ها را تجربه می‌کند و نمی‌توان انتظار بهبود یا آینده امیدوارکننده را داشت. فقر مادی و معنوی، مدیریتی و انسانی همزمان با هم رخ می‌دهد و جریان افول یک تمدن و یک کشور را سرعت می‌بخشد و شتاب بیشتری به این روند می‌دهد.

 

 پس می‌توان گفت خروج سرمایه اقتصادی بر خروج سرمایه فکری اثر می‌گذارد و این دو همزمان با هم رخ می‌دهد؟

 

البته به‌طور کلی،‌ موقعی که جریان خروج سرمایه از کشور سرعت می‌گیرد اصولاً مهاجرت نخبگان هم در آن کشور سرعت می‌گیرد. مهاجرت سرمایه اقتصادی و انسانی ارتباط مستقیم با هم دارند. خروج سرمایه و نخبگان یک اتفاق همزمان است. در طول تاریخ چهل‌ساله هم شاهد این بوده‌ایم که هرگاه مشکلی ایجاد شده هم صاحبان سرمایه، سرمایه خود را به خارج منتقل می‌کنند و هم نخبگان علمی می‌روند. چون نگرانی نخبگان علمی را نخبگان اقتصادی هم دارند و همان فرصتی که در دیگر کشورها برای رشد و شکوفایی علمی افراد ایجاد می‌شود برای سرمایه هم وجود دارد.

 

 البته می‌توان گفت خروج سرمایه اقتصادی روند خروج سرمایه اجتماعی را هم شدت می‌دهد.

 

اینها معمولاً همزمان و همراستای با هم رخ می‌دهند. جایی که برای سرمایه مالی امن نباشد، برای سرمایه انسانی هم امن تلقی نمی‌شود.

 

 ما دو نوع فرار سرمایه داریم. خروج سرمایه از مرزها یا خروج سرمایه از چرخه اقتصادی کشور و انتقال آن به گاوصندوق‌های امن در قالب ارز و طلا. در ایران ما اکنون بیشتر شاهد کدام هستیم؟

 

اصولاً سرعت خروج سرمایه‌ها از چرخه اقتصادی مولد بیشتر از خروج سرمایه از کشور است. به ویژه در زمان‌هایی که ناپایداری اقتصاد افزایش می‌یابد، سرمایه‌ها با سرعت بیشتری از چرخه اقتصاد خارج می‌شود. نمونه بارز آن زمانی است که قیمت ارز در حال افزایش بود. در آن زمان جریان تبدیل دارایی افراد به ارز و طلا و تا حدی مسکن، سرعت بیشتری داشت و بخش مهمی از سرمایه تنها از چرخه اقتصاد خارج شده بود. چون سرعت تبدیل سرمایه‌های مولد به سرمایه‌های غیرمولد، بسیار سریع و راحت است. پس زودتر و بیشتر اتفاق می‌افتد. البته بخشی از این سرمایه، در فرصت بعدی در قالب ارز و طلا از کشور خارج می‌شود. بر این اساس می‌توان گفت سرمایه‌ای که از کشور خارج می‌شود،‌ ابتدا سرمایه‌ای بوده که از چرخه اقتصاد خارج شده. اما شدت و میزان خروج سرمایه اقتصادی از مرز به سرعت بحران سیاسی و اجتماعی داخل بستگی دارد. البته طبیعی است که سرعت خروج سرمایه از مرز تدریجی و مستمر باشد. چون کسی که می‌خواهد در کشور دیگری سرمایه‌گذاری کند، باید مجوزهایی را بگیرد، برای مهاجرت اقدام کند و جای مناسبی برای سرمایه‌گذاری پیدا کند. این یک جریان آهسته اما پیوسته است. نکته قابل توجه هم‌ پیوستگی جریان خروج سرمایه است. خروج سرمایه به صورت آرام اما مدام در حال انجام است. بر اساس آخرین آمار در سال 96، حساب سرمایه کشور 22 میلیارد دلار منفی بود. بخش زیادی از این رقم حتماً از کشور خارج شده. بدون تردید و با توجه به شرایط سیاسی موجود، حساب سرمایه ایران در سال 97 و 98 منفی بوده و اگر از رقم 22 میلیارد دلار بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نبوده. طبق بررسی‌های حساب سرمایه از سال 85 تا پایان سال 96، حساب سرمایه ما 120 میلیارد دلار منفی شده است. اگر سال 97 و 98 را هم به آن اضافه کنیم، در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن حساب سرمایه در 14 سال گذشته 160 میلیارد دلار منفی شده است. یعنی سالانه حدود 10 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده. در حالی که میزان سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در کشور ما در این سال‌ها به زحمت به چهار میلیارد دلار در سال رسیده. این اعداد نشان می‌دهد که ما در فرار سرمایه چقدر موفق و در جذب آن تا چه حد ناموفق بوده‌ایم.

 

 یعنی طی 12 سال ما 48 میلیارد دلار سرمایه جذب کرده‌ایم و سه و نیم برابر آن سرمایه از کشور خارج کرده‌ایم؟

 

این عدد چهار میلیارد دلار یک عدد خوش‌بینانه است برای سال‌هایی که بهترین وضعیت را در جذب سرمایه خارجی داشته‌ایم. ما در برخی از سال‌ها سرمایه خارجی بسیار کمی جذب کردیم. البته این آمارها را نمی‌توان راستی‌آزمایی کرد. چون سازمان سرمایه‌گذاری مجوزهای سرمایه‌گذاری را جمع می‌کند و رقم آن را به‌عنوان میزان سرمایه‌گذاری اعلام می‌کند. در حالی که باید میزان سرمایه ورودی را پایش کند. اما حتی با فرض صحت این ادعا،‌ باز هم جمع سرمایه‌گذاری خارجی ورودی به کشور به هیچ وجه با خروج سرمایه از کشور قابل مقایسه نیست.

 

 در این شرایط آیا خروج سرمایه از کشور در نگاه سیاستگذار به یک مساله و دغدغه ملی تبدیل شده و خطر فرار سرمایه را حس کرده‌اند؟

 

حتی اگر کسی دانش پایه‌ای از اقتصاد داشته باشد، صرف شنیدن این اعداد و ارقام، حتماً احساس نگرانی می‌کند و می‌داند که این یک مخاطره جدی برای اقتصاد است. این مساله همیشه در کلام مسوولان دیده می‌شود اما آیا کاری انجام شده؟ نه. مشکل این است که من امروز دولت -قوه مجریه- را از هر زمانی ناتوان‌تر و دست‌بسته‌تر می‌دانم. اندازه مداخله دولت پنهان در اقتصاد و سیاست به مراتب بزرگ‌تر از قوه مجریه است و مدام بزرگ‌تر شده. شما فرض کنید که دولت نگران خروج سرمایه است و خطر آن را هم می‌داند. خب چه می‌تواند بکند؟ مساله این است که نگرانی برای کسی که قدرت و توان مقابله با آن را ندارد، تنها یک معضل فکری است و نمی‌تواند کاری برای حل آن انجام دهد. به نظر من شرایط ما الان حتی با دوره جنگ هشت‌ساله،‌ دوره بعد از پیروزی انقلاب، ملی شدن صنعت نفت و دوره‌های مختلف تشدید تحریم‌ها هم قابل مقایسه نیست و شرایط بدتر است. در یک شرایطی قرار داریم که اگر اقدام عاجل نشود، فرصتی باقی نمی‌ماند. این یک تعبیر و نگرانی فردی نیست. این نگرانی جمعی کارآفرینان و فعالان اقتصادی است و همه نگرانی بی‌سابقه‌ای را تجربه می‌کنند. لازم است هشدار جدی داده شود که نه مسیر قابل ادامه دادن است و نه زمان زیادی برای حل مشکلات مانده که بخواهد تصمیمات جدی گرفته شود.

منبع: تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: