پنج شنبه, 21 خرداد 1394 16:31

رضا مجیدزاده در نگاهی به تجربه لیبرالیسم اقتصادی در ایران: عبور از مک‌کارتیسم ایرانی

نوشته شده توسط

رضا مجیدزاده

در دوران جنگ سرد، سناتور جوزف مک‌کارتی موجی از برچسب‌زنی در ایالات‌متحده را به راه انداخت که نتیجه آن بروز محدودیت شدید برای فعالیت‌های افرادی بود که به گرایش‌های کمونیستی متهم شدند؛ دادگاه‌های تفتیش عقاید مدرن برپا و فضای سیاسی، اجتماعی آمریکای دهه ١٩٥٠ به‌شدت انحصاری شد. شدت این موج به حدی بود که حتی کارگردانان هالیوودی نیز از آن مصون نماندند.
چنین رویکردی که با روح لیبرالیسم ناسازگار بود، تنها در ایالات‌متحده رخ نداد؛ در ایران نیز با شدت بسیار کمتر و تنها در حد مجادلات «حیدری- نعمتی» و برچسب‌زنی چنین رویکردی توسط لیبرال‌های اقتصادی اتخاذ شده که مهم‌ترین نتیجه آن، عدم ایجاد بستری مناسب برای دستیابی به مبانی مشترک در میان متفکران اقتصادی- سیاسی کشور بوده است. این نوشتار قصد ارزیابی یا اعلام موضع در برابر لیبرالیسم را ندارد و تنها نگاهی به تجربه لیبرالیسم اقتصادی در ایران دارد.
لیبرالیسم اقتصادی در ایران
لیبرالیسم به معنای حاکمیت قانون و آزادی در اتکای حمایت قانون است که دسترسی باز به حق کنش و به تبع آن حق مالکیت را برای افراد به ارمغان می‌آورد. رویکرد ارتدوکس لیبرالیسم در ایران در نهضت مشروطیت به چشم می‌‌خورد، اما پس از دوران مشروطیت، لیبرالیسم ایرانی داستانی دیگر را تجربه کرده است؛ به تعبیر خشایار دیهیمی، «محمدعلی فروغی و تقی‌زاده از شخصیت‌های سیاسی لیبرال‌منش ما بودند که خائن شناخته می‌شدند. در این دوره، لیبرالیسم یک جریان خیانت‌پیشه و خودباخته معرفی شد که در‌‌نهایت، به واکنش‌هایی نظیر غرب‌زدگی آل‌احمد رسید. درواقع، روشنفکرانی که ادعای مستقل‌بودن داشتند، هیچ‌گاه تحمل لیبرالیسم را نداشتند».
اما داستان لیبرال‌های اقتصادی به روایت مک‌کارتیسم شباهت دارد؛ گرچه لیبرال‌های مشروطیت به‌دنبال آزادی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از بی‌قانونی بودند، اما لیبرال‌های اقتصادی، خواه در فاصله بین استقرار حکومت پهلوی دوم تا انقلاب، خواه پس از انقلاب بر این باور بودند که آزادی اقتصادی، یگانه شرط ایجاد آزادی سیاسی (موضع مشهور میلتون فریدمن فقید) است. اما لیبرال‌های اقتصادی در ایران بدون توجه به واقعیات اقتصاد ایران و پیش‌شرط‌های تحقق بازار آزاد تنها به تجویز رهاسازی پرداختند. اما تاریخ ایران سرشار از شواهدی است که نشان می‌دهد هرکس توانسته قدرت سیاسی به دست آورد، به‌واسطه کنترل منابع خشونت، امکان سلب آزادی اقتصادی و مالکیت افراد را به دست آورده و گزاره فریدمن برای نظم‌های اجتماعی اروپای پس از رنسانس، مناسبت بیشتری دارد.
مهم‌ترین تجربه لیبرال‌های اقتصادی به اجرای دو برنامه تعدیل ساختاری دهه ١٣٧٠خورشیدی و هدفمندسازی یارانه‌ها در سال پایانی دهه ١٣٨٠ خورشیدی مربوط می‌‌شود. گرچه لیبرال‌های اقتصادی بر این باور بودند که برنامه هدفمندسازی یارانه‌ها به‌خوبی اجرا نشد، اما اجرای آن برخلاف هشدارهای مکرر اقتصاددانان نهادگرایی بود که شوک‌درمانی را به‌عنوان بدترین راه‌حل اقتصاد ایران برمی‌شمردند. تجربه اجرای هردو برنامه ناخوشایند بود، اما بیشتر لیبرال‌های اقتصادی، ناتوانی خود از تبیین مسائل اقتصاد ایران و شکست برنامه‌های خود را در دهه گذشته پشت ایدئولوژی «بگذار بگذرد» پنهان کردند و به این نکته توجه نداشتند که قیمت‌ها تمام اطلاعات لازم و مرتبط برای فعالان اقتصادی را منتقل نمی‌کنند؛ نظریه مدرن اطلاعات محدودیت‌های روشن مدل‌های «ارو - دبرو» را به‌خوبی نشان داده است. با وجود این در طراحی برنامه سوم و چهارم توسعه کشور، هردو گروه لیبرال‌ها و نهادگرایان به اجماعی نسبی نزدیک‌تر شدند و مدل واقع‌بینانه‌ای برای توسعه کشور ارائه دادند که متأسفانه توسط دولت نهم به طور عامدانه مغفول ماند.
بازی برچسب‌زنی
در تجربه لیبرالیسم اقتصادی در ایران، این رویکرد به یک ایدئولوژی تبدیل شد و هر رویکردی که به ایدئولوژی مبدل شود، مانعی است مهم برای درک واقعیت. چنین مانعی موجب شد تا مدت‌ها درباره درک مسائل اصلی اقتصاد ایران، تفاهم یا فضای گفتمانی شکل نگیرد زیرا در ادبیات اقتصاد سیاسی ایران، بازی برچسب‌زنی رواج یافته بود؛ گزاره‌هایی مانند «اینها در دانشگاه‌های ایرانی درس خوانده و بی‌سوادند»، «نهادگرایی، لباس جدید چپ ایرانی است» و «نهادگرایان، کمونیست هستند» یا اصطلاحاتی مانند «خودی و بیخودی» و... نمونه‌ای بارز از بازی برچسب‌زنی است که با کمونیست خطاب‌کردن هرگونه دید انتقادی به انگاره خودتنظیمی بازارها و عدم‌نیاز به اصلاح بازار سیاسی در کنار بازار اقتصادی، در پی توسعه کشور بر اساس دیدگاه ایدئولوژیک خود بود. لیبرال‌های وطنی تا حدی پیش رفته‌اند که حتی می‌‌گویند آزادسازی کامل اقتصاد موجب پیشگیری از جنگ هم می‌‌شود. درواقع این دسته از لیبرال‌ها چنان سخن می‌‌گویند که گویا تمامی فاعلان در موقعیتی به مانند فرض اصلی ایده‌آل‌ترین شکل از نظم بازار؛ یعنی همگن‌بودن رقبا و قدرت همسنگ نیروهای بازار قرار دارند.
چندین سال است که گزاره بنیادین لیبرالیسم اقتصادی نقض شده است: تعقیب نفع شخصی توسط افراد خودخواه باعث افزایش رفاه عموم افراد می‌‌شود. بسیاری از کشورها از بازی برچسب‌زنی گذار کرده و با اتکا به فرض‌های واقعی اقتصاد خود را سامان داده‌اند. البته شواهد این گذار در بازی برچسب‌زنی و ایجاد قطبیدگی در ایران نیز به چشم می‌‌خورد. هرچند که گذار از فضای قطبیده به معنای طلب فضای واحد یا مونولوگ نیست بلکه به این معناست که تمامی صاحب‌نظران بدون ترس از برچسب‌خوردن توسط منتقدان یا صاحبان دیدگاه رقیب به گفت‌وگو درباره مسائل اقتصاد ایران بپردازند. درحال‌حاضر اما گزاره‌های معنادارتری در میان لیبرال‌ها مطرح شده است؛ اگر آنها روزگاری می‌‌پذیرفتند که حتی در بازار انحصاری سیاست بر طبل آزادی اقتصادی بکوبند، اما امروزه از حق مالکیت و اهمیت آن برای توسعه سخن می‌‌رانند که اصلاح هم‌زمان بازار سیاسی و اقتصادی را می‌‌طلبد.

منبع: شرق

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: